روایت عبدالکریمی از سیطره جهل مقدس | اعتماد


بیژن عبدالکریمی داستانی عبرت‌آموز درباره جهل مقدس در قالب رمانی با عنوان «دن کیشوت‌های ایرانی» نوشته است. در زمانه و زمینه‌ای که در کشورهای غربی مسیر توسعه و پیشرفت هر روز هموارتر می‌شد، ایرانیان بنا به گفته داریوش شایگان، فیلسوف، نه تنها در خواب غفلت به سر می‌بردند و غایب بزرگ این تحولات بودند، بلکه بدتر اینکه هر روز شاهد ظهور منجی‌ای بودند که مدعی نجات ایرانیان و بشریت بود. بدترین و غم‌بارترین داستان هم در این زمینه داستان بابیت و بهاییت بود که برای زمانی کشور را دچار انواع آشوب‌ها، نزاع‌ها و جنگ‌های فرقه‌ای و مذهبی کردند و موجب ریخته شدن خون برخی انسان‌ها و بسط و گسترش کینه‌ها و کدورت‌ها و بدتر از همه ایجاد مانعی برای درک و دریافت تحولات جهان جدید شده‌اند.

دن کیشوت‌های ایرانی بیژن عبدالکریمی

نویسنده رمان «دن کیشوت‌های ایرانی» کوشیده است با به تصویر کشیدن چگونگی سر برآوردن این فرقه ابعاد مهمی از چند و چون بروز و ظهور نمونه‌هایی از جهل مقدس در این سرزمین را به خوبی روایت کند. او همچنین کوشیده تا نشان دهد در زمانه‌ای که جهان برای تحولات جدید آماده می‌شد، ایرانیان با چه ذهنیتی و بر اساس چه معرفتی به استقبال این جهان جدید بروند. عبدالکریمی خود درباره مهم‌ترین دلیل نوشتن این رمان در مقدمه کتاب چنین آورده است: «این رمان تاریخی درصدد به تصویر کشیدن بخشی از تاریخ کشورمان در قرن نوزدهم است، یعنی قرنی که جهان دست به گریبان تحولات ژرفی بود که سرنوشت کنونی ما را رقم زده است. این رمان می‌کوشد نحوه مواجهه ما ایرانیان را با مسائل جهانی حاصل از مدرنیته مورد تامل، بررسی و بازبینی مجدد قرار دهد» (عبدالکریمی، 1397) .

حقیقت این است که نقد و بررسی این رمان در این نوشتار نه چندان بلند امکان‌پذیر نبوده و آن را باید به فرصت مناسب دیگری موکول کرد اما بر سبیل حق‌گذاری و همچنین نیم‌نگاهی به واقعیت‌های مهمی که در این رمان آمده است، کوشش می‌کنم به نکاتی که به نظر اینجانب درخور توجه و امعان نظر هستند به‌طور فهرست‌وار اشاره‌ داشته باشم:

1. اولین و مهم‌ترین واقعیتی که در این رمان روایت شده است، همان‌گونه که از عنوان نوشته حاضر برمی‌آید «تاریخ سیطره جهل مقدس» در این سرزمین است که ضرورت تام و تمام دارد تا هر چه دقیق‌تر مورد بازخوانی نقادانه قرار گیرد و این همان کاری بود که نویسنده این رمان به خوبی از پس آن برآمد. ناگفته پیداست که این فقط بخشی از تاریخ بلند بسط و سیطره جهل مقدس در کشورمان است که مورد بازخوانی و نقادی قرار می‌گیرد و این همان کار بسیار اساسی و زیربنایی است که تاکنون مغفول مانده و بر اندیشمندان و متفکران فرض است که این کار مهم را به نحو احسن ادامه داده و سایر پاره‌های این تاریخ را به خوبی مورد تامل و بازبینی همه جانبه قرار دهند.

2.دومین ویژگی درخور ستایش این رمان این است که کوشش کرد به این موضوع بسیار مهم و حیاتی بپردازد که اساسا نوع و میزان معرفت و آگاهی هر ملتی تعیین‌کننده سرنوشت و آینده آن ملت است و از این منظر ایرانیان اگرچه در دوره‌هایی از تاریخ خویش خوش درخشیدند اما در مقاطعی دیگر از تاریخ نه تنها خوش ندرخشیدند، بلکه تحت سیطره جهل مقدس و انواع خرافات قرار گرفتند و با افتادن در چنین کج‌راه‌های آینده خود و نسل‌های بعدی را با تباهی و بدبختی رقم زدند. مساله از این قرار است که ذهنیت و معرفتی که هر ملتی از خود و جهان پیرامون دارد، می‌تواند نقشی بسزا در شکل‌گیری وضع و حال و روز آنان داشته باشد. به عنوان مثال ملتی که تقدیرگرا باشد و خود را اسیر و مقهور دست تقدیر بداند، همواره در کنجی می‌نشیند و تنها نظاره‌گر تاریخ و حوادث می‌شود و بالعکس ملتی که تقدیرگرا نبوده و خود را محور تحولات این جهان می‌داند، بدیهی و روشن است که تاریخ را نیز می‌سازد حتی اگر آن گونه که بر مرادش نباشد.

شوربختانه اینکه ملت ایران بیشتر با جهل و خرافات آن هم جهل مقدس زیسته است و چنین زیست جهان نکبت‌باری دقیقا ناشی از ذهنیت و معرفت سراسر ناقص و کج و معوجی بوده که در ذهن و ضمیر او نقش بسته است. بازهم بدبختانه اینکه بخشی از این جهل و نادانی ریشه در معرفت نادرست و ناصواب از دین و مذهب داشته و دارد که می‌توان تحت عنوان «جهل مقدس» از آن نام برد. بیژن عبدالکریمی در رمان «دن کیشوت‌های ایرانی» کوشش درخوری به خرج داده است تا بخشی از تاریخ شکل‌گیری جهل مقدس و مهم‌تر از آن چگونگی شکل‌گیری چنین جهل خانمان‌سوزی را به صورت دقیق و ظریف روایت کند.

3. رمان «دن کیشوت‌های ایرانی» درصدد برآمده است تا «اتوپیایی» که برخی فرقه‌های انحرافی برای خودشان ساخته و پرداخته‌اند را به تصویر بکشد و آن را مورد نقد و واکاوی قرار دهد. به زعم نویسنده رمان اتوپیاسازی‌ای که این فرقه‌های انحرافی در قرن گذشته درگیر آن بوده است جز ادبار و خسارت و در نتیجه عقب‌ماندگی فکری و معرفتی حاصل دیگری نداشته است. قرنی که تحولات جدید در قالب مدرنیته در حال شکل‌گیری بود، ایرانیان به جای درس‌آموزی از این تحولات و پیوند یافتن با جریان فکری و عقلانی جهان جدید درگیر جریانات فکری‌ای به نام «بابیت» و «بهاییت» شدند و به کلی از روند فکری و معرفتی دنیای جدید عقب ماندند و این عقب‌ماندگی تاکنون هم گریبان جامعه ایرانی را رها نکرده است. این نهضت و حرکت اگر چه به زعم مخالفان نوعی انحراف و بدعت در دین اسلام و علی‌الخصوص در مذهب تشیع تلقی می‌شد، اما در هر صورت برآمده از نوعی قرائت و خوانش معوج از اسلام و به ویژه از تشیع بود و این موضوع را به هیچ روی نمی‌توان انکار کرد.

4. رمان عبدالکریمی نشان می‌دهد که چگونه قرائت و خوانش نادرست و ناصواب از اسلام و به‌ویژه از تشیع نتیجه‌اش سربرآوردن جریاناتی چون «بابیت» و «بهاییت» در ایران شده بود و همه سخن نویسنده رمان در این است که اگر معرفت‌ها، قرائت‌ها و خوانش‌های منطقی، عقلانی، اخلاقی و انسانی از دین و مذهب ارایه شود هیچ‌گاه جامعه گرفتار بدعت‌ها و کژخوانی‌ها و کژراهه‌هایی اینچنین نخواهد شد و در نتیجه سرنوشت ملتی این چنین گرفتار در گردابی از بدبختی و نگون‌بختی نخواهد شد.

5. متن این رمان درصدد بیان این موضوع است که چگونه ملتی گرفتار تاریخ جهل مقدس خویش شده و برای رهایی از این جهل مقدس راهی جز فدا کردن بیهوده خود نداشته است و اگر اندکی اندیشه و تفکر را پیشه خود ساخته بود، می‌توانست راه‌های منطقی و عقلانی دیگری برای رهایی از این سرنوشت شوم و تاریک خود برگزیند اما شوربختانه گویی به گرداب و باتلاقی افتاده بود که هر قدر بیشتر دست‌وپا می‌زد بیشتر در آن فرو می‌رفت و راه رهایی‌اش نیز تنها غرق شدن در این گرداب و باتلاق بود.

6. نکته کلیدی دیگری که این رمان درصدد بیان آن است، گرفتار شدن سرنوشت ملتی به دست نظام‌های استبدادی‌ای بود که البته به نوعی ساخته و پرداخته ذهنیت پریشان خودشان بود. ملت ایران در آن قرن گرفتار در چرخه شومی شده بود که یک سر آن در چنبره قدرت‌های استبدادی بود که نتیجه‌اش یأس و ناامیدی و حرمان و سر دیگر آن دل دادن به «اسطوره‌هایی» که روزگاری خواهند آمد و نجات‌بخش آنان خواهند شد. طرفه آنکه ملت ایران در آن عصر برای رهایی از چنین وضعیت اسف‌بار و تیره و تاری که برای خود رقم زده بود، تنها کاری که می‌کرد دست به اتوپیاسازی دروغین و در نتیجه چنین ذهنیت بیمار و منحط هر از گاهی یک منجی خیالی و دروغین در جامعه ظهور می‌کرد و داعیه نجات‌بخشی انسان‌های دربند و اسیر را داشت. رمان به خوبی نشان می‌دهد که ایرانیان یا گرفتار بندگی و بردگی استبداد زمانه بودند یا برای رهایی از چنین وضع دشواری گرفتار اتوپیایی دروغین و خیالی که به نظر می‌رسد هر دو نشات گرفته از جهل مقدس باشد. اینکه می‌گویم ریشه چنین چرخه شومی در جهل مقدس وجود دارد به این سبب است که ایرانیان همواره یا پادشاه را نجات‌بخش خویش می‌پنداشتند یا منجی‌ای را و در این چرخه معیوب طی طریق می‌کردند و حتی لحظه‌ای با خود نمی‌اندیشیدند که شاید چاره کار در اندکی آری فقط اندکی تفکر و تعقل باشد و افسوس و هزار افسوس که هیچ‌گاه این راه سوم را پیشه خویش نساختند.

دن کیشوت‌های ایرانی

7. رمان «دن کیشوت‌های ایرانی» با ظرافت هر چه تمام‌تر یأس و سرخوردگی و درماندگی مردمان آن روز جامعه ایران را به تصویر می‌کشد و این نکته را به خواننده یادآور می‌شود که ملت ایران چرا در آن مقطع از تاریخ و بلکه در سایر مقاطع تاریخی دیگر یارای بیرون رفتن از چنین وضعیت بغرنجی را نداشته و در گردابی از بدبختی و فلاکت که همگی برآمده از ذهنیت منحط و بیمارشان است، گرفتار و اسیر شده‌اند. نویسنده به خوبی این آگاهی را به خواننده رمان منتقل می‌کند که دلیل چنین حرمانی بیش از آنکه ریشه در وضع اقلیمی و جغرافیایی و شرایط سیاسی و اقتصادی داشته باشد، ریشه در فرهنگ فکری و ذهنی مردمان این سرزمین دارد و تا معرفت و آگاهی منطقی و عقلانی‌ای در بین آنان شکل نگیرد، امیدی به رهایی آنان نخواهد بود.

8. بیژن عبدالکریمی با نوشتن این رمان در واقع ایرانیان را دعوت به این امر مهم و اساسی می‌کند که دست از موهومات و خیالبافی و خرافه‌پردازی برداشته و با صیقلی کردن ذهن و معرفت خویش راه نجات را نه در اسطوره‌های خیالی و دروغین بلکه در تعقل و خردورزی و فربه کردن اندیشه و معرفت خویش جست‌وجو کنند. از سوی دیگر نویسنده خواستار این است که قریب به اکثر نزاع‌های فرقه‌ای در ایران برخاسته از همین ذهنیت و اندیشه بیمارگونی است که ایرانیان طی قرون متمادی دچارش شده‌اند و با تاسف فراوان اینکه راه نجات را در همین اسطوره‌سازی‌های خیالی و دروغین دانسته و به این درجه از شعور و خرد نرسیده‌اند که جوامع توسعه یافته دنیا با تکیه بر عقلانیت و منطق و پالودن ذهن و ضمیر خویش از خرافات و خیالات خردستیز توانستند به پیشرفت‌های چشمگیر و خیره‌کننده‌ای دست یابند.

9. همچنین نویسنده رمان «دن کیشوت‌های ایرانی» یادآور می‌شود که این دن کیشوت‌ها ممکن است در تمامی دوره‌های تاریخی در کشورمان محل بروز و ظهور پیدا کرده و از این منظر جامعه را دستخوش برخی گرفتاری‌ها و مشکلات اجتماعی و فرهنگی کنند. دن کیشوت‌هایی که راه نجات و رهایی جامعه را نه در عقلانیت و خردورزی و معرفت‌ورزی بلکه در خیالبافی و خرافه‌پروری و قرار گرفتن در عالم هورقلیایی جست‌وجو کرده و با ذهنیت بیمارگون و دن کیشوت‌وار خویش سرنوشت ملتی را دچار تباهی و سیه‌روزی کنند.

10. بیژن عبدالکریمی به خوبی و درستی یادآور شده است که تا این ذهنیت دن کیشوت‌وار ایرانی اصلاح اساسی نشود و در مسیر عقلانیت و معرفت‌ورزی درست و راستین قرار نگیرد هرگونه امید بستن به توسعه و پیشرفت در این سرزمین محال می‌نماید. به عبارت دیگر، آرزوی داشتن جامعه‌ای توسعه یافته و آباد و آزاد در پس افکار و ذهنیت بیمارگون و دن کیشوت‌وار ایرانی همواره به محاق رفته و ایرانیان در چنین حسرت بزرگی روزگار خود را با آه و افسوس سپری کرده‌اند. طنز تلخ و دردآور اینجاست که هر گاه کسانی پیدا شده‌اند که مسیر عقلانیت و خردورزی را نشان ایرانیان دهند و آنان را از خرافات و دگم‌ها و تعصب‌ها رها کنند باز هم این ایرانیان بودند که دن کیشوت‌وار دست رد به سینه این منجیان واقعی زده و باز به منجیان دروغین پناه بردند و روزگار خود را تیره و تباه کردند. زهی عبرت و زهی خرد و زهی معرفت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...