«ادنا اوبراین» [Edna O'Brien] نشان «فرمانده هنر و ادبیات فرانسه» را دریافت کرد.

ادنا اوبراین» [Edna O'Brien]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، در هفته جاری نشان «فرمانده هنر و ادب فرانسه» (Commander) به عنوان بالاترین افتخار فرهنگی این کشور به «ادنا اوبراین» نویسنده ۹۰ ساله ایرلندی اهدا شد.

نشان هنر و ادب فرانسه که نخستین‌بار در سال ۱۹۵۷ اهدا شد، به افرادی تعلق می‌گیرد که در زمینه هنری و ادبی به موفقیت دست ‌یافته‌اند.

سفیر فرانسه در ایرلند از «اوبراین» به عنوان یک فمینیست متعهد که به زنان سراسر جهان فرصت شنیده شدن بخشیده است و به عنوان یکی از برترین نویسندگان قرن بیستم یاد کرد.

نشان «هنر و ادب فرانسه» سه درجه شوالیه، افسر و فرمانده را شامل می‌شود که آخرین مورد مهم‌ترین درجه این نشان محسوب می‌شود.

این نشان پیش‌تر به نویسندگانی همچون «تی. اس. الیوت»، «خورخه لوئیس بورخس»، «شیموس هینی»، «ری بردبری» و به چهره‌های فرهنگی همچون «شان کانری»، «بونو»، «بروس ویلیس» و «مریل استریپ» اهدا شده است.

«اوبراین» در سال ۲۰۱۹ جایزه ویژه «فمینا» را در تجلیل از تمام دستاوردهای ادبی‌اش دریافت کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...