یوگا چیست؟ | الف


«شما نمی‌توانید دوبار در یک رودخانه گام نهید؛ زیرا آب‌های تازه است که همواره جریان دارد و بر شما می‌گذرد.» این جمله هراکلیتوس، فیلسوف بزرگ یونان باستان، به‌خوبی طبیعت و سرشت جهان پیرامون ما را بیان می‌کند؛ جهان حرکت‌ها ، جهان تغییرها و جهان شدن‌ها. جهانی که هر لحظه ناآرام است و طبیعتا موجودات درون آن نیز در بی‌قراری به‌سر می‌برند.

اینک رهایی برزو قادری‌

انسان، به ‌عنوان یکی از موجودات آن، با چنین جهانی روبه‌روست. او امور متقابل و متضادی را می‌بیند که از درون او را آشفته می‌کند. سکون و حرکت، تولد و مرگ، سلامتی و بیماری و بسیاری امور دیگر که حکایت از اصل تغیر در این جهان دارند و لذا انسان را دچار حیرت، سرگشتگی و رنج می‌سازند. او در پی به‌دست آوردن آرامش میان این همه بی‌قراریست و در جست‌وجوی اصلی ثابت میان این همه تغییر است تا بتواند میان این همه هیاهو خویشتن واقعی، اما از دست داده را بیابد.

و این مسائل بود که اندیشمندان بزرگ مشرق زمین و شبه قاره هند را از هزاران سال پیش به خود مشغول می‌داشت. بزرگان و اشراف‌زادگانی چون بودا که در ناز و نعمت کامل به‌سر می‌بردند به ناگاه پرسش‌های این چنینی آنان را از خواب غفلت بیدار می‌کرد. این افراد برای به‌دست آوردن پاسخ از تعلقات مادی خود دست می‌کشیدند و رهسپار طبیعت می‌شدند تا بلکه پاسخ سوالات خود را در آن بیایند. و این‌گونه به حکمت‌ها و بصیرت‌های عمیقی دست یافتند تا در نهایت به آرامش و سکون مطلق رسیدند و آگاهی کامل بر آنان پدیدار شد.

کتاب «اینک رهایی» ترجمه و شرح برزو قادری‌ست در مورد رساله یوگاسوترا نوشته حکیم بزرگ اما کمتر شناخته‌شده‌ای به نام پاتانجالی. برای شناختن بهتر این حکیم و رساله‌اش باید ابتدا از حکمت یوگا سخن گفت. حکمتی با پیشینه چندین هزارساله که البته از موسس و زمان دقیق ظهورش اطلاع چندانی در دست نیست. هرچند از فردی به نام هیرانیا گاربها به عنوان موسس آن یاد کرده‌اند، اما همین قدر می‌دانیم که از هفت هزار سال پیش که تمدن شبه قاره هند ظهور کرد، آموزه‌های این مکتب و ریشه‌های آن در دل متون کهن هندی مثل «وداها» وجود داشته است. به هر حال برای این مکتب و تحولاتش ادوار و سیرهای زمانی مختلفی را بر شمرده‌اند که تا زمانه حاضر ادامه می‌یابد و نشان دهنده عظمت و اهمیت این مکتب است که چنین قدمتی داشته و تا کنون قابل استفاده مانده است.

از مهم‌ترین دوره این مکتب زمانی است که حکیمی به نام پاتانجالی رساله‌ای به نام یوگاسوترا نوشت که در چهار بخش و صد و نود و پنج فراز به شرح و بیان اصول این مکتب پرداخت. البته او در این رساله تنها یک گزارشگر صرف نیست، بلکه از صاحب‌نظران بزرگ زمانه خود بوده و لذا از دستاوردهای معنوی خود نیز در نوشته‌هایش استفاده کرده است. این رساله کوتاه در چهار بخش سامان یافته است که به ترتیب عبارتند از: ۱) بخش جذبه و فنا ۲) بخش سیر و سلوک ۳) بخش کرامات ۴) بخش رستگاری و نجات.

آموزه‌های مکتب یوگا را به‌طور کل می‌توان در یک چیز خلاصه کرد و آن تمرکز بر خودشناسی از طریق جذبه و توسعه امکانات فردی به منظور آرامش و سرور درونی‌ست. این رساله با محوریت این موضوع به بررسی کارکردهای روانی نفس پرداخته و ضمن بررسی متعلقات شناخت هرکدام از این قوا، راه کنترل بر آن‌ها و تمرکز ذهن را بیان می‌کند. برای نمونه این فراز از رساله موید همین مطلب است: «اما وارستگی آن‌گاه به کمال آید که از تمایل به موضوع حواس به‌کلی آزاد شویم. چه آن موضوعاتی که خود تجربه کرده‌ایم و چه آن موضوعاتی که تنها شنیده‌ایم و یا پنداشته‌ایم.»

پس از بررسی چگونگی مهار نفس و ذهن به مراحل خودشناسی در یوگا می‌رسیم. این مراحل به تزکیه نفس و خودکاوی و تسلیم به حق استوار است و سالک ضمن شناخت رنج‌های مختلفی که با آن‌ها مواجه است به درک دو اصل مهم در جهان، یکی اصل ثابت و ساکن و مطلق (پوروشا) و دیگری اصل متغیر و پویا و فعال طبیعت (پرکریتی) می‌رسد. شناخت این موارد، آغاز گام نهادن به مراحل هشت‌گانه خودشناسی است. طی کردن این مراحل بصیرت‌ها و نگرش‌های فراوانی را نصیب انسان می‌کند. ثمره آن هم تمرکز و کنترل قوای ذهن، آرامش و در نهایت، طبق گفته پاتانجالی در جزء سوم کتاب، همسویی خالص‌ترین سطح یا ذات (پوروشا) با والاترین مرتبه خود آگاهی است.

نویسنده این کتاب که مترجم و شارح این رساله نیز هست، ضمن آشنایی و اشراف به آن و حکمت یوگا به شرح و توضیح مفاهیم و عبارات آن می‌پردازد. بیان شفاف، قلم شیوا و توضیحات دقیق ایشان نیز در خور توجه و تحسین است، به‌ویژه آن‌که این اثر را برای مخاطب ایرانی نگاشته‌اند. وی در بسیاری از موارد، به ترجمه کلمه به کلمه جملات پاتانجالی دست زده و هرکدام از این مفاهیم و اصطلاحات را به‌خوبی توضیح می‌دهد. با توجه به مطالعه وسیعی که در این موضوع داشته، اشاره‌هایی نیز به بحث‌های متفکران دیگر و نظریات مرتبط در علوم تجربی نیز می‌کند که بسیار می‌تواند برای افراد تازه‌وارد و ناآشنا به این مباحث مفید باشد.

آشنایی و بررسی مکتب یوگا با توجه به اهمیت آن در طول زمان‌های مختلف، ضمن آن‌که می‌تواند دستاوردهای بسیار مهم در زندگی به بار بیاورد، بسیار در تطبیق و مقایسه با دیگر جریان‌های فکری و عرفانی و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها با هم کمک می‌کند که بی شک یکی از آن‌ها عرفان اسلامی است.
در پایان برای آن‌که خواننده را بیشتر به مطالعه این کتاب، ترجمه و شرح خوب آن ترغیب کنیم به چند عبارت از این رساله و توضیحی از مترجم این رساله اشاره می‌شود:

«بیماری، ناتوانی، تردید، بی‌توجهی، تن‌آسایی، شهوت، نافهمی و ناکامی در به خلسه فرو رفتن و ناکامی در حفظ آن، عوامل پریشانی هوشیاری و موانع نفوذ آگاهی به ژرفاست...
به نظر می‌رسد تمایلات غریزی و خواسته‌های عمیق ناخودآگاه انسان با سرکوب کردن و بی‌توجهی به آن‌ها نابود نشده بلکه تنها شکل و احوال دیگری پیدا می‌کند و به همین دلیل انسانی که در جست و جوی کمال است باید تمامی نیازهای خود را در مسیری درست مشاهده و تکمیل کرده باشد. در غیر این صورت این خواسته‌ها بعدا آشکار می‌شوند.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...