رمانی تاریخی «النبیذه» نوشته «انعام کجه جی» [Inaam Kachachi]  که ازسوی محمد حزبائی‌زاده مترجم خوزستانی، به فارسی ترجمه و با عنوان «بازمانده» در ایران منتشر شده است، به چاپ دوم رسید.

بازمانده النبیذه انعام کجه جی» [Inaam Kachachi]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «بازمانده» در 380 صفحه از سوی انتشارات ثالث به چاپ دوم رسید.

این کتاب داستان زندگی‌نامه دختری ایرانی به‌نام «تاج الملوک» است که در کودکی بر اثر حادثه‌ای به عراق منتقل شده و در آنجا بزرگ می‌شود و سپس با ورود به حرفه روزنامه‌نگاری، به خبرنگار معروفی تبدیل می‌شود. وی اولین نشریه زنانه عراق را منتشر کرده و از این طریق به نخست وزیر و ولیعهد آن دوره پادشاهی عراق، نزدیک می‌شود و کارهایش را پیش می‌برد.

مخاطب در زمان خواندن رمان با سن 90 سالگی «تاج الملوک» که شخصیت اصلی داستان است، برخورد می‌کند. گستره زمانی حوادث رمان اوایل قرن بیست تا زمان انتشار رمان است و مخاطب با یک دوره اتفاقات تاریخی و هنری زیادی مواجه شده که مکان‌هایش شهرهایی مانند تهران، مشهد، بغداد، کراچی، قاهره، پاریس و کاراکاس است.

این رمان در اوایل سال 2018 در بیروت چاپ شد و سال 2019 به فهرست کوتاه جایزه بوکر عربی راه یافت. «النبیذه» کلمه مؤنث النبیذ به معنای شراب است، اما «انعام کجه جی» به آن معنایی دیگر داده است.

یادآوری می‌شود: محمد حزبائی زاده مترجم خوزستانی تاکنون آثاری چون: «آب باریکه‌ها»، «شکارچی کرم ابریشم»، «بانوان ماه»،«خواب در باغ گیلاس»، «پل ناتمام» و «مریما»، و.. به ثبت رسانده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...