رمان «بلای کبوترها» نوشته لوییز اردریک، با ترجمه افشین‌ رضاپور توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۰۸ چاپ شده است و داستان آن درباره زندگی چندنسل از سرخپوستانی است که در اردوگاهی در منطقه داکوتا زندگی می‌کنند. این سرخپوستان همه‌چیز زندگی خود را به‌غیر از خاطرات گذشته از دست داده‌اند. جامعه سفیدپوستان آمریکا و مذهب مسیحیت غلبه کرده و سرخپوستان ناچارند برای حفظ هویت قومی و باورهای خود تلاش کنند.

رمان پیش رو درباره تلاش مبلغان و کشیشان مسیحی برای جداکردن سرخپوستان از باورهای قدیمی‌شان و تلاش این قوم بومی آمریکا برای حفظ این گذشته که گاهی با شوخی و جدی سخنان کشیشان را به چالش می‌کشد.

لوییز اردریک متولد سال ۱۹۵۴ در آمریکاست و تا به حال ۱۲ رمان از او منتشر شده است. این کتاب او نامزد جایزه پولیتزر شده است. او بخشی از آثار اولیه خود را با همکاری مایکل دوریس، همسرش نوشت که در سال ۱۹۹۷ دست به خودکشی زد. لوییز اردریک در مینه‌سوتا زندگی می‌کند و علاوه بر نویسندگی یک کتابفروشی کوچک هم دارد. این نویسنده یکی از نمایندگان ادبیات سرخپوستان آمریکاست. او پدری آمریکای-آلمانی و مادری سرخ‌پوست داشته است. این نویسنده در آثارش، شیوه روایت سرخپوستی را با تکنیک‌های مدرن روایتگری تلفیق کرده است.

شخصیت‌های داستان‌های اردریک معمولاً سرخپوستان تبعیدی، مهاجران، آوارگان، غریبگان با خود و سرزمین، گرفتاران در دست سفیدپوستان حیله‌گر و دورگه‌هایی در جستجوی هویت هستند.

«بلای کبوترها» ۸ فصل دارد که توسط ۴ راوی مختلف روایت می‌شوند و به ترتیب این‌چنین‌اند: اِوِلینا، قاضی آنتون بازیل کوتس، مارن وُلده، اِوِلینا، قاضی آنتون باریل کوتس، اِوِلینا، قاضی آنتون بازیل کوتس، دکتر کوردیلیا لاکرِن.

در اولین فصل این بخش‌ها درج شده‌اند: بلای کبوترها، نیشگون کوچولو، خواهر گودزیلا، راه مقدس، چای تلخ. عناوین بخش‌های فصل دوم هم به این ترتیب‌اند: همین است و غیر از این نیست، تب شهر، گرگ، بیا تو. ۳ بخشی هم که در فصل سوم داستان آمده‌اند، به این‌ترتیب هستند: شیطان: رباینده زمین، دانیال‌ها، خویشاوندان.

B's_4 هم تنها بخش فصل چهارم «اولینا» است. در فصل بعدی هم تنها یک بخش با عنوان «شَمِنگوا» درج شده است. باغ خزندگان، روز استغاثه برای ارواح و راهی در آسمان هم عناوین ۳ بخش فصل بعدی هستند. در فصل هفتم «قاضی آنتون بازیل کوتس» هم دو بخش با عناوین روبنده و تخریب آمده است. آخرین فصل رمان هم یک بخش با نام «نشانه‌های فاجعه پلوتو» دارد.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

به یک هفته نکشید که غنچه‌ها باز شدند و درختان لباس انبوهی از برگ سبز پوشیدند و همان موقع بود که بی. جِی. بولت پیاده سر رسید و حال و روزی بهتر از بول نداشت. ماه گذشته بی. جِی. بولت با چهار مرد و سه رأس اسب کوتوله و سوارانشان راه افتاده بود تا گم و گور شود. از آن به بعد، دیگر چیزی نبوده بود غیر از حریره منجمد و باتلاق‌های یخ‌زده. بعد از مشاجره‌ای که بر سر ادامه‌دادن راه پیش آمده بود، باقی مردان از بی. جِی جدا شده و برایش فقط یک اسب گذاشته بودند که آن هم فرار کرده و رفته بود. بی. جِی هرچقدر توانسته بود غذا خورده بود _ جالب این‌که می‌توانسته به سمت سن‌کلود برگردد _ و بعد باقی غذا را به خودش بسته و سر به غرب گذاشته بود. گاهی تا سینه در آب یخ فرو رفته و غذا را بالای سرش گرفته بود. گاهی هم یخ‌های شکننده زیر پایش خرد شده بودند. به هر ترتیب راهش را ادامه داده بود. اما برای این‌که بتواند راه برود، باید غذا می‌خورد. بنابراین وقتی به اردوگاه رسید و بقچه‌اش را باز کرد، چیزی غیر از هفت هشت تا بیسکویت سفت برایش نمانده بود. آن شب مردها بیسکویت‌ها را بین خودشان قسمت کردند و جوزف، که آهسته خرده‌ریزهای بیسکویت را روی زبانش حل می‌کرد، به سمور و کتاب نجات‌یافته‌اش که آن را از حفظ بود می‌اندیشید. یکی از جملات توی سرش می‌چرخید: با روحی شاداب و سرحال منتظر مرگ باش.

این کتاب با ۳۸۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۸ هزار تومان منتشر شده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...