نگاهی به اسرار عمارت تابان | هفت صبح
گر چه رمان «اسرار عمارت تابان» آخرین اثر شیوا مقانلو در مقام نویسنده را میتوان رمانی فراژانری یا دستکم بیناژانری برشمرد، اما با اندکی تسامح میشود آن را در دسته رمانهای علمی، معمایی، تاریخی و حتی جنایی گنجاند. لیکن آنچه در این مطلب سعی داریم به آن بپردازیم وجهی از «اسرار عمارت تابان» است که به رمانهای علمی یا ساینس استوری (science story)ها پهلو میزند.
داستان علمی؛ تعریف
داستان علمی به داستانهایی گفته میشود که پایه اصلیشان موضوعات مربوط به علمِ روز باشد و نگارنده اثرش را بر مبنای پژوهشهای درست و دقیق علمی به رشته تحریر درآورده باشد. تفاوت اصلی این گونه داستانها با آثار علمی- تخیلی این است که ساینس فیکشن (Science fiction)ها معمولا به علومی که هنوز پا به عرصه گیتی نگذاشتهاند میپردازند.
اما داستانهای علمی به علوم حاضر معطوفاند. دانش موجود مورد استفاده در این کتاب تاریخ، باستانشناسی و جغرافیای فرهنگی است:«درسته تابان، الگوهای جغرافیای فرهنگی رو به یاد بیارین: بناهای معروف هر تمدن و کشوری، در هر تاریخی، زیر ظاهر مهمی که در نگاه اول دیده میشه حافظ منافع و صندوق اسرار کارکردهای دیگهای هم بودند.» (اسرار عمارت تابان، ص۷۸).
«اینجا قبلا سه بار کاوش شده که ترانشههای قبلی رو هم تو حیاطش میبینین ولی من ایده دیگهای دارم. بعد از چند سال مطالعه روی یافتههای این منطقه در بخش شرقشناسی دانشگاه فوردهام و همینطور جویدن تمام پروندههای مرکز اسناد و کتابخونه ملی خودمون، از چیزی مطمئن شدم و شما رو هم به خاطر همون دعوت کردم؛
اینکه مردم بلقیس تمام هنر و صنعتشون رو داخل دیوارهای دژ هنرنمایی نمیکردند، بلکه اطلاعات علمی یا هنریشون رو به شکل نامحسوسی در بخشهای پیرامونی دژ هم پخش میکردند.» (همان، ص۷۹).«از سردارانمان تو را داریم بکتاش بیگ و علی اسعد خان را، مزدک پیروزان را و مهدی پاشای استرآبادی را که توان قلب و بازوی هر کدامتان برابر خراج یک مملکت است.» (همان، ص۹۲).
انواع ساینس فیکشن
گونهشناسان جهان داستان، داستانهای علمی را معمولا به سه گروه تقسیم بندی میکنند:
یک: (کول استوریز Cool stories): این گونه داستانهای غیر معمول، رفتار حیوانات عجیب را به نمایش میگذارند، یا خبر از کشف یک گونه جدید از فسیلها، یا سیارههای فراخورشیدی یا آخرین راهحلهای مسائل ریاضی قدیمی و مشهور میدهند؛ گاهی هم از مهبانگ و آغاز و انجام جهان میگویند. کول استوریها پاسخی برای نیازهای روزمره خوانندگان نیستند، رفتار روزانه و معمولشان را تغییر نمیدهند و به هیچ وجه بر روی جزئیات رفتاری محققان و پژوهشگران متمرکز نمیشوند.
دو: (رلونت استوریز Relevant stories): به آن دسته از داستانهایی اطلاق میشود که به خوانندگان آگاهی و آموزش میدهند تا در برخی حوزهها راجع به رفتار خود قضاوت و در صورت لزوم تغییر داشته باشند. موضوعاتی چون سلامت، تغذیه، ورزش، متدهای آموزشی، فشارهای محیطی زندگی روزمره، سفر، چگونگی درآمدزایی، نحوه شرکت در انتخابات و….
سه: (فیشی استوریز Fishy stories): نگاه این گونه از داستانها دقیقا بر روی رفتار، سلوک، خلقیات و روحیات خود محققان متمرکز است. این داستانها آنقدر که راجع به دانشمندان هستند، راجع به خود دانش مورد اشاره در قصه نیستند. گاهی نیز حول محور سیستمی که دانشمندان در آن مشغول به کار هستند، آکادمیها، پژوهشگاهها، مراکز تحقیق و توسعه صنعتی، تحقیقات دفاعی، یا پژوهشهای دولتی روایت میشوند. «اسرار عمارت تابان» را میتوان در این دسته از داستانهای علمی جای داد:
«نادران آشکارا از ورود پورزاد به اتاق کار خصوصی و حریم کاریشان دلخور بود و سعی میکرد با توضیحات بیجا و فرعی حواس او را پرت کند. اما پورزاد با یک بیاعتنایی مودبانه، حرفهای او را یک در میان رد میکرد و با فراغ بال مشغول بررسی نقشهها و کتابها و نوشتهها و فایلهای پرینت شده روی میزها بود؛ حتی داخل جعبههای بستهبندیشده خرده سفالها را هم وارسی میکرد.» (اسرار عمارت تابان، ص۱۹۰).
«پس اظهار عشق یک دانشمند خبره و معروف اینطور بود! اینطور هم از سر استیصال و یاس و هم از سر نخوت و تکبر، هم اظهار قدرت و هم اظهار ضعف، جوری هروله میان خواستن و نخواستن!» (همان، ص۲۷۰).
«با کنار هم گذاشتن اینها و به خصوص با توجه به دو برجی که الان از بینشون رد شدیم، همکاران ما در پژوهشگاه به این نتیجه رسیدند که اینجا علاوه بر آبانبار بودن یک مرکز دفاعی نامحسوس در قرون هفتم و هشتم هم بوده که برای شهر حالت سد دفاعی داشته.» (همان، ص ۷۷).
جایگاه علم در داستانهای علمی: قهرمان یا شریر؟
جایگاه و نقش علم در هر یک از سه گونه فوق از داستانهای علمی متفاوت است. در کول استوریها دانش یک قهرمان به تمام معناست، و بالطبع محققان نیز. در رلونت استوریها قهرمانی خاموش میشود، گر چه ممکن است گاهی به کار برده شود. در فیشی استوریها دانشمندان و گاه خود دانش در قامت یک شریر ظاهر میشوند. درست مانند سیمای دانش، دانشمند و پژوهشگر در «اسرار عمارت تابان»:
«اگه بعدش اون رحیم ابله کار منو راحت نمیکرد و ساران رو کتک نمیزد، خودم باید کلک اون رو هم میکندم که به تو چیزی نگه… حالا تو گیر دادی به تماسهای پاکشده گوشیش و بازی رو خراب کردی، تقصیر همون فضولی ذاتیته!» (اسرار عمارت تابان، ص۲۷۸).
اتفاقی که در درازمدت و به شیوهای بطئی و نامحسوس اعتماد عمومی نسبت به بنیانهای دانش و دانشمندان را تخریب میکند.
مراحل خلق
یک: یافتن یک یا چند مقاله علمی خوب؛ منظور از خوب، سرگرم کننده، جذاب، مهم یا بحث برانگیز است.
دو: خواندن مقاله یا مقالات.
سه: بررسی جاذبههای پنهان یا علاقهمندیهای متضاد موجود در آن یافته علمی.
چهار: بررسی تاریخچه پژوهش در آن حوزه.
پنج: دیدار و گفتوگوی رو در رو با مولفان کتابها و مقالات حوزهای که داستان پیرامون آن نوشته خواهد شد. چرا که نوشتن تنها بر اساس مقالات علمی رهاوردی جز ملالانگیزی داستان حاصله نخواهد داشت. گفتوگو با مولفان رنگ و بو و بافت لازم برای نوشتن را برای رماننویس به ارمغان میآورد.
شش: جویا شدن نظر دانشمندان راجع به نوشته خود برای بررسی صحت و سقم جزئیات علمی.
هفت: توجه ویژه به مخاطب. خوانندگان داستان علمی شاید باهوش و کنجکاو باشند اما نباید گمان برد که در حوزهای که داستان دارد روایت میشود دانشمند هستند یا اینکه وقت خود را بابت خواندن داستانهای کسالتبار، بیاهمیت یا بی سر و ته هدر میدهند. پس داستان علمی باید جوری نوشته شود که واضح و دارای اطلاعات و جزئیات کافی باشد و مخاطب را سر در گم نکند. مرزی که در «اسرار عمارت تابان» به خوبی رعایت شده است:
«لایههای خاک مثل قبل برش خورده و سرند شده بود… بقایای دو تکه سفالی هم که نزدیک ظهر درآورده بودند، درون جعبههای پوشالدار همان کنار گذاشته شده بودند… رنگ خاک بین طبقات فرق داشت… یکی دو تکه استخوان هم لای خاکهای تازه سرند شده افتاده بود… استخوانهای باریک و بلند…» (اسرار عمارت تابان، ص۱۸۲).
هشت: درست نوشتن. نباید داستان علمیای نوشت که به لحاظ علمی کاملا غلط باشد.
نه : روایتگری خوب. باید حرف تازهای برای گفتن داشت. باید نهایت تلاش خود را به عنوان یک نویسنده به کار بست تا به جزئیاتی دست یافت که خوانندگان مشتاق دانستناش هستند. یافتن مسیر روشن برای روایت قصه، تفسیر و حل مسائل به شیوهای علمی و پیشبرد داستان بر مبنای ارتباط منطقی حوادث – در اینجا منطق علم – بسیار مهم است؛ حتی اگر مقصود از علم دانشی برساخته در رمان باشد.
«البته ما هم برای سالیابی قطعی باید از کربن ایزوتوپ ۱۴ استفاده کنیم یا حداقل آمینو اسیدهاشون رو بسنجیم… بعد هم تست سرولوژی میخواد… ولی در حدی که سر سایت دیدم و حدس میزنم باستانی نیستن، اصلا نباید خیلی قدیمی باشن. خوردگی زیادی نداشتن، رنگشون هم زیاد برنگشته بود.» (اسرار عمارت تابان، ص۱۹۲).
ساختار رمان علمی
شروع: بهترین شیوه برای آغاز داستانهای علمی این است که نویسنده درست برود سر اصل مطلب. خیلی سریع به خوانندگان بگوید که موضوع از چه قرار است. اتفاقی که با شرح آتش سوزی در «اسرار عمارت تابان» رخ میدهد:
«تابان کمی قبل و با فریادهای هشدار دهنده «آتیش! آتیش!» آیدین، که از طبقه اول میآمد، از خواب پرید. سر و صدای وحشتناکی از پایین سرش به گوش میرسید و بوی غلیظی از لای در بسته اتاق تو میزد.» (اسرار عمارت تابان، صفحه اول).
پایان: برای پایان بهتر است نویسنده سعی کند به ماجراهایی بپردازد که یحتمل در آینده اتفاق خواهند افتاد. «اسرار عمارت تابان» نیز مانند دیگر داستانهای علمی یک جمله – و این داستان ادامه خواهد داشتِ – ناگفته در دل خود دارد.
«حالا دیدن ایمیلی از او که معلوم نبود از کجای ایران فرستاده همانقدر هیجانانگیز بود که رسیدن عمو نوروز؛ ایمیلی که خیلی خلاصه از تابان میخواست اگر میتواند با دوست قدیمی و مشترکشان شادی محرابی در تماس باشد و در حل مشکلی مربوط به پروژه کاوش گور دخمههای باستانی یزد به او کمک کند. گرچه نامه توضیح بیشتری نمیداد و پرسوجوی دقیقتر را به خود تابان وا میگذاشت، اما اسم محرابی جرقهای شد تا قطار تصاویر در ذهن تابان راه بیفتد.» (اسرار عمارت تابان، صفحه پایانی).
بایدها و نبایدها
بایدها: برای نوشتن داستانی علمی باید با مولفان کتب و مقالات علمی دیدار و گفتوگو کرد و نظرات دانشمندان را در رشتهای که قصه به آن میپردازد جویا شد.
نبایدها: نباید به مخاطبان مثل کارفرماها و روسا از بالا به پایین نگاه کرد. نباید مخاطبان را با فایلهای محصولات کشاورزی، موشهای آزمایشگاهی یا ظروف کشت میکروب اشتباه گرفت.
سخن آخر
داستان علمی یک گزارش خشک و بیروح یا فهرستی از حقایق علمی در رشتههای گوناگون نیست بلکه خلق آن فرایندی پویا و خلاقانه است که باید مانند هر داستان دیگری واجد ویژگیهای روایی و داستانی مناسب و توانایی درگیر کردن احساسات مخاطب باشد.
داستان علمی بیش از هر چیز یک داستان است که باید خط سیر منطقی، روایت درست، شخصیتپردازی مناسب و به اندازه، دیالوگهای پرکشش و جذاب برای مخاطب داشته باشد تا او را مجاب به خواندن اثر کند و خوشبختانه «اسرار عمارت تابان» داستان است؛ رمانی که مرعوب اطلاعات و آمار علمی خود در حوزههای باستان شناسی و تاریخ و… نمیشود و سعی دارد بر پایههای داستانی خود استوار باشد.