کتاب «موبدان در شاهنامه فردوسی» نوشته زهرا دلپذیر توسط انتشارات پاژ در مشهد منتشر شد.

به گزارش مهر، کتاب پیش‌رو همان‌طور که از نامش پیداست درباره حضور گروه اجتماعی موبدان در شاهنامه فردوسی و یک اثر پژوهشی است. موبدان در ایران باستان، روحانیانی بودند که همواره یکی از مراتب برجسته­ جامعه به شمار­ می­‌آمدند و در بطن اجتماع نفوذی فوق‌­العاده داشتند. این طبقه اجتماعی که معمولاً با نام عمومی موبد خطاب می‌­­شدند در دربار شاهان کارکردهای بسیاری داشتند و همه امور با توجه به صلاح­دید و پیش‌­بینی آنها انجام می­‌شد. این کنش­‌ها به تمامی در مشهورترین حماسه ملی ایران نمود پیدا کرده و به حدی اهمیت دارد که با بررسی نقش و جایگاه موبدان در شاهنامه، ویژگی نماد­های رهبری، ارز­ش‌­ها و مفاهیم معنوی و چگونگی ارتباط دین و حکومت در ایران باستان مشخص می‌­شود.

مولف کتاب پیش‌رو می‌گوید درباره مقام و موقعیت موبدان در شاهنامه، تا حالا تحقیق کامل و مستقلی انجام نشده بود و آثاری هم که به ساختار دین و حکومت در شاهنامه فردوسی پرداخته‌­اند،­ به این مبحث توجه نکرده‌­اند. کتاب «موبدان در شاهنامه فردوسی» با مد نظر قرار دادن همه دقایق مربوط به این‌گروه در شاهنامه و بررسی دقیق و تطبیقی ابیات مربوط به آن‌ها با منابع کهن و نو می‌تواند منبعی پژوهشی برای دانشجویان و علاقه‌مندان به ادبیات و تاریخ ایران باشد.

کتاب «موبدان در شاهنامه فردوسی» دو بخش اصلی دارد که بخش اول، «موبدان در فرهنگ ایران» نام دارد و کلیاتی درباره پیشینه موبدان در ایران باستان را در ۳ گفتار شامل می‌شود؛ گفتار اول با نام «طبقات اجتماعی و روحانیان» به ساختار جوامع ابتدایی و جایگاه روحانیان که بالاترین طبقه در بین مراتب اجتماعی ایران باستان به شمار می‌­آمدند، اختصاص دارد. در گفتار دوم با نام «موبدان در اوستا»، چگونگی حضور موبدان در کتاب اوستا بررسی شده و در گفتار سوم این بخش هم که «موبدان در ادوار تاریخی» نام دارد، نقش اجتماعی، سیاسی و مذهبی موبدان و سلسله مراتب آنان در دوران ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی با توجه به متون و کتیبه‌­های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است.

بخش دوم کتاب هم «مـوبدان در شاهنامه» نام دارد که نویسنده در آن، ابتدا به اجمال سلسله‌مراتب روحانیان در شاهنامه را معرفی کرده و  سپس ذیل دو مبحث و گفتار، نقش و جایگاه موبدان در شاهنامه را مورد بررسی قرار داده است. در گفتار اول صفات و ویژگی‌­های موبدان ‌با نام‌­های سیرت پسندیده، فره موبدی، گفتار حکیمانه و لباس پاکیزه تبیین شده و در گفتار دوم، کارکردها و خویشکاری­‌های موبدان به ۴ دسته کلی تقسیم شده که عبارتند از: اجرای امور کشوری و لشکری، برگزاری آیین­‌ها، راوی و کاتب داستان­‌های کهن و مرجعیت علمی. دلپذیر می‌گوید ذیل هر یک از این‌کارکردها به کنش‌­های فرعی آن­ها نیز پرداخته شده است. در قسمت پایانی هم مهمترین نتایج و دریافت‌­های پژوهش‌های کتاب، به‌طور فهرست‌وار بیان شده‌اند.

این‌کتاب با ۱۶۰ صفحه و شمارگان هزار نسخه به چاپ رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...