هم‌زمان با سالروز شهادت آیت‌الله مدنی، رمان «کلاه‌پوستی‌ها» نوشته سیدمیثم موسویان از سوی نشر صاد منتشر شد. این کتاب بر پایه گزارش‌های ساواک نوشته شده است.

کلاه‌پوستی‌ها سیدمیثم موسویان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «کلاه‌پوستی‌ها» نوشته سیدمیثم موسویان هم‌زمان با سالروز شهادت آیت‌الله مدنی منتشر شد. این اثر، داستان پسر نوجوانی است که در آذرشهر تبریز در دوره پهلوی دوم زندگی می‌کند. وی طبق گفته رئیس وقت شهربانی آذرشهر و تایید پدرش، قرار است به مسجد رفته و از سخنرانی‌های آیت‌الله مدنی و همراهانش جاسوسی کند. از آیت‌الله میراسدالله مدنی به‌عنوان «دومین شهید محراب انقلاب اسلامی» یاد می‌شود.

داستان کلاه‌پوستی‌ها، بر پایه گزارش‌های ساواک نوشته شده و نام کتاب به علت مبارزه آیت‌الله مدنی با نوع پوشش پهلوی، کلاه‌پوستی‌ها نام گرفته است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«مردم برایِ اینکه حرف‌های سیّدمدنی را بشنوند، توی هم فرورفته بودند و با تکان‌دادن سر، حرف‌هایش را تأیید می‌کردند. بالاخره سیّد مردم را به‌سمت کارخانه‌ی مشروب‌سازی حرکت داد. خودش جلوی جمعیت افتاد و یک جمعیت بزرگ، پشت‌سرش، به‌سمت کارخانه راه افتادند. من می‌دویدم که از سیّد عقب نمانم و فکر می‌کردم که حالا اگر اراده کند، می‌تواند هرجایی را که بخواهد فتح کند. نگهبان کارخانه روی صندلی‌اش لم داده بود و چرت می‌زد و هیچ عین خیالش نبود و یک‌باره از جا جست. مردم یک‌صدا شعار می‌دادند و در یک‌لحظه شیشه‌های کارخانه پایین آمد و چند در آن شکسته شد. سیّدمدنی جمعیت را آرام کرد. طولی نکشید که سروان مجیدی و یک عدّ‌ه‌ی زیادی سرباز هم دورتادور مردم را گرفتند. من آن وسط مانده بودم بین سیّدمدنی و سروان مجیدی. کسی که دوستش نداشتم، لابد داشت به دید تحسین نگاهم می‌کرد و کسی که دوستش داشتم، نمی‌دانست که دارم بهش خیانت می‌کنم.»

رمان کلاه‌پوستی‌ها قبل از انتشار، در سال ۱۳۹۸ با نام «زمستان مردی» در یازدهمین جشنواره‌ی شعر و داستان انقلاب شایسته تقدیر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...