کتاب «تاریخ ادبیات معاصر عرب کمبریج» [تاریخ کیمبردج للادب‌العربی، الادب‌العربی‌الحدیث] به سرویراستاری محمد مصطفی بدوی با ترجمه و حواشی امیرحسین الهیاری توسط نشر مولی منتشر شد.

تاریخ ادبیات معاصر عرب کمبریج» [تاریخ کیمبردج للادب‌العربی، الادب‌العربی‌الحدیث]  امیرحسین الهیاری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب ۱۴ فصل مهم دارد. ورودیه کتاب در اصل یک گزارش تاریخی و ترتیب زمانی رویدادهای تاریخی» است. این رویدادها از مرگ محمدبن عبدالوهاب پایه‌گذار جنبش سلفی‌گری در شبه جزیره عربستان به سال ۱۷۸۷ شروع شده و با حمله عراق به کویت و اشغال این کشور و در ادامه بیرون راندن نیروهای عراق از کویت به توسط ناتو به سال ۱۹۹۱، پایان می‌پذیرد.

عناوین فصول چهارده‌گانه کتاب به همراه نام نویسندگانشان به شرح زیر است:

فصل اول که دو بخش دارد به ترتیب با این عناوین: «پیشینه» نوشته محمد مصطفی بدوی و «ترجمه‌ها و بومی سازی» نوشته بییر کاکیا و محمد الشوکانی.
فصل دوم: «شاعران عربِ نو – سنت‌گرا» نوشته سومیخ احمد الطامی.
فصل سوم: «شاعران رومانتیسم» نوشته ر. اوستل محمد عبداللطیف.
فصل چهارم: «شعر نوی عربی» نوشته سلمی الخضراء الجیوسی سعدالبازعی.
فصل پنجم: «آغاز داستان عربی» نوشته راجر آلن، لمیاء باغشن.
فصل ششم: «رمان عربی تکامل یافته در خارج از مصر» نوشته راجر آلن محمد القویفلی.
فصل هفتم: «رمان مصری از زینب تا سال ۱۹۸۰» نوشته هیلاری کیلباترک، حسن النعمی.
فصل هشتم: «داستان کوتاه» نوشته صبری حافظ، عبدالعزیز السبیل.
فصل نهم: «نمایشنامه عربی» نوشته محمد مصطفی بدوی، ابتسام صادق.
فصل دهم: «تئاتر عربی» نوشته علی الراعی، صالح الغامدی.
فصل یازدهم: «نثر نویسان» نوشته (پیِر) بییِر کاکیا، عفت خوقیر.
فصل دوازدهم: «ناقدان» نوشته (پیِر) بییِر کاکیا، سعاد المانع.
فصل سیزدهم: «نویسندگان زن عرب» نوشته مریم کوک، ابوبکر باقادر.
فصل چهاردهم: «شعر عربی عامیانه» نوشته مارلین بوث، عبدالله العقیل، سالم خماش.

علیرغم تمامی پیوندهای فرهنگی، دینی و سیاسی ایران و اعراب، متاسفانه جامعه فرهنگی ایران اطلاعات اندکی از جریان‌ها و روند ادبیات معاصر عرب دارد. آگاهی‌های امروز جامعه فرهنگی ایران صرفا محدود شده به ترجمه تنی چند از شاخص‌ترین شاعران معاصر عربی به همراه (بویژه در این چند سال اخیر) ترجمه آثار معدودی از رمان‌نویسان. به باور بسیاری از اساتید زبان عربی، جریان‌های علمی و آکادمیک ایران از تربیت مترجم برای ترجمه ادبیات عصر جدید اعراب، ناتوان بوده‌اند.

بنابراین ترجمه و انتشار «تاریخ ادبیات معاصر عرب کمبریج» به قلم امیرحسین الهیاری (که هم با ادبیات معاصر اعراب آشناست و هم احاطه کاملی به زبان و ادبیات کلاسیک عرب دارد) اتفاق مهمی به شمار می‌رود. با این کتاب بالاخره یک منبع مطالعاتی غنی برای دانشجویان و علاقه‌مندان به زبان و ادبیات معاصر عرب فراهم شد.

در بخشی از فصل «آغاز داستان عربی» چنین آمده است: «جامعه مسیحیان سوریه و لبنان، ارتباطی دائم با واتیکان از طریق کلیسای مارونی داشت. از کشیش جرمانوس فرحات (۱۷۳۲-۱۶۷۰) به عنوان نخستین کسی که توجهات عمومی را به ارزش‌ها و نیز به لزوم تحول زبان عربی برانگیخته است و آثار فراوانی هم در شعر و نحو نوشته، بسیار نام برده می‌شود. از جمله افرادی که در پی او رفتند، پطرس بستانی (۱۸۸۳-۱۸۱۹) است که به پروژه ترجمه انجیل به عربی، از سوی کلیسای پروتستان همت گمارد و تلاش بسیاری کرد تا توجهات را به زبان عربی جلب کند.
اما ناصیف یازجی (۱۸۷۱-۱۸۰۰) است که به عنوان پیشگام فرآیند بازنگری در آثار سنتی ادبیات عرب شناخته می‌شود و خود با خواندن نسخه فرانسوی مـقامات حریری - (۱۱۲۲-۱۰۵۴) ـ با این نوع از ادبیات آشنا شده و انگیزه تقلید از آن در وی ایجاد گشته و سپس مقامات خویش را با عنوان «مجمع البحرین» (۱۸۵۶) نوشته است. همچنین یک نویسنده لبنانی دیگر به نام احمد فارس شدیای (۱۸۸۷-۱۸۰۴) اثر مشهور خود «الساق علی الساق فیما هو الفاریاق» را تحت تأثیر سنت قدیم و البته با تلاشی نوگرایانه در تاریخ زبان عربی نوشت.
ترادف و توازن عنوانِ اثر و هم‌چنین پیچیدگی‌های غیرعادی در برخی از فصول این کتاب دلیل محکمی است بر توجه «شدیاق» به آثار پیشینیان در جریان علم بدیع. او خود در مقدمه این کتاب به صراحت می‌گوید که هدفش توضیح ویژگی‌های زبان و استثنائات آن است. قهرمان این کتاب به نام «حارث بن هیثم» با عُرف «مقامه‌های سنتی» سازگاری دارد. راوی در گزارش سفر خویش، از آن آشنایی که با منطقه خاورمیانه و شمال اروپا، خاصه انگلیس دارد، پرده برمی‌دارد.
آن چه که «عُنوان» ما را بدان رهنمون می‌شود یعنی فاریاق؛ نامی است مرکب از «فار» بخشی از واژه «فارس» و «یاق» پاره‌ای از شدیاق و در این عنوان، به روشنی، انتقاد نویسنده از سردمداران کلیسا دیده می‌شود. چرا که برادر او را به دستور پاپ مارونی به خاطر تغییر مذهب به پروتستان، کشته بودند. این گرایش‌ها را در آثار جبران خلیل جبران و فرح انطوان نیز می‌توان دید...
از میان پیشگامان تحول داستان عربی معاصر در منطقه سوریه و لبنان، باید از فرانسیس مراش ـ ( وفات ۱۸۷۳ ) ـ و سلیم بستانی ـ ( وفات ۱۸۸۴ ) ـ نام برد. مراش در حلب به سال ۱۸۳۶ متولد شد. سپس به پاریس سفر کرد اما به خاطر بیماری، مجبور شد که به سوریه بازگردد و نهایتا در جوانی از دنیا رفت. کتاب وی با نام «غابة الحق» که یک اثر فلسفی بسیار ایده آل بود و مجازاً از آزادی سخن می‌گفت، در سال ۱۸۶۵ منتشر شد. همان طور که از چنین اثری انتظار می‌رفت، شخصیت‌ها بیش از آن که عوامل ایجاد یک تغییر پویا باشند، فقط «نماد» بودند. کتاب دوم مراش «درالصدف فی غرائب الصدف» ـ بیروت ۱۸۷۲ ـ عنوانی مسجع دارد که نه تنها به مجموعه اتفاقات مؤثر در این اثر اشاره می‌کند بلکه به تبیین التزام نویسنده به سنت‌های رمان قدیم از طریق چـارچوب بندی و نثر مسجع و اندرزگویی نیز می‌پردازد.»

انتشارات مولی کتاب «تاریخ ادبیات معاصر عرب کمبریج» را با ترجمه و حواشی امیرحسین الهیاری با شمارگان ۵۲۰ نسخه، ۸۷۰ صفحه و بهای ۶۵۰ هزار تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...