دو کتاب «مرگ در ونیز» [Der Tod in Venedig] نوشته توماس مان و «موریانه» اثر بزرگ علوی توسط نشر نگاه به‌ترتیب به چاپ‌های چهارم و نهم رسیدند.

موریانه بزرگ علوی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر،‌ «مرگ در ونیز» صد و نهمین‌عنوان از مجموعه «چشم و چراغ» است که این‌ناشر چاپ می‌کند و توسط حسن نکوروح به فارسی ترجمه شده است. این ‌رمان در عالم سینما هم منبع اقتباس فیلمی به کارگردانی لوکینو ویسکونتی شد که در سال ۱۹۷۱ تولید شد.

شخصیت اصلی کتاب نویسنده‌ای است که دیگر توانایی نوشتن ندارد و به ونیز می‌رود. البته در فیلم ویسکونتی،‌ این‌شخصیت تبدیل به آهنگسازی شده بود که دیگر توانایی بروز خلاقیت و تولید هنری ندارد. به‌هرحال شخصیت اصلی داستان «مرگ در ونیز» عاشق پسر جوانی می‌شود و با آن که هرگز با او گفتگو نمی‌کند اما همین‌عشق، نویسنده را به حال دیگری از رهایی و اعتلای روحی می‌رساند. در ادامه داستان، همه‌گیری وبا در ونیز باعث می‌شود نویسنده قصه هم بیمار شود و ...

چاپ چهارم ترجمه «مرگ در ونیز» با ۱۵۹ صفحه و قیمت ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان عرضه شده است.

کتاب «موریانه» هم که یکی از آثار سید مجتبی بزرگ علوی است و در قالب مجموعه‌ آثار این‌نویسنده توسط نشر نگاه چاپ شده، به‌تازگی به چاپ نهم رسیده است.

داستان این‌کتاب درباره یک مامور ساواک است که چگونگی شکل‌گیری حکومت شاه و ساختار امنیتی‌اش را در کنار زندگی خود روایت می‌کند. تطمیع و سوءاستفاده حکومت وقت از ناآگاهی مردم از جمله مسائلی است که بزرگ علوی در این‌کتاب نشان داده است. راوی این‌داستان یعنی همان مرد ساواکی، در زمان نوشتن و روایت این‌قصه، از کار بازنشسته و منزوی شده و مشغول نوشتن خاطرات خود در گوشه‌ای از دنیاست.

بزرگ علوی همان‌طور که از نام این‌کتاب برمی‌آید، تلاش کرده در آن، ساختار و ساختمان از هم پاشیده نظام شاهنشاهی را با روایت تصاویر و موقعیت‌هایی از نحوه عملکرد افراد چه در زندگی خصوصی‌ و چه در زندگی سیاسی‌اجتماعی‌شان به تصویر بکشد.

در بخشی از این‌کتاب آمده است:

«من یک ساواکی هستم. از اینکه چنین شغلی اختیار کرده بودم نه شرمنده‌ام نه مغرور. این هم کاری است مانند کارهای دیگر. مگر کارمندان وزارت دارائی همه دزدند و یا کسانی که در دادگاهها دسته دسته مردم را با گناه یا بی‌گناه به زندان می‌فرستند یا به پای دار، همه‌شان آدم‌کشند؟ تنها در یک اداره دولتی کارکردن جرم نیست. مگر می‌شود در کشوری بی‌نگهبانی زندگی کرد؟ مگر در کشور آزاد امریکا سی آی ا وجود ندارد؟ در انگلستان اینتلیجنت سرویس نیست؟ در فرانسه رکن دوم و در روسیه کا گ ب؟ همه‌جا هست باید هم باشد. امروز هم اگر پایش بیفتد حاضرم برای هرکس که باشد کار کنم. خوبی یا بدی شغلی بسته به وابستگی‌های آن است. آری من رشوه گرفته‌ام. مگر در شهربانی و دادگستری رشوه‌گیری رواج ندارد؟»

چاپ نهم این‌کتاب هم با ۲۹۶ صفحه و قیمت منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...