به نور ناامید ماه | شهرآرا


به نور ناامید ماه/ بر شیشه‌ای که مات است/ به رنگ سرخ/ که برف پاک‌کن‌ها را به زحمت انداخت/ دورتر/ به آن شاخه از سپیدار که در باد جیر جیر می‌کرد/ کتاب را / به پرنده مادر تقدیم می‌کنم.

اسب‌سالگی»  حیدر کاسبی

«اسب‌سالگی» سومین مجموعه شعر حیدر کاسبی است که بعد از مجموعه «جهان بی تو روستای کوچکی است» و «آب تا زانوی مترسک» سیر جهان‌بینی شاعر را در اقلیم و زیست‌بومی که به آن تعلق دارد، ترسیم می‌کند. اقلیمی که کودکی شاعر را شکل می‌دهد و حال با یک روح تبعیدی در چارچوب زندگی امروزی، ذهن و زبان شاعر را به سمت عناصر طبیعت و به ویژه المان‌های بومی همراه با بیان نوستالژیک سوق می‌دهد و رنگی تازه به تخیل و زبان شاعر می‌بخشد.

چل‌سالگی مرا که خدا رحمت کند در باغ ابن‌سینا/ به بید جوانی قلمه می‌زند/ و این می‌شود که/ با رؤیا‌های یک روح تبعیدی/ به زادگاهم برمی‌گردم

شاعر با دوری از تعابیر و فضاسازی‌های نخ‌نما هر بار با شگردی تازه جواز ورود کلمات و عباراتی را به شعر می‌دهد که شاید در آثار دیگر کمتر دیده باشیم. از همین رهیافت است که با عنصر غافل‌گیری و بیان عاطفی بر مبنای مخاطب قرار دادن عناصر ذهنی و عبارات پرسشی که جوابش در شعر مستتر است، ذهن مخاطب را به تأمل وامی‌دارد.

حالا صدای شکسته! / با بارانی که این وقت سال/ بر کِشت سوخته‌ام می‌بارد / خودم را به چه تشبیه کنم؟ / بگویم/ تراکتور فرسوده‌ای که من بودم/ از تریلی گندم جدا شد/ خوب است؟

ایجاد موسیقی با تکرار حروف، واج‌ها و کلمات به غنای آوایی شعر می‌افزاید. این موسیقی درونی در شعر سپید می‌تواند حُسن امتیازی محسوب شود، وقتی که تداعی کننده حس وحال درونی شعر باشد. برخورداری از آهنگ درونی در شعر آزاد، ضمن گوش‌نوازی می‌تواند با عینیت‌بخشیدن بر فضای ذهنی شعر بر زیبایی اثر بیفزاید.

باران/ باران/ باران/ بر موج‌های خزر باران/ دردا دردا انسان/ نفر به نفر/ انسان/ با کوهان خسته‌اش در بیابان‌های سیستان

در این مجموعه یکی از تکان‌دهنده‌ترین شعر‌ها برای من شعر «بیدارخوابی» است. شعری که از همان ابتدا با ایجاد فضایی گروتسک، امری به ظاهر عادی را با عنصر خیال و خشونت در هم می‌آمیزد و مخاطب را به تفکر وامی‌دارد.

اُریب آفتاب بر کاج مطبق/ خون‌مردگی/ در سنسوریای ابلق/ و بی‌خوابی در حسن یوسف‌ها/ از سه‌شنبه‌های بعد از ما چه خبر؟ / چه خبر/ از صنوبری که سایه‌اش را از خیابان بریدند؟ / چه خبر/ از پاییزی/ که مرگ ما را به گردن نمی‌گرفت/ چه خبر/ از جنگلی که اتوبان شد/ چه خبر/ از دره‌ای که اتوبوس‌های آبی را می‌بلعید؟ / چه خبر/ از هواپیما‌هایی که ما را به ونکوور نمی‌بُرد/ چه خبر/ از من که آرزوی شیرخواره‌ام را سر راه گذاشتم/ از تو/ که جنین رؤیایی را سقط کردی

در این شعر با تکرار عبارت «چه خبر» که درواقع در دل خود خبر‌های بسیار هولناک، اما به ظاهر بی‌اهمیتی دارد، هر بار با استفاده از عنصر غافل‌گیری در فضایی که تلفیقی از یأس و هراس است، مخاطب را به تأمل وامی‌دارد. این شعر شاید بیانگر حال و آنات روحی هنرمند معاصر باشد که در وضعیتی ناشی از نادیده‌گرفتن و بی‌اهمیت جلوه دادن دغدغه‌های بلند انسانی، درحالی که جهان رو به تباهی می‌رود، روح یأس و سرخوردگی در شعر حاکم می‌شود.

از کاغذ سیگار و ناگفته‌های مادرانه تا سطرهای جاودان | درباره غلامرضا بروسان و الهام اسلامی، زوج شاعر ماندگار مشهدی
در ادامه حتما بخوانید
از کاغذ سیگار و ناگفته‌های مادرانه تا سطرهای جاودان | درباره غلامرضا بروسان و الهام اسلامی، ...

درمجموع باید گفت که اسب‌سالگی دفتر شعر درخور تأملی در ادبیات زمانه ماست. این مجموعه در ۹۶صفحه توسط انتشارات واج با مدیریت لیلا کردبچه منتشر شده است؛ و در پایان اینکه حیدر کاسبی در اسب‌سالگی شاعری است که وقتی دلش می‌گیرد، این‌گونه است.

دلم که می‌گیرد/ از خرابخانه آل‌ها بیرون می‌آیم/ به رادکان می‌روم/ و در جمع‌کردن سپند و سماق/ عصای مادرم می‌شوم

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...