حقیقت و چیزهای دیگر | سازندگی


سبک نویسندگی آنا کوئیندلن [Anna Quindlen] در «همه بدون استثنا» [Every Last One] شبیه بافندگی است؛ نثرش خواننده را در گرمی و صمیمیت زندگی خانوادگی غرق می‌کند، سپس مانند رمان‌‌های «سیاه و کبود» و «یک چیز درست»، دنیایی را که بافته، تکان می‌‌دهد و آن را می‌‌شکافد.

آنا کوئیندلن [Anna Quindlen] همه بدون استثنا» [Every Last One]

اگر این درست باشد که ویژگی‌ها و خصلت‌‌هایی مانند دنبالِ چیزهای تازه‌بودن یا تنفر از ریسک‌کردن، در اصل ژنتیکی هستند، پس ویژگی‌‌های اخلاقی بیولوژیکی ماری بث بیشتر به‌سمت امنیت و دوری از خطر گرایش دارد. ماری بث، راوی رمانِ جذاب آنا کوئیندلن به‌نام «همه بدون استثنا» به‌دنبال ثبات و یکنواختی، رضایت از ازدواج عاشقانه‌‌اش با یک چشم‌پزشک و موفقیت در کارش به‌عنوان یک طراح زیباسازی شهری است. اما مهم‌ترین احساسات او و بزرگ‌ترین نگرانی‌‌اش به سه فرزند نوجوانش مربوط می‌‌شود: روبی دوست‌داشتنی، که سال آخر دبیرستان است، و دوقلوها، مکس و الکس که سال آینده به دبیرستان می‌‌روند.

خانواده‌‌ی پرجنب‌‌وجوش و خوش‌‌برخورد لاتام، نمونه‌‌ای از خانواده‌‌ آرام و خوشبخت است و همه افراد از تمام سنین مجذوب آنها می‌‌شوند. اما در زیر این ظاهر شاد زیروبم‌‌های عجیبی وجود دارد. آیا این واقعیت که روبی که دچار بی‌‌اشتهایی شده، درد و اندوهش طبیعی است یا چیزی غم‌‌انگیزتر و عذاب‌‌آورتر برای سرزنش او وجود دارد؟ و اینکه آرزوی روبی برای آزادکردن خودش از یک رابطه عاشقانه با همبازی دوران کودکی و عشق دوران دبیرستانش که به‌نظر می‌رسد در خانواده لاتام حضور دائمی دارد، چه می‌‌شود؟ دوقلوها خیلی باهم تفاوت دارند. الکس اجتماعی و معاشرتی است، آدم راحت و خونگرمی است و می‌‌خواهد تیم فوتبال دبیرستان را تشکیل دهد؛ اما مکس دست‌وپاچلفتی است و به‌ندرت با کسی حرف می‌‌زند.

بعید به‌نظر می‌رسد در نیوانگلند که خانواده‌‌ لاتام آنجا می‌‌کنند و منطقه‌‌ای روستایی و آرام است، خشونت و درگیری وجود داشته باشد. بااین‌حال، در ابتدای رمان یکی از طرح‌‌های زیباسازی ماری بث («شش ردیف درختچه، بیشه کوچکی از درخت‌‌های آلو و گلابی، پرچینی بلند از ویجلا») تخریب می‌‌شود، گیاهان از ریشه کنده می‌‌شوند و شبانه برده می‌‌شوند.

ماری بث و زنان درمورد همه‌چیز باهم‌ صحبت می‌کنند، به‌جز شوهرانشان. نمی‌‌دانید چرا - تا اینکه هر سه فرزند خانواده‌‌ لاتام به تعطیلات تابستانه می‌‌روند و پدر و مادرشان تنها می‌‌مانند. ماری بث و شوهرش به‌جای لذت‌بردن از فرصتی که برایشان مهیا شده و می‌‌تواند ماه عسل دوم‌‌شان باشد، همچنان با سردی و بی‌‌تفاوتی کارهای روزمره خود را انجام می‌دهند و به‌ندرت باهم حرف می‌زنند. اما ماری بث گاهی وقت‌‌ها هنگامی که از سر کار به خانه بازمی‌گردد «به‌خاطر دلایل محکم و مرموزی» گریه می‌کند. نمی‌داند اگر درباره‌‌ این موضوع به شوهرش چیزی بگوید چه می‌‌شود. با خودش فکر می‌کند «او می‌‌گوید چرا؟ و چه می‌‌توانم به او بگویم؟ می‌‌توانم روبه‌‌روی این مرد گشاده‌‌رو با گونه‌های گل‌‌انداخته و چشمان قهوه‌ای بنشینم... و بگویم تنهایی؟ و بدتر از آن، اگر او هم با من موافق باشد و بگوید که همین حس را دارد چه می‌شود؟ پس تکلیف همه ما چه می‌‌شود؟»

در یک بعدازظهر دلچسب ماه سپتامبر در اواخر تابستان آن سال، روبی نظریه‌‌ آشوب را برای مادرش توضیح می‌دهد: چطور حرکت بال‌‌های پروانه‌‌ای در مکزیک می‌تواند نسیمی در حیاط پشت خانه‌‌شان به وجود بیاورد. ماری بث در جواب می‌‌گوید: «یه جورایی وحشتناکه.» او به کار خطرناکی که قبلا انجام داده فکر می‌‌کند، رابطه‌‌ کوتاهی که چندین سال پیش با مردی که یکی از دوستان نزدیکش بوده داشته است؛ و زنجیره‌ای از وقایع - یعنی طلاق آن مرد زوج. آیا ممکن است آن رابطه باعث این اتفاقات شده باشد؟

منصفانه نیست که بگوییم چه اتفاقی برای خانواده‌‌ لاتام می‌افتد، به غیر از اینکه بگوییم یک تراژدی تکان‌‌دهنده و تقریبا باورنکردنی، به قلب این خانواده حمله می‌کند. رویدادهایی که به این فاجعه ختم می‌شوند و پس از آن عواقب دردناک و عذاب‌‌آورش، یک داستانِ مسحورکننده را به وجود می‌‌آورند.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...