سوسیالیسم: اتوپیا یا راه‌حل؟ | الف


اگر تغییری در سطح یکی از ساحت‌ها رخ دهد، هرگز به این معنا نیست که آن تغییر در همان سطح و ساحت باقی بماند. برعکس، آن تغییر به‌تدریج و با شدت و ضعفِ متفاوت به سایر سطوح و ساحت‌ها تسری پیدا می‌کند. برای مثال، اگر یک شبکه‌ی اجتماعی در فضای مجازی ابداع شود، به این معنا نیست که فقط در فضای مجازی یک شبکه‌ی اجتماعی ایجاد شده است. این اتفاق به سیاست، اقتصاد، فرهنگ، سبک زندگی و... سرریز می‌کند و تغییراتی در همه‌ی سطوح آن ساحت‌ها ایجاد می‌کند.

آن‌چه مالی‌سازی از اقتصاد جهان ربود» [Stolen: How to Save the World from Financialisation] گریس بلاکلی [Grace Blakeley]

حال اگر بنا باشد وضعیت کلی سابق دست‌نخورده باقی بماند، به طور طبیعی باید قوانینی محدودکننده در همه‌ی ساحت‌ها و سطوح اعمال شود. در غیر این صورت، باید به سراغ ریشه رفت و آن را از جا درآورد. داستان سرمایه‌داری نیز چنین حکایتی است؛ مسئله‌ای به‌ظاهر اقتصادی که بر همه‌ی ساحت‌ها و سطوح حیات فردی و جمعی بشری و نیز کره‌ی زمین به‌شدت اثرگذار شده است.

کتاب «آن‌چه مالی‌سازی از اقتصاد جهان ربود» [Stolen: How to Save the World from Financialisation] در حوزه‌ی اقتصاد سیاسی جای می‌گیرد. موضوعش سرمایه‌داری مالی است. خانم گریس بلاکلی [Grace Blakeley] آن را ریشه‌ای نقد می‌کند و راه‌حل را سوسالیسم می‌داند. پس لازم است در ابتدا نگاهی به سرمایه‌داری داشته باشیم.

در کل، سه نوع سرمایه‌داری وجود دارد که در سه مرحله‌ی تاریخی شکل گرفتند و غالب شدند. آن سه مرحله به ترتیب عبارتند از: سرمایه‌داری تجاری، سرمایه‌داری صنعتی و سرمایه‌داری مالی. امروزه در مرحله‌ی سوم هستیم و سومین نوع سرمایه‌داری، یعنی سرمایه‌داری مالی، غالب است. در این نوع سرمایه‌داری محوریت با پول است و نه تجارت و یا حتی تولید. از این رو، شخص سرمایه‌دار بدون این‌که دست به فعالیت مشخصی بزند، می‌تواند سود کند. جالب این‌جاست که بیشترین سود نیز در همین است؛ یعنی بیشترین سود ممکن در کارهایی است که در واقع هیچ کار عینی و مشخصی انجام نمی‌شود. نمونه‌ی بارز چنین وضعیتی سفته‌بازی و بورس‌بازی است. این مطلب در عرف عام هم رسوخ کرده و سخن مشهور «پول پول می‌آورد» ناظر به همان است.

مسئله و مشکل این‌جاست که اقتصاد و حتی حکومت‌داری و سیاستی که بر این نوع سرمایه‌داری بنا می‌شود بحران‌زاست و امروزه بر لبه‌ی پرتگاه قرار دارد. عن‌قریب نابود خواهد شد و با خود همه‌ی نهادهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را به قعر نابودی خواهد کشاند. لذا باید فکری کرد و به سمت نقطه‌ی امنی رهسپار شد. خانم گریس بلاکلی آن نقطه‌ی امن و راه‌حل مطمئن را سوسیالیسم می‌داند. چنین ادعایی فوراً ذهن خواننده را به اتوپیای قدیمی سوسیالیسم و کارنامه‌ی سیاهش می‌کشاند. نویسنده هم می‌پذیرد که سوسیالیسم نوعی ایده‌ی آرمان‌شهری است، اما اصرار دارد که این آرمان‌شهر امروزه نه‌فقط ممکن است، بلکه ضرورت هم دارد؛ زیرا کل بشریت بر سر دوراهی نابودی/آرمان‌شهر قرار دارد. در نتیجه، اگر کسی از این آرمان‌شهر روی برگرداند، راهی ندارد جز تن دادن به نابودی و انهدام. به‌علاوه، سرمایه‌داری نیز نوعی ایده‌ی آرمان‌شهری است که در عمل با بهشتی که وعده می‌دهد فاصله‌ی زیادی دارد. این فاصله اینک روزبه‌روز دارد بیشتر می‌شود. این مهم است که آرمان‌های ایدئال سرمایه‌داری را با پیامدهای عملی آن خلط نکنیم. این دسته‌ی دوم را به‌ویژه نباید از یاد برد. داوری درست در باب سرمایه‌داری مستلزم این است که در تمامیت بالفعل خود بررسی شود. نویسنده هم می‌خواهد پته‌ی همین واقعیت را روی آب بیندازد.

همان‌طور که می‌تواند حدس زد، این کتابی تند و تیز در نقد سرمایه‌داری مالی است. نویسنده از عنوان کتاب شمشیر را از رو می‌بندد و نبرد خود را آغاز می‌کند. البته ترجمه‌ی فارسی عنوان، آن تیزی شمشیر را نشان نمی‌دهد، زیرا تغییر کرده است. عنوان اصلی کتاب چنین است: «دزدی: چگونه جهان را از مالی‌سازی نجات دهیم». نویسنده در مقدمه‌ی بیست صفحه‌ای مسئله و مشکل مالی‌سازی اقتصاد را به‌تفصیل شرح می‌دهد و راه‌حل پیشنهادی خود را مطرح می‌کند. او نشان می‌دهد که این اثرش هم سویه‌ی سلبی دارد و هم جنبه‌ی ایجابی؛ هم مشکل را نشان می‌دهد و هم راه‌حلی در آستین دارد. عنوان فصل‌های اول تا چهارم به این ترتیب است: «دوران طلایی سرمایه‌داری»، «سرمایه‌داری لاشخور: مالی‌سازی شرکت‌ها»، «بگذارید خانه‌ها را ببلعند: مالی‌سازی خانوار» و «بزرگ‌ترین دستاورد تاچر: مالی‌سازی دولت». موضوع اصلی هر کدام از این فصول یکی از ساحت‌های تحقق و غلبه‌ی مالی‌سازی است. علاوه بر این، نویسنده بحران هر کدام را نیز بررسی می‌کند. فصل پنجم، با عنوان «سقوط»، بررسی مفصل بحران بزرگ سال 2008 است که سرمایه‌داری مالی را تا مرز فروپاشی کامل پیش برد. فصل ششم، «دنیای پس از سقوط اقتصادی»، اوضاع سرمایه‌داری مالی را پس از آن بحران مطالعه می‌کند. فصل هفتم، «راه پیش رو»، به راه‌حل‌ها و گزینه‌های بدیل مالی‌سازی اختصاص دارد. نویسنده در بخش «نتیجه‌گیری» بحران مالی‌سازی و راه‌حل خود را جمع‌بندی می‌کند؛ راه‌حلی که در عبارت سوسیالیسم دموکراتیک نشان داده می‌شود:

«سرمایه‌داری نمی‌تواند نیروهای منتج از پیچیدگی را کنترل کند و باید راه را برای سوسیالیسم دموکراتیک باز کند، چرا که سوسیالیسم دموکراتیک به جای کنترل این پیچیدگی از طریق سلسله‌مراتب بنگاه و دولت، اصول آزادی را، که مخالفان سوسیالیسم گرامی می‌دارند، به همه‌ی عرصه‌های فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی گسترش می‌دهد. سوسیالیسم دموکراتیک، به جای این که به وسیله‌ی یک رئیس یا یک بوروکراتیک محدود شود، به مردم نشان می‌دهد که خود را برای رسیدن به اهداف مشترک سازمان بدهند. مشارکت در این ساختار برابری‌طلبانه، غیرمتمرکز و بر اساس همکاری امکان می‌دهد تا پویایی ابداع‌گرانه‌ی بشر در واکنش به شماری از چالش‌های بزرگی که دنیا با آن‌ها روبه‌روست به خدمت گرفته شود. سوسیالیسم دموکراتیک به مردم امکان می‌دهد تا کنترل جامعه، محل کار و زندگی خود را در دست بگیرند و در کنار یکدیگر دنیای بهتری بسازند.»

این کتاب البته بیشتر بر وضعیت اقتصاد بریتانیا متمرکز است. بیشتر مثال‌ها به آن کشور مربوط می‌شود، و در واقع قصد نویسنده هم نجات اقتصاد سرزمین مادری‌اش و زندگی شهروندان انگلیسی آن است. با وجود این، روح مباحث کلی است و منحصر به آن‌جا نیست و آن‌ها را می‌توان به دیگر اقتصادها نیز تعمیم داد.

کتاب هم سویه‌ی نظری دارد و هم ناظر به وقایع عینی و رخدادهای تاریخی است. از این رو، شواهد همه‌ی مباحث زیاد است، چراکه نویسنده برای همه‌ی مطالب و مسائل داده‌های زیاد و متنوعی ارائه می‌کند. در کل، خواندنش هم برای موافقان جالب است و هم برای مخالفان آموزنده.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...