الهام‌بخش برای تمام اعصار‌ | آرمان ملی



بیش از یک ۱۴۰ سال از مرگ فئودور داستایفسکی می‌گذرد. او در طول عمر کوتاهش شانزده رمان و بیش از بیست داستان کوتاه و بلند نوشته که درباره‌شان در طول این ۱۴۰ سال کتاب‌ها و فیلم‌های بسیاری نوشته و ساخته شده است. در طول این یک قرن و اندی، داستایفسکی الهام‌بخش نگارش کتاب‌های و مطالعات بی‌شماری در سراسر جهان بوده که لذت خوانش بسیاری از آن آثار همتای لذت خواندن آثار داستایفسکی بوده‌ است. یکی از مهم‌ترین آثاری که در این زمینه نوشته شده کتاب «داستایفسکی و روند خلاقیت ادبی» [Dostoyevsky and the process of literary creation] نوشته ژاک کاتوو [Jacques Catteau] تاریخ‌نویس فرانسوی است. کتاب در همان سال انتشارش (۱۹۷۹) توانست سه جایزه ادبی دریافت کند، از جمله بهترین نقد ادبی سال. کتاب پس از ترجمه به انگلیسی بیشتر دیده شده و تا به امروز به یکی از مهم‌ترین آثاری تبدیل شده که درباره داستایفسکی نوشته شده است. این کتاب که به‌تازگی با ترجمه شاهپور عظیمی از سوی نشر نیلوفر منتشر شده است.

داستایفسکی و روند خلاقیت ادبی» [Dostoyevsky and the process of literary creation]  ژاک کاتوو [Jacques Catteau]

اهمیت کتاب «داستایفسکی و روند خلاقیت ادبی» را نمی‌توان نادیده گرفت؛ به‌خصوص به‌دلیل تمایزات برجسته‌ای که با دیگر آثار نقد دارد. بدون‌شک در سال‌های اخیر مطالعات متعددی‌ روی تکنیک و مهارت این رمان‌نویس در اتحاد جماهیر شوروی سابق و سایر نقاط جهان صورت گرفته است که اغلب هم قابل‌توجه بوده‌اند: پس زمانش رسیده بود تا مطالعه‌ای که تا آخرین حد ممکن به‌بررسی همه ابعاد رمان بپردازد، ارائه شود و این اقدام در هیچ کشوری مثل فرانسه ضروری به‌نظر نمی‌رسید؛ یعنی همانجا که مطالعات این متفکر (یعنی ژاک کاتوو) به‌ویژه آنها که درمورد داستایفسکی انجام داده برایش نزد منتقدان ادبی، برتری به ارمغان آورده است. این به آن معنا نیست که کتاب ژاک کاتوو می‌تواند یک جمع‌بندی نهایی باشد. (درواقع شاید هنوز زود است که این را بگوییم) رویکرد این کتاب، ارائه ملاحظاتی نوآورانه و درعین‌حال ملاحظه‌کارانه و کارآمد است: کافی است به این نکته توجه کنیم که چگونه موضوعات و مباحث «معمول» احیا و به آنها پرداخته شده است. (داستایفسکی و پول، داستایفسکی و بیماری) و در ادامه چگونه پژوهش با باختین ادامه می‌یابد. برخلاف معمول ژاک کاتوو به تاریخ‌نویس اثر تبدیل می‌شود و مولفه‌هایی ثابت موثر بر پیدایش رمان ارائه می‌کند و خاستگاه این مولفه‌ها را در عمق ساختارهای اثر دنبال می‌کند. رویکرد نوآورانه دیگری که در درجه اول اهمیت قرار دارد دقیقا به تمایزی برمی‌گردد که خود داستایفسکی بین شاعر-خالق و هنرمند قائل شده است: سرتاسر اثر با مطالعه دقیق دیالکتیک بین این دو مفهوم، دورنمایی به شدت سودمند به دست می‌دهد.

بخش اول کتاب که عنوان «محیط خلاقه» را بر خود دارد، به بررسی نویسنده و روند خلق رمان اختصاص داده شده است. باید توجه داشته باشیم که در اینجا بحث بر سر اطلاعات بیوگرافیک به عنوان ماده اولیه تشکیل‌دهنده اثر نهایی نیست، بلکه با وسواس تمام و بر اساس متون ادبی و غیرادبی داستایفسکی، ظهور ناگهانی خلاقیت در بطن شکل‌گیری شخصیت‌ها به معرض نمایش گذاشته می‌شود.

ژاک کاتوو ابتدا به بررسی آنچه «فرم‌های آفرینندگی در دوره جنینی» می‌نامد می‌پردازد؛ یعنی چگونگی عملکرد تخیل، عواطف و احساسات و تفکر در آثار اولیه داستایفسکی. و در همین بخش است که بعضی مضامین و درونمایه‌های معمول و کلاسیک به میان می‌آیند که همیشه در مطالعات مربوط به داستایفسکی مطرح‌اند: ژاک کاتوو به ارزیابی اجمالی کل آثار داستایفسکی می‌پردازد که دقت و موشکافی این ارزیابی بی‌نظیر به نظر می‌رسد. ولی این نظر اجمالی هرچند بسیار ارزشمند است اما مستقل نیست: آنچه مدام نشان داده شده، این است که چطور غایتمندی خلاقانه به سمت یک زمینه فکری یعنی«اسطوره‌سازی» نویسنده متمایل می‌شود.

همین ویژگی در تجزیه و تحلیل مضامین بیماری (صرع) و پول هم وجود دارد. دقت و موشکافی توصیفی نویسنده زمانی آشکارتر می‌شود که پی می‌بریم این اثر توانسته برانگیزاننده یک تجدیدنظر کلی در مورد تشخیص بیماری صرع در داستایفسکی توسط صرع‌شناسان باشد. -با نتایج مهم تئوریک- و به همین دلیل جایزه مجله «مقابله روانپزشکی» را از آن خود کرد. این بیماری درواقع «مانعی عظیم» به شمار می‌آید نه منبع رازآلود الهام. بدون‌شک تمایلاتی برای بررسی بعضی مضامین (مثل اختلال چندشخصیتی) یا شاید استفاده از فرم‌های نوشتاری در اثر وجود داشته باشد ولی نه چیزی بیشتر. نکته دیگر اینکه نحوه روایت داستایفسکی به عنوان نویسنده‌ای که با عجله و از سر نیاز مالی دست به قلم برده است به ناحق از جزئیات روایی بیوگرافیک آن می‌کاهد. از دیدگاه «مورخ هنرمند»ی که ژاک کاتوو باشد این مساله قطعا بسیار پیچیده و حائز اهمیت است و تمام ساختارهای شخصیتی و هسته اصلی داستان را تشکیل می‌دهد و به عنوان عنصر میانجی اساسی در روند خلق داستان موثر است. پس می‌بینیم در اولین بخش کتاب موارد حائز اهمیتی در تجزیه و تحلیل روند خلق داستان به میان آورده شده‌اند و نویسنده در ادامه تمرکزش را بر آنها می‌گذارد.

یکی از بارزترین جنبه‌های پژوهش ژاک کاتوو آشکارسازی تعامل مدام بین داستایفسکی و زمانه‌اش -یعنی همان مخاطبان یا مطبوعات معاصرش- است. در اینجا هم دوباره نویسنده با تکیه بر یک موضوع مشخص، از طریق تجزیه و تحلیل‌های بسیار موشکافانه نتایجی جدید ارائه می‌کند: مثل بهره‌گیری داستایفسکی از صفحات/ستون حوادث در جهت «خلق زیبایی‌شناسانه جدید از یک اثر اولیه»، یا تصاویر وام‌گرفته‌شده از تخیل جمعی. داستایفسکی هنرمند نه‌تنها گوش‌به‌زنگ اخبار و اتفاقات روز است که در یک رابطه همزیستی با آنها زندگی می‌کند. به این ترتیب آنطور که کاتو عنوان می‌کند یک «دیالکتیک اجتماعی، معنوی و اخلاقی تمام‌عیار» شکل می‌گیرد که در آن صدای جمعیت با معنایی واضح و روشن به خود جمعیت بازگردانده می‌شود.

رمان چگونه پا به عرصه وجود می‌گذارد؟ اولین دیدگاه‌های نویسنده در «رویاهای پترزبورگ به نظم و شعر» که بازنمای کلی از کار اوست ارائه شده است. و بعد سنگ‌بنای پروژه مشهور و برجسته «زندگی یک گناهکار بزرگ» (رمانی ناتمام و منتشرنشده از داستایفسکی) در پیوند با مشکلات تکنیکی و مسائل متافیزیکی بررسی شده است. ولی بیشترین مطالعه روی «جوان خام» انجام شده است. انتخابی که به نظر می‌رسد به سختی قابل‌اعتراض باشد؛ چراکه از میان همه‌ رمان‌های داستایفسکی در این اثر بیشترین تعداد عناصر اصلی روشن‌کننده نبوغ او به چشم می‌خورد. از طرف دیگر این اثر به خاطر پیچیدگی‌اش جزئیاتی پربار برای مقایسه با سایر آثار ارائه می‌کند. در اینجا از «طرح داستان» تا درنهایت اثر پایان‌یافته، شاهد دیالکتیک بین شاعر و هنرمند هستیم. در طول رمان کم‌کم تکرارها و آزمون و خطاها جای خود را به قابلیت‌های خالق می‌دهند و نویسنده با فرمی نظم‌یافته روایت و شخصیت‌ها را کنار هم می‌چیند. سپس نوبت به بررسی «طرح داستان» می‌رسد و درنهایت اساس ساختاری که از طریق برگزیدن فرم وقایع‌نامه داستایفسکی را به نسل نویسندگانی چون پوشکین و لرمانتوف پیوند می‌دهد. بررسی بعضی جنبه‌های تکنیکی ساختار این وقایع‌نامه موجب شده که در مورد تفسیر باختین از تعدد داستانی بحث به میان آید و تحلیل‌هایی صورت گیرد: برخلاف باختین، ژاک کاتوو تعدد داستانی را خطری برای قدرت مطلق‌بودن نویسنده نمی‌داند، بلکه آن را واسطه‌ای برای انطباق هویت مستقل نویسنده و هویت مستقل اثرش می‌داند.

«زمان و مکان در جهان رمان‌ها» موضوع بخش سوم کتاب است و به درستی تصاویری ممتاز از موقعیت و شرایط شخصیت‌های داستایفسکی به دست می‌دهد. زمان به صورت مارپیچ حرکت می‌کند: مارپیچی که با حرکات موازی ساختگی (صحنه‌ها، موقعیت‌ها، ژست‌ها و...) در رمان‌های مهمی مانند «ابله»، «شیاطین» (جن‌زدگان)، «برادران کارامازوف» شکل می‌گیرد و از دل این پیچ‌وتاب نابودکننده است که ناگهان لحظه باورنکردنی انتخاب و گزینش فرامی‌رسد و از همان وقت با تمام قوای متافیزیکی‌اش وارد عمل می‌شود و روایت را شکل می‌دهد. تجزیه و تحلیل‌های مکان بخش مهمی از این مطالعه را دربرمی‌گیرد. چیدمان تئاتری و اکسپرسیونیست یکی از عناصر زبان نمایشی است؛ «پیام خدایان» و پیام رمان‌نویس است و درنهایت نگاه قهرمانی که سرنوشت خود را در وادی نمایش رقم می‌زند.

با این تفاسیر احتمالا صراحت و موشکافی این کتاب استادانه بر خواننده روشن شده است. مسلما هدف نویسنده نقطه پایان گذاشتن بر یک موضوع بی‌حدوحصر و تمام‌نشدنی نبوده است و انتخاب‌های هوشمندانه او انسجام و پیوستگی اثر را تضمین کرده است. ژاک کاتوو هرگز مدعی نبوده است که تاریخ‌نویس ژانر رمان، زندگی یا زبان ادبی است. موشکافی او عاری از دگماتیسم و پژوهشش کاملا زیرکانه و چشمگیر است. خالق اثر، روند خلق اثر و درنهایت اثر خلق‌شده به ‌هیچ‌وجه سه عرصه پژوهش او نیستند و بیهوده است که بخواهیم این سه را در این مطالعه از هم تفکیک کنیم. دقت تجزیه و تحلیل‌ها در این اثر صرفا در جهت غنی‌کردن هر چه بیشترشان است که در هر گام به طور مداوم خلاقیت و نبوغ نویسنده را آشکار می‌سازد. این تاریخ‌نویس خوب می‌داند چطور زمان روایت را با زمان تاریخ بسنجد و حتی در مقام یک جامعه‌شناس وضعیت مالی نویسنده مورد مطالعه‌اش را تجزیه و تحلیل کند. به بیان صریح‌تر متناسب با اثر مورد مطالعه لحن و رویکرد خود را انتخاب می‌کند. این کتاب یک اثر هنری به تمام معنا است که به زبانی ظریف و پرزرق‌وبرق نوشته شده و دقت آن به لحاظ تکنیکی بر کسی پوشیده نیست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...