هزارتوی مرگ | کافه داستان


رمان «رد گردن‌بند بر گردن دوشیزگان» یک خط اصلی دارد که درگیری یک وکیل به ‌عنوان قهرمان در آن پرونده به چشم می‌خورد. این خط داستانی با ترکیب خط‌های دیگری از گذشته، ابعاد دیگری از شخصیت‌ها و قصه را نیز به مخاطب به نمایش می‌گذارد. رد پای خط داستانی دیگری در گذشته در تمامی حالات، رفتار و کابوس‌های قهرمان نقش بازی می‌کند؛ خطی داستانی که به‌عنوان قصه‌ای اثرگذار در گذشته و مؤثر بر حال و روز فعلی قهرمان پیش می‌رود و همه چیز را در سیطره‌ی خود گرفته است.

رد گردن‌بند بر گردن دوشیزگان علیرضا شهبازین

شخصیت «مهام» به ‌عنوان قهرمان داستان، در ماجرایی پا می‌گذارد که گذشته را برای او دوباره و بارها ورق می‌زند و او خود را در برابر آن می‌بیند و راه گریزی نیست. گذشته‌ی نزدیک‌تر این بار به موکلی زن برمی‌گردد که روزی به معشوقه‌ی این قهرمان تبدیل شده است. گذشته‌ای که گریبان او را در خواب و بیداری گرفته و قصد جدایی و رهایی از او را ندارد.

در رمان «رد گردن‌بند بر گردن دوشیزگان» با گذشته‌ای دورتر از قهرمان نیز روبه‌رو هستیم. گذشته‌ای دورتر که متعلق به زندگی شخصی و خانوادگی و روابط دوستانه‌اش با دیگران است. اینجا نیز رد پای خرده‌جنایتی به چشم می‌خورد که اثرات خود را بر روح و روان قهرمان باقی گذاشته و قهرمان نتوانسته از زیر بار سنگین آن پس از گذشت سال‌ها نجات یابد. ساخت این گذشته‌ها برای مردی که دوباره بر سر راهی قرار گرفته که عبور از آن، سخت و نفس‌گیر است. او این بار هم با پذیرش پرونده‌ی قتل دیگری برای موکل زن خود زیر سایه‌ی سنگین گذشته به راه می‌افتد و پیش می‌رود.

ما در خلال داستان اصلی با قصه‌ای دیگر مواجهیم که به صورت داستان در داستان آورده و از طریق آن کدی به خواننده ارائه شده که سرنوشت و جهت داستان را مشخص می‌کند. سرنوشت تکرارشونده‌ای برای قهرمان در نظر گرفته شده که بارها او در این چرخه گیر می‌افتد و گویا خلاصی از آن نیست. حتی در پایان داستان نیز این سرنوشت دست از سر او برنمی‌دارد و او را گیر می‌اندازد. در رمان «رد گردن‌بند بر گردن دوشیزگان» هر چند در داستان با دیالوگ‌های درخشان روبه‌رو نمی‌شویم اما بیشترین بار انتقال اطلاعات قصه و پیشرفت طرح آن بر دوش همین دیالوگ‌ها است که گاهی طولانی هستند و خواننده از طریق آن در جریان اتفاقات قرار می‌گیرد.

نویسنده در این رمان، راوی اول شخص را برای روایت داستانش برگزیده است و داستان از زبان وکیلی با جنسیت مرد روایت می‌شود. روح قهرمان در گذشته جا مانده است و اتصال او با گذشته بر کل داستان سایه گسترانیده است. گذشته‌ای که احساس سرخوردگی برای او داشته است و او را در رنج غرق کرده است. قهرمان در پرونده فعلی با زنی متهم به قتل پدر روبه‌روست که همه مدارک او را به این جرم متهم کرده است اما وی برای کشف حقیقتی که همچنان در مه پنهان شده تلاش می‌کند. تلاش قهرمان در این قصه منفعلانه نیست.

در آغاز داستان، قهرمان در نقطه‌ای از شهر قرار دارد که قصه‌ی عجیبی بر آن گذشته است. سرنوشتی تلخ و تیره که گویی بر تمام شهر سایه افکنده و این شخصیت نیز از این قاعده مستثنی نیست. این مسئله با نمودهای متفاوتی خود را عرضه می‌کند. کرج، به‌عنوان نقطه‌ی مهمی در فضاسازی این رمان وجود دارد و گویا آن نیز به‌ عنوان یک شخصیت جان‌دار در داستان ایفای نقش می‌کند. خواننده در این داستان «رد گردن‌بند بر گردن دوشیزگان» با مردی روبه‌روست که به‌ واسطه‌ی برگزیدن پرونده‌ای به ظاهر جنایی، قدم در مسیری می‌گذارد که از پول‌شویی و فساد اقتصادی نیز می‌گذرد و او را درگیر نموده است.

در قسمتی از رمان می‌خوانیم:

«خیلی وقت بود میدان آزادگان را خراب کرده بودند اما خاطره‌ی رسوایی‌اش را هنوز بعضی‌ها برای هم تعریف می‌کردند. آن آبروریزی سال‌ها پیش اتفاق افتاده بود، وقتی هنوز آن‌همه آدم نریخته بودند توی کرج و شهر رسماً خوابگاه تهران نشده بود. داشته‌اند یک پاساژ آلومینیومی با شیشه‌های رفلکس می‌‌ساخته‌اند. ساختمان نیمه‌کاره بوده: حفره‌حفره‌های خالی و تک‌وتوک بادبندهای ضربدری، انگار جرثقیل‌های غول‌آسا در قاب‌های فولادیِ جوش‌خورده ایکس ‌ـ ‌او بازی کرده باشند. بالای ساختمان یک نمایشگر بزرگ گذاشته بوده‌اند. نمایشگر در حال پخش آگهی بوده که کارگر بدبخت سی‌دیِ آگهی را درمی‌آورد و سی‌دیِ دیگری می‌گذارد، بی‌آن‌که فیش نمایشگر را قطع کند. جای آگهی را سطوحی براق و عرق‌کرده می‌گیرد. اولش هم هیچ‌کس نمی‌فهمد چی‌به‌چی است؛ شاید خیال می‌کرده‌اند دو کرم خاکی‌اند که در هم وول می‌خورند…»

رمان «رد گردن‌بند بر گردن دوشیزگان» نوشته‌ی علیرضا شهبازین با تیراژ ۷۰۰ نسخه به قیمت ۸۲ هزار تومان در زمستان سال۱۴۰۰ از سوی نشر چشمه روانه بازار کتاب شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...