رمان ایرانی «بی‌رَد» نوشته مجتبی تجلی، پزشک و داستان‌نویس، ازسوی نشر سیب سرخ منتشر شد.
به گزارش ایبنا «بی‌رَد» رمانی است که با نگاهی جامعه‌شناسانه و فلسفی به مرور زندگی نسل جوان تحصیل کرده و دچار از هم گسیختگی و نابسامانی افکار آنان می‌پردازد‌؛ نسلی که در پی هویت واقعی و نقشی در جامعه کنونی است و از فاصله خود با پدران و مادرانشان درکی منفی دارند و ازسوی دیگر رفتار و افکارشان از سوی آنان نفی می‌شود.

شخصیت اصلی این داستان، جوانی است که فلسفه خوانده و حالا تحت فشار اطرافیان در پی کار و کسب است. اما آن را راه رهایی از بُن‌بست فکری خود نمی‌داند. پس در پی یافتن خود، خویش را مخفی می‌کند و «بی رَد» می‌شود.

کولی‌ها در دل داستان برای او مظهر بی‌نام و نشانی‌اند. به آنها می‌پیوندد و با سبک و سیاقشان محشور می‌شود. تا آنکه شخصیت دیگر از نسل پیشین او سر راهش قرار می‌گیرد تا برای یافتن راه حقیقی همراهی‌اش کند. البته نا‌آرامی روح جوان او را در این مسیر نا‌کام می‌گذارد و «فردین» رهاشده در جهان همچنان پی خود را می‌گیرد. نویسنده در داستان اهتمام ویژه‌ای (همچون سایر نوشته‌هایش) به ادبیات عامه و گویش فولکلور دارد و جا‌به‌جای داستان از لغات و اصطلاحات مهجور و در حال فراموشی استفاده می‌کند.

همچنین اقلیم خراسان و نقاط کمتر توجه شده میراث فرهنگی و تاریخی آن دیار بدون آنکه اشاره‌ای مستقیم به جا‌نمایی وقوع داستان شود، از دغدغه‌های داستان بلند «بی رَد» است. مجتبی تجلی برای عطف توجهات به زندگی کولی‌های ایران مدتی به تحقیق در زندگی این قوم و معاشرت با آنان پرداخته و در داستان، آنها را غیرمستقیم در معرض کنجکاوی مردم می‌گذارد.

این پزشک داستان‌نویس درباره رمان جدید خود به خبرنگار ایبنا گفت: «بی رَد» ابتدا قرار بود داستان کوتاهی با همان مضامین باشد‌. اما دریافتم که جستجو در پی‌یافتن خویشتنِ حقیقی هر کس، چیزی نیست که بتوان با موجز‌گویی داستان کوتاه عرضه شود. داستان به‌ناچار بسط داده شد و از آن، یک رمان در‌آمد.

وی همچنین افزود: من در زمینه گویش عامه هم چندین سال تحقیق و پیگیری کردم. واژه‌هایی از گویش عامه خراسان را مورد واکاوی و ریشه‌یابی قرار دادم. اخیرا داستان کوتاهی با مضمون حفظ گویش و فولکلور نوشته‌ام که در آن به ستایش زبان و دیرینگی آن اشاره شده و تغییر واژگان گویش و ادبیات عامه در نسل جوان مورد توجه قرار گرفت. گویش محلی جزئی از میراث ماست که متاسفانه دارد پیش چشمان ما از بین می‌رود.

یادآوری می‌شود، مجتبی تجلی پزشک و دانش‌آموخته دانشگاه علوم پزشکی مشهد است و در کنار حرفه خود، در حوزه نوشتن هم دستی بر آتش دارد. از این نویسنده قبلا مجموعه داستان کوتاه «به ترس‌هایم سلام می‌کنم» که به قنات قصبه گناباد (میراث جهانی ثبت شده در یونسکو) تقدیم شده است، و همچنین مقالات و نقدهای متعدد در نشریات مختلف منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...