پروفسور پیر لکوک [Pierre Lecoq] مترجم شاهنامه، منتخب ⁠بیست‌ و‌ هشتمین جایزه‌ی ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار شد.

پیر لکوک [Pierre Lecoq]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، هیئت گزینش کتاب و جایزه‌ی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار بیست‌ و‌ هشتمین جایزه‌ی ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار را به پاس بیش از پنجاه سال مطالعه و تحقیق جدّی در زمینه‌ی فقه‌اللغه‌ی ایرانی و فرهنگ و ادیان ایران باستان به دانشمند بلژیکی، پروفسور پیر لکوک اهدا کرد.

پروفسور پیر لکوک نزدیک به دو دهه در مقام صاحب کرسی زبان‌شناسی و فقه‌اللغه‌ی ایرانی در مدرسه‌ی کاربردی مطالعات عالی پاریس به تدریس فرهنگ و زبا‌ن‌های ایرانی پرداخته و سالیانی دراز در دانشگاه سوربن جدید و مدرسه‌ی لوور زبان‌های ایرانی و کتیبه‌های فارسی باستان، فارسی میانه و پارتی را تدریس کرده و شاگردان بسیاری پرورده‌ است.
او از پیشگامان مطالعه‌ی علمی گویش‌های ایرانی منطبق با موازین زبان‌شناسی نوین است. وی با اقامت طولانی در سیوند فارس به گردآوری و بررسی دقیق گویش مردمان آن روستا پرداخت و رساله‌ی دکتری خود را نیز به همین موضوع اختصاص داد.

پروفسور لکوک در کتاب کتیبه‌های هخامنشی تمام سنگ‌نبشته‌‌های موجود فارسی باستان را با نظر به تحریر‌های عیلامی و بابلی‌شان بار دیگر ترجمه و تحلیل کرد و با ترجمه‌ی کتیبه‌های فارسی‌ باستان، فارسی میانه و پارتی و تدوین دستور زبان و واژه‌نامه‌ی این کتیبه‌ها دانش زبان‌شناسی ایرانی را ارتقا بخشید.
ترجمه‌ی کامل اوستا و شاهنامه‌ی فردوسی به زبان فرانسوی از درخشان‌ترین خدمات علمی اوست.

جایزه‌ی پروفسور پیر لکوک که شامل قالیچه‌ای ابریشمی اثر هنرمندان نائینی و آراسته به نام ایشان و لوح تقدیر و پایزه‌ای است که چهره‌ی واقف و نشان موقوفات بر آن نقش بسته، جمعه بیست و ششم شهریورماه ۱۴۰۰ در منزل پروفسور لکوک در پاریس به وی اهدا شد. این جایزه قرار بود در مقرّ سازمان یونسکو در پاریس اهدا شود، اما با توجه به شرایط جسمانی پروفسور لکوک محل اهدای جایزه به منزل ایشان تغییر یافت.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...