داستان بلند «نه تر و نه خشک» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی توسط انتشارات معین به چاپ چهاردهم رسید.

نه تر و نه خشک هوشنگ مرادی کرمانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، چاپ اول این‌کتاب سال ۱۳۸۲ عرضه شد و چاپ سیزدهم آن نیز سال ۹۹ به بازار آمد.

این‌کتاب هم مانند دیگر آثار مرادی کرمانی درباره کودکی و نوجوانی است و بستر مکانی آن، باغ روستای سیرچ کرمان است. در این‌داستان، راوی قصه ۸ ساله است و از ۸ سالگی تا ۵۰ سالگی زندگی کرده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

من پیش از دیدن او تنها بودم. خجالتی بودم. غمگین بودم. اما دلم مال خودم بود. می دانستم چه کنم. با دردهای خودم می ساختم، اما حالا عاشق شدم. عشق مرا گرم کرد. از تنهایی درآورد. اما، غم عشق با همهٔ شیرینی، سخت جانم را آزار می دهد. جلوی درباریان و مردم فضول چه رسوایی راه انداختم با این عشقم. اگر عاشق پسر پادشاهی میشدم عیب نبود. اگر عاشق پسر وزیر میشدم کسی چیزی نمیگفت. حتی اگر عاشق پسر چوپانی فقیر می شدم، هیچ کس تعجب نمیکرد و مرا دیوانه نمیخواند. اما اینکه دختر سلطانی عاشق....

چاپ چهاردهم این‌کتاب با ۱۰۷ صفحه و قیمت ۳۰ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...
خودارتباطی جمعی در ایران در حال شکل‌گیری ست و این از دید حاکمیت خطر محسوب می‌شود... تلگراف، نهضت تنباکو را سرعت نداد، اساسا امکان‌پذیرش کرد... رضاشاه نه ایل و تباری داشت، نه فره ایزدی لذا به نخبگان فرهنگی سیاسی پناه برد؛ رادیو ذیل این پروژه راه افتاد... اولین کارکرد همه رسانه‌های جدید برای پادشاه آن بود که خودش را مهم جلوه دهد... شما حاضرید خطراتی را بپذیرید و مبالغی را پرداخت کنید ولی به اخباری دسترسی داشته باشید که مثلا در 20:30 پخش نمی‌شود ...
از طریق زیبایی چهره‌ی او، با گناه آشنا می‌شود: گناهی که با زیبایی ظاهر عجین است... در معبد شاهد صحنه‌های عجیب نفسانی است و گاهی نیز در آن شرکت می‌جوید؛ بازدیدکنندگان در آنجا مخفی می‌شوند و به نگاه او واقف‌اند... درباره‌ی لزوم ریاکاربودن و زندگی را بازی ساده‌ی بی‌رحمانه‌ای شمردن سخنرانی‌های بی‌شرمانه‌ای ایراد می‌کند... ادعا کرد که این عمل جنایتکارانه را به سبب «تنفر از زیبایی» انجام داده است... ...
حسرت گذشته را خوردن پیامد سستی و ضعف مدیرانی است که نه انتقادپذیر هستند و نه اصلاح‌پذیر... متاسفانه کانون هم مثل بسیاری از سرمایه‌های این مملکت، مثل رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و جنگل‌هایش رو به نابودی است... کتاب و کتابخوانی جایی در برنامه مدارس ندارد... چغازنبیل و پاسارگاد را باد و باران و آفتاب می‌فرساید، اما داستان‌های کهن تا همیشه هستند؛ وارد خون می‌شوند و شخصیت بچه‌های ما را می‌سازند ...