قلبی که سرد می‌تپد | الف


رمان «قلبت را به تپش وادار» [Frappe-toi le coeur یا Strike Your Heart] نوشته‌ی آملی نوتومب [Amélie Nothomb] می‌تواند هر مخاطبی را به خودش جذب کند اما بیش از همه، پدران و مادران جوان می‌توانند از این کتاب خواندنی و جذاب برای تربیت فرزندان‌شان درس بگیرند. نوشتن یک رمان منسجم و یک‌دست با گره‌های دراماتیک و ساختار هنرمندانه دشوار است، اما نوشتن رمانی که به صورت یک کارگاه روانشناسی رفتار و تربیت عمل کند، دشوارتر. نوتومب در این رمان مختصر و خوش‌خوان یک کارگاه و اگر دقیق‌تر بگویم، یک آزمایشگاه روان‌شناسی برپا کرده است تا خوانندگان مدل‌های آزمایشگاهی او را نه در فضای تئوریک خسته‌کننده که در قالب یک درام پرکشش و هیجان‌انگیز ببینند. خب، ماجرا چیست؟

قلبت را به تپش وادار» [Frappe-toi le coeur یا Strike Your Heart] املی نوتومب [Amélie Nothomb]

ماری دختر زیبا و جذابی است که داستان با او آغاز می‌شود. نوجوانی که می‌خواهد و می‌تواند همه‌ی نگاه‌ها را به خودش بکشاند و در هر گردهم‌آیی، شمع انجمن باشد. او نورسیده‌ای است که همه تمنایش را دارند و خودش به خوبی می‌داند که آینده‌ای شگفت‌انگیز انتظارش را می‌کشد. عشق، جوانی، لذت، شهرت، پول، هرچیزی که اراده کند. همه‌چیز برای او آماده است و این تازه شروع روزهای خوب زندگی اوست. اما ماری نقطه ضعفی بزرگ دارد و آن حسادت است. حسادت برای ماری که چیزی کم ندارد و از تمام هم‌دوره‌ای‌هایش برتر است، مثل بیماری بدخیمی عمل می‌کند که او را به سمت پختگی نابهنگام و میان‌سالی می‌راند؛ او که از پشت عینک حسادت به محیط نگاه می‌کند، همیشه سودای جلب حسادت دختران و پسران اطرافش را دارد و در این کار نیز همیشه پیروز است. سودای برتری و تفوق بر دیگران او را به زیباترین و شاخص‌ترین پسر دور و برش نزدیک می‌کند و طولی نمی‌کشد که از پسر بار برمی‌دارد.

بارداری ماری و پس از آن ازدواج زودهنگامش مقدمه‌ی افسردگی‌های شدید او و احساس ناگهان به پیری رسیدن است. ماری احساس می‌کند با به دنیا آمدن دختر بسیار زیبایی که اسمش را دیان می‌گذارند، دوران جوانی و یکه‌تازی او بسیار زودتر از چیزی که گمان می‌کرد، به پایان رسیده و این دختر نورسیده حالا به جای او مرکز و کانون توجه همگان است. هرچقدر دیان دلبری می‌کند و نور زیبایی‌اش را به اطراف پخش می‌کند، کینه‌ی ماری به او بیش‌تر می‌شود. چیزی که ماری به جای مهر مادری به دیان می‌دهد در حقیقت آمیزه‌ای از حسادت ذاتی و کینه‌ی زنانه‌ی اوست. ماری او را در آغوش نمی‌گیرد، به رویش نمی‌خندد، جمله‌ی مهرآمیزی به او نمی‌گوید و دیان نوزاد عمق این بی‌مهری‌ها را با تمام وجودش درک می‌کند.

نویسنده با چیره‌دستی روان‌شناسی بزرگ به درون ذهن دیان و ماری نفوذ می‌کند و اجازه می‌دهد ما از چشم آن‌ها یک‌دیگر را تماشا کنیم. دیان کودکی است که بیش از همه به مهر مادر نیاز دارد و به خوبی می‌فهمد که مادرش این مهر را خودخواهانه و بی‌رحمانه از او بازداشته است. تمامی تلاش‌های او برای نزدیک‌شدن به مادر ستمگرش و برانگیختن مهربانی او بی‌نتیجه می‌ماند و هنگامی که دیگر می‌تواند روی پای خودش بایستد، بسیار زودتر از موعد، خانه را ترک می‌گوید. دیان شخصیت محوری داستان »قلبت را به تپش وادار» است اما ماری پس از او دو فرزند دیگر نیز به دنیا می‌آورد که به شکل بی‌شرمانه‌ای با آن‌ها رفتاری متفاوت پیش می‌گیرد. سه فرزند در یک خانواده اما تحت تربیت‌ها و رفتارهای مختلفی قرار می‌گیرند و نوتومب سرنوشت هرکدام را با نگاهی موشکافانه تا میان‌سالی پیش می‌گیرد. دیان که در مرکز درام قرار دارد نمونه‌ی پژوهشی بسیار مناسبی برای رفتارشناسی روانی است. نویسنده از زمانی که او به دنیا می‌آید، به ذهنش وارد می‌شود و تمامی احساسات و دریافت‌های او از مادر و پدر، خواهر و برادر، دوست و همکارش را مورد مطالعه قرار می‌دهد. خواننده بهنگامی که با دیان همراه می‌شود می‌تواند عمق فاجعه را دریابد و ببیند که رفتار مادر دیان با او و دختر دیگرش سلیا تا چه اندازه جنایتکارانه است و چهره‌ی خون‌سرد و طلبکارانه‌ی ماری نمی‌تواند اندکی از این قساوت و نابخردی را توجیه کند.

آملی نوتومب جست‌وجوگر عشق در روابط آلوده‌ی انسانی است و قتل والدین یکی از مضامین آثار اوست. عشق به خودی خود می‌تواند رهایی‌بخش باشد اما به شرط آن‌که از جانب انسان‌ها رانده نشود. در بخش کودکی دیان می‌نویسد:

«پس احساس و دلیل وجود هر زندگی این بود: اگر این‌جا هستیم، اگر این‌همه درد و رنج را تحمل می‌کنیم، اگر برای نفس‌کشیدن تلاش بیش‌تری به خرج می‌دهیم، اگر این‌همه بی‌مزگی را می‌پذیریم، به خاطر این است که روزی «عشق» را بشناسیم. دیان از خود پرسید آیا غیر از الهه، چیزهای دیگری هم هستند که بتوانند برای او احساس‌برانگیز باشند. به نظرش رسید که چنین چیز امکان‌پذیر نبود: آخر مگر چندبار دیده بود که پدرش مادرش را با احساس خوش‌بختی در آغوش گرفته باشد؟»

آملی نوتومب نویسنده‌ی بلژیکی که به فرانسوی می‌نویسد، برای خواننده‌ی ایرانی نامی آشناست. بسیاری از آثار او به فارسی ترجمه‌ شده‌اند و رمان‌های او با درون‌مایه‌های روان‌شناسی، زندگی و فردگرایی خوانندگان بسیاری دارد. به گفته‌ی خودش هرچند سال چند رمان می‌نویسد اما تنها یکی از آن‌ها را منتشر می‌کند. نوتومب تاکنون برنده‌ی چندین جایزه‌ی ادبی بوده‌است و سه فیلم با اقتباس از آثار او ساخته شده است که از آن میان می‌توان به فیلم «ترس و لرز» ساخته‌ی آلین کورنیو اشاره کرد. از جمله رمان‌های او که به فارسی ترجمه شده‌اند می‌توان «ترس و لرز»، «خرابکاری عاشقانه»، «ردای یونانی»، «سوء قصد» و «پدرکشی» را نام برد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...