رمان «لطفا منتظر بمانید» اثر جهانگیر شهلایی توسط نشر صاد منتشر شد.

لطفا منتظر بمانید جهانگیر شهلایی

به گزارش کتاب نیوز ، جهانگیر شهلایی متولد سال 1365 است و پیش از این رمان «فاکنگو» را به دست چاپ سپرده بود.

نشر صاد در معرفی این رمان آورده است:

«لطفا منتظر بمانید» یک رمان تماماً اجتماعی‌ست که در آن نویسنده با داستانش در میان مردمان پیرامونمان رفته است. در فاصله‌ٔ شاید کوتاه و شاید بلند یک صبح تا شب، نویسنده راوی اتفاقاتی‌ است که شاید سنگ محکی باشد برای بیرون کشیدن یک قهرمان از دل آدم‌های معمولی؛ آدم‌هایی شبیه خودمان.
در روزگاری زندگی می‌کنیم که قهرمان بودن سخت‌ترین و آسان‌ترین کار است. در این کلنجار با روزگار، آن‌ها که کار درست را در سخت‌ترین شرایط انجام می‌دهند، به نوعی قهرمان‌ هستند. برای ایستادگی در برابر ظلم آشکار و فساد از گردن کسی مدال افتخار آویزان نمی‌کنند. این‌ عدالت‌جویان، قهرمان‌هایی هستند که بازتاب کارهایشان را در درخشش احیای امید و در چشم‌های مردم مظلوم می‌بینند.
انتخاب و انجام کار سخت، بی‌غرولُند ماندن و جنگیدن…
جهانگیر شهلایی در رمان «لطفا منتظر بمانید» راوی فقط یک روز از این عمل قهرمانانه است؛ یک روز پر ماجرا…

«لطفا منتظر بمانید« اثر جهانگیر شهلایی در 214 صفحه و قیمت 68 هزارتومان در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...