رمان «آخرین روزهای زندگی هلاله» نوشته عطا نهایی با ترجمه رضا کریم مجاور توسط نشر افراز منتشر و راهی بازار نشر شد.

آخرین روزهای زندگی هلاله عطا نهایی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این رمان نویس کُرد، حق ترجمه رمان‌هایش یعنی «پرندگان در باد» و «آخرین روزهای زندگی هلاله» را به رضا کریم مجاور اعطا کرده و گفته هیچ مترجمی بدون اجازه رسمی‌اش اجازه ترجمه فارسی رمان‌های او را ندارد.

نهایی متولد سال ۱۳۳۹ در شهر بانه است و از سال های ابتدایی انقلاب اسلامی، نوشتن به زبان مادری اش، کردی، را آغاز کرد. او در سال های ابتدایی دهه ۶۰ به صورت حرفه‌ای به داستان نویسی رو آورد و رمان و داستان کوتاه نوشت.

از این نویسنده تاکنون، ۳ مجموعه داستان کوتاه با نامهای «جیغ»، «تنگنا» و «آن پرنده زخمی که من ام» و ۳ رمان «گل شوران»، «پرندگان در باد» و «آخرین روزهای زندگی هلاله» به چاپ رسیده است. نهایی همچنین بیش از ۱۰ رمان از ایتالو کالوینو، کورت ونه گات، میلان کوندرا، فرانتس کافکا، هاینریش بل، ماریو بارگاس یوسا، هوشنگ گلشیری و جلد اول «آنتولوژی داستان معاصر فارسی» را به زبان کردی ترجمه کرده است. این نویسنده در حال حاضر مشغول نوشتن رمان «کتاب سیزدهم» است.

«آخرین روزهای زندگی هلاله» سومین رمان عطا نهایی است که داستانش درباره چند زن و مرد کرد است که به کشور سوئد پناهنده شده اند. یکی از شخصیت های اصلی این رمان یعنی شیرزاد، به هیچ وجه نمی‌تواند با فرهنگ غرب کنار بیاید و فرهنگ شرق را فراموش کند. در نتیجه، زندگی اش تبدیل به یک فاجعه می شود...

در قسمتی از این رمان می خوانیم:

هلاله در اتاق بغلی بود. وقتی آمد، پدرش گفت: «شنیده م هر روز از کله صبح تا بوق سگ می ری دم در مسجد و...»
نمی دانست چگونه حرفش را از سر بگیرد. نمی دانست باید به او چه بگوید. بگوید چرا بیرون می رود و با مردها بحث سیاسی می کند؟ او پیش از این‌ها، بارها هلاله را به خاطر این نوع رفتارها تحسین کرده بود. به ویژه زمانی که هلاله هنوز دوران کودکی را پشت سر نگذاشته بود. محمدرشید آقا نمی‌دانست چگونه به او بگوید که دیگر بزرگ شده و نباید از این کارها بکند. چگونه به او بگوید که نباید با پسرها و مردهای جوان دهن به دهن شود. او پیش از این همواره تشویقش می کرد و می‌گفت: «برو باهاشون حرف بزن. برو بهشون بفهمون که تو نه فقط از اونا مردتری، بلکه خیلی هم باهوشتر و فهمیده‌تری.» اما این حرف‌ها مال گذشته بود. مال زمانی بود که هلاله هنوز بچه بود. اکنون نمی دانست چگونه از حرف‌های گذشته‌اش برگردد و آن‌ها را انکار کند.
هلاله گفت: «پس چه کار کنم بابا؟ توی روزهای به این بلندی، اگه نرم بیرون، وقتم رو به گپ زدن با مردم نگذرونم، تو خونه بشینم چه کار کنم؟»
پدرش گفت: «یعنی چی نمی دونی چه کار کنی؟»
عصبانی گفت. می‌خواست بگوید تو هم مثل همه دخترهای دیگر، مثل گلاله...
هلاله گفت: «می‌دونم چه کار کنم بابا جون.» لبخندزنان گفت: «می‌آم پیش شما. می آم تفنگ بر می‌دارم و پیش شما می‌مونم.»

این کتاب با ۳۰۷ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۷۰ هزار ریال منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ..............

صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...