رمان انگلیسی «وقتی زنگ ها به صدا در می آیند» [Every Time a Bell Rings] نوشته کارمل هرینگتون [Carmel Harrington] با ترجمه بهناز شیبانی توسط نشر آداش چاپ شده است.

وقتی زنگ ها به صدا در می آیند» [Every Time a Bell Rings] نوشته کارمل هرینگتون [Carmel Harrington]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، بهناز شیبانی فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی و مسلط به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و ترکی استانبولی و این کتاب دومین اثر ترجمه شده رسمی وی است.

رمان وقتی زنگ ها به صدا در بیایند اثر کارمل هرینگتن بر اساس فیلم زندگی شگفت انگیز نوشته شده است. داستان زن جوانی به نام بِل اهل دوبلین است که از کودکان بی سرپرست نگه داری می کند که با سخت ترین تصمیم زندگی اش در روز کریسمس مواجه می شود. این داستان جزو پرفروش های نیویورک تایمز است و سبک نگارشش ناخودآگاه شما را به یاد رمان های جوجو مویز می اندازد.

داستان رمانتیک و پرکششی که تا پایان داستان خواننده را با خود همراه می کند.

پرفروش ترین رمان سال ایرلند با سیصد و هفتاد و دو صفحه با قیمت نود و شش هزار تومان توسط نشر آداش وارد بازار نشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...