به گزارش کتاب نیوز، دومین قسمت از برنامه تلویزیونی «چراغ مطالعه» با حضور امیر غنوی نویسنده کتاب «درآمدی بر فقه اخلاق» از شبکه چهار سیما پخش شد.

حجت الاسلام والمسلمین غنوی در این برنامه ضمن بیان برخی دلایل برای نگارش این کتاب گفت: ما از پیش از انقلاب و پس از انقلاب اسلامی ایران، مرتب شعاری را دادیم که به جایی نرساندیم و آن بحث نظامات اسلامی است؛ شعارهایی دادیم در زمینه نظام اقتصادی و سیاسی اسلام ولی ماحصل خیلی درخوری، آن‌هم با تکیه ‌بر روش‌های فقهی نداشتیم.

وی همچنین در بخشی دیگر از برنامه تاکید کرد: روزی دوستان از من پرسیدند شما مشکل اصلاحات در حوزه را چه می‌دانید؟ خلاف تصور آن‌ها من گفتم مشکل این است مصلحین نمی‌دانند چه می‌خواهند. مشکل از نظر من پاسداران سنت نیستند، مشکل مصلحینی هستند که تازه آمدند احساس درد می‌کنند، به جاهایی انگشت می‌گذارند که معمولاً دقیق نیست. معتقدم اول باید حرف‌ها را سال‌ها پخته و سخته کنیم. دوم زبان نقد یاد بگیریم. زبان ما همیشه تلخ است اگر به چهره سنت حمله می‌کنیم چنگ می‌اندازیم درحالی‌که سنت یکی از تراث با ارزش ماست. ما نه با عرفا جنگی و نه با حکما جنگی داریم، ما حرف تازه‌ای داریم که در معرض و ویترین اندیشه باید بگذاریم و این را در کنار بقیه، مورد نظر اهل نظر قرار دهیم. سوم این‌که بیش از آن‌که نقضی حرف بزنیم باید حلی حرف بزنیم. ما می‌آییم می‌گوییم دین محدود مانده، مانده، مانده پس چه چیزی آورده دارید؟! اعتقاد دارم همان‌گونه که تلاش کردم در حوزه اخلاق این کار را بکنم ما باید با حوصله، یک گوشه‌ای شروع کنیم بعد از طی مقدمات علمی لازم، اگر ادعای اقتصاد اسلامی، سیاست اسلامی داریم، چیزی فراهم بیاوریم، صرف تکرار ادعا و مناقشه با این و آن مشکل را حل نمی‌کند.

خلاصه‌ای از این برنامه پیش روی شماست:

نشست معرفی و نقد «درآمدی بر فقه اخلاق» | امیر غنوی | 18 آبان 1398 ش.
از مجموعه برنامه چراغ مطالعه.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...