تکه‌‏هایی از ماه | هم‌میهن


زنان، در پسِ پرده‌های زندگی، داستان‌های خود را روایت می‌کنند و رنج را می‌توان در هرلحظه از این روایات، دریافت. «زهدان سکوت» رمانی است در ۳۱ فصل و ۱۵۱ صفحه. همانطور که از اسم کتاب قابل پیش‌بینی است، با داستانی زنانه مواجه هستیم. مهری بهرامی، نویسنده این کتاب، در داستان‌هایش مشکلات زنان و چالش‌های پیش‌روی‌شان را بیان می‌کند و حالا این اثر خود را تکمیل‌کننده دو اثر دیگر خود می‌داند و دراین‌باره می‌گوید: «جان گرفتن این داستان درنتیجه داستانی است که من در مورد ماجرای خاله‌ام شنیدم. او در ۱۸سالگی به‌طور غم‌انگیزی فوت کرد و همچنان‌که یکی از دوستان شاعرم می‌گفت: اگر این داستان را نمی‌نوشتم هرگز نمی‌توانستم از خودم عبور کنم.»

خلاصه رمان زهدان سکوت مهری بهرامی

این رمان سرشار از خرده‌روایت‌‌هایی است درباره زنانی چون ثریا، شیوا، عاطفه و... اما اصلِ روایت بر مبنای زینت پیش می‌رود. زینت دختری است که بدون حضور پدر در زندگی‌اش، توانسته به‌رغم وجود و حضور برادر نه‌چندان دلچسبش، برای خود مزونی بزند و به کار مشغول شود. این داستان درواقع کشف راز زندگی اوست که در لحظه مرگ مادرش با آن مواجه می‌شود. در بند بندِ این داستان، اشکال مختلفی از زیست زنانه را لمس می‌کنیم که در زمینه‌ای مشخص شکل می‌گیرد. هر یک از شخصیت‌ها، به کاری مشغول است و دنیایی متفاوت دارد اما تمام آن‌‌ها با هم در یک‌چیز مشترک‌اند و آن هم رنج و مسئولیتی است که جنسیت‌شان بر آن‌ها نهاده است. داستان با پروین شروع می‌شود.

پروین دختر ثریاست که کر و لال است و با شوهرش در قبرستان یک روستا زندگی می‌کند. شوهرش در قبرستان مغازه بقالی دارد و پروین عروسک‌ساز است. او روزی با انبوهی از استخوان‌های انباشته‌شده مواجه می‌شود و داستان جور دیگری پیش می‌رود. پروین هر روز مشغول به انجام یک کار تکراری است. او دست و پای عروسک‌‌ها را جا می‌زند. در انتهای داستان نیز، جهان، مادر عاطفه، دست و پای عروسک‌هایی که خود ساخته است را می‌کنَد و در آتش می‌اندازد و این آغاز و پایان، شبیه به یک قاب، داستان را در بر گرفته است. زهدان سکوت، شخصیت اصلی ندارد اما تمام چهار زنی که با هم در رابطه مادر و دختری هستند، هرکدام به‌شکل بسیار هنرمندانه‌ای در فواصل مختلف، در مرکز توجه قرار می‌گیرند و درهم‌تنیدگی این داستان‌ها، اشتراکات و تفاوت‌های آن‌ها را مشهود می‌سازد که گاه در عین شباهات ظاهری، جهان‌های ذهنی متفاوتی دارند. گویی هر کدام، خود قابلیت این را دارد که داستانی پر طول و تفصیلی باشد و یک کتاب را به خود اختصاص دهد اما مهری بهرامی آن‌ها را به جهت قیاس، در کنار یکدیگر قرار داده است و تنها بخش‌هایی از زندگی آن‌ها و پرده‌هایی از ذهن پرماجرای هرکدام را به قلم تحریر درآورده است که مخاطب خود با خواندن همین اندک، به تمام آنچه باید پی ببرد، آگاه می‌شود.

این اثر، همچون بسیاری آثار دیگر، با شخصیت‌های متعدد و عدم‌حضور یک شخصیت اصلی، یک رشته اتصالی میان تمام شخصیت‌ها کشیده است. ماه، همان ریسمانی است که زنان این داستان را به یکدیگر متصل می‌کند و برای هر کدام‌شان در ماه، چیزی نهاده است. ماه در اسطوره‌ها، نماد زایش و باروری است. حالا زینت که هیچ علاقه‌ای به مادر شدن ندارد، در شب‌های مهتابی استخوان‌درد می‌گیرد یا عاطفه و دیگران که هر یک به نحوی به ماه متصل می‌شوند. زنان این داستان، در برابر رخدادها، ابعادی از زنانگی خود را نمایان می‌سازند. گاه معشوقه بودن، مادر بودن، جنگجو بودن و... هر کدام در سیل حوادث، در نقشی ظاهر می‌شود که اگر کمی کلی‌تر به آن‌ها بنگریم، گویی تمام‌شان یک زن هستند، هر کدام، یک تکه از ماه!

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...