«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه‌ی کباب شده»، رمان «نوجوان» که به قلم جمشید خانیان نخستین بار در سال ۱۳۹۱ منتشر شده بود برای چهارمین بار بازنشر شد.

«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه‌ی کباب شده قلم جمشید خانیان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه‌ی کباب شده»، رمان «نوجوان» که به قلم جمشید خانیان نخستین بار در سال ۱۳۹۱ منتشر شده بود برای چهارمین بار بازنشر شد.

جمشید خانیان در این رمان - که در زمره ادبیات داستانی وحشت قرار می‌گیرد - روایت‌گر زندگی خانواده‌ای سه نفره از طبقه متوسط شهری است که به یک آپارتمان نقل مکان می‌کنند و در آن شرایط تازه زندگی، اتفاقاتی برای‌شان رخ می‌دهد که مایه ساخت ماجرای داستان می‌شود.

این خانواده از پدر، مادر و یک دختر نوجوان به نام «آنا» تشکیل شده است. مادر آنا به موسیقی و پرورش گل علاقه دارد ولی پدرش به ریاضیات علاقه‌مند است و همه چیز را با اعداد و اشکال هندسی توضیح می‌دهد… روند داستانی این رمان با شخصیت‌هایی باورپذیر به خوبی ترس و وحشت ناشی از اتفاق‌های مشکوک و عجیب داستان را به خواننده منتقل می‌کند. اسباب‌کشی به منزل جدید و اتفاق‌های پس از آن بستری است برای بیان شکنندگی روابط انسان‌ها؛ که نویسنده تلاش کرده است به خوبی از عهده‌ی این کار بربیاید.

مخاطب رمان «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه‌ی کباب شده» گروه سنی «نونگاه» یا نوجوانان بالای ۱۲ سال است و نویسنده در بخشی از کتاب برای خوانندگان اثر آورده است: کلافگی را نمی‌شود با شمردن اعداد اول از بین برد. کلافگی یک حالت است. حالتی که نشان می‌دهد… نشان می‌دهد که یک نفر مثل من، از رودررو شدن با… با یک وضعیتی که… که آزارم می‌دهد، بله با یک وضعیتی که آزارم می‌دهد، ناراحت و بی‌تاب می‌شوم. مثل گرما، گرما آزارم می‌دهد. من با شمردن اعداد اول نمی‌توانم گرما را از بین ببرم. نمی‌توانم. باید کولر را روشن کنم. این‌جوری گرما از بین می‌رود. ولی.. ولی اگر کولر نبود چی؟ … اگر… کولر...

این رمان در همین حال با قرار گرفتن در هفتمین فهرست «لاک پشت پرنده» شامل کتاب‌های برگزیده پاییز ۱۳۹۱ موفق به دریافت ۳ لاک‌پشت پرنده شد و در سال ۱۳۹۲ نیز همراه با «دلقک» نوشته هدی حدادی دیگر کتاب کانون، موفق به دریافت سومین جایزه کتاب مهر (طه) شد.

«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه‌ی کباب شده» با تصویرگری جلدِ آصف خانیان و طراحی گرافیک و جلدِ پژمان رحیمی‌زاده و در چاپ چهارم خود با شمارگان ۲ هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روانه بازار کتاب شده است.

شمارگان این رمان ۱۲۸ صفحه‌ای نیز در مجموع به ۲۰ هزار نسخه رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...