نصیحت صاحبان قدرت | الف


سِیَرُالمُلوک اثر خواجه نظام‌الملک طوسی که از آثار مهم نثر فارسی قرن پنجم هجری به حساب می‌آید، همچون راهنمای جامعی است در آیین فرمانروایی و کشورداری و اخلاق و سیاستِ پادشاهان. سبک نگارش کتاب نیز با درون‌مایه و کاربرد کتاب سازگار است؛ ساده، روان و خالی از صنایع ادبی اغراق‌آمیز. چرا که کتاب در حکم مشاوری کاربردی و عملی برای ملکشاه سلجوقی و به فرمان او نگاشته شده است. با این حال نثر محکم و قوت محتوای اثر، پژوهشگران ادبی را بر آن می‌دارد تا این کتاب را در زمره‌ی شاهکارهای ادبی زبان فارسی نیز به‌ شمار آورند.

سِیَرُالمُلوک اثر خواجه نظام‌الملک طوسی محمد استعلامی

پنجاه فصل این کتاب به دو بخش تقسیم می‌شوند که بخش نخست شامل سی و نه فصل و بخش دوم شامل یازده فصل است. فصول کتابِ خواجه نظام‌الملک را، بخشی به عنوان «آغاز متن» از محمد ناسخ، کتابدار و نسخه‌بردار کتابخانه‌ی دربار سلجوقیان– چنان که رسم زمانه بوده است- همراهی می‌کند. پیشگفتار و دو مقدمه‌ی پرمحتوا از محمد استعلامی نیز در این نسخه افزوده شده‌اند؛ «در مقدمه‌ی اول جان سخن همین شناخت درست و جای مناسب آن در طبقه‌بندی موضوعی فرهنگ ایرانی، و نقد آن داوری‌هاست، همراه با خلاصه‌یی از محتوای کتاب و سیر اندیشه‌ی نظام‌الملک به عنوان یک کارگزار آگاه و باتجربه و اهل درد، که سی سال اندیشیدن به ایران و ساختن سازمان‌های دولتی و فرهنگی و آموزشی او، در روستای حسدآباد مشرق‌زمین نادیده مانده و چنان که باید در تاریخ ثبت نشده است. در مقدمه‌ی دوم، سرگذشت کتاب و خلاصه‌یی از تاریخچه‌ی شناخت و نشر آن» مطرح می‌شوند.

سِیَرُالمُلوک را شارل شفر (Charles Schefer)، پژوهشگر فرانسوی، در سال ۱۸۹۱ به زبان فرانسه ترجمه و با عنوان سیاست‌نامه در پاریس منتشر کرد. نام سیاست‌نامه که به اشتباه به این کتاب داده شده بود، بعدها در سایر نشرهای فارسی آن نیز برجای ماند. عنوان کتاب از آن روی اشتباه محسوب می‌شود که واژه‌ی «سیاست» در دوره‌ی خواجه نظام‌الملک و زبان معمول آن زمانه به معنی تنبیه و مجازات بوده است و «سیاست‌نامه» باید به معنی قانون مجازات یا مجموعه قوانین کیفری باشد. حال آن که سِیَرُالمُلوک که نظام‌الملک خود به این نام از آن یاد می‌کند، کتابی است در سیره و روش پادشاهان و امیران.

پس از سی سال خدمت قوام‌الدین ابوعلی حسن طوسی به سرزمین ایران و پادشاهان مختلف و داشتن مسئولیت‌های گوناگون از حکومت بلخ تا صدارت الپ‌ارسلان و ملکشاه سلجوقی، در روزگاری که مورد حسد درباریان واقع شده بود، فرمانی از ملکشاه به نظام‌الملک و برخی از سایر کارگزاران می‌رسد که: «هر یک در معنی مملکت اندیشه کنید و بنگرید تا چیست که در عهد و روزگار ما نه نیک است، و در دیوان و درگاه و مجلس و بارگاه ما شرط آن به جای نمی‌آورند؟ یا بر ما پوشیده است؛ و کدام شغل است که پیش از ما، پادشاهان شرایط آن به جای آورده‌اند و ما تدارک آن نمی‌کنیم؟...»

بخش نخست کتاب شامل سی و نه فصل است که گاهی مضامین و مطالب تکراری نیز در آن‌ها دیده می‌شود و نشان از پریشان‌خاطری نگارنده دارد. این فصول از «اندر احوال گردش روزگار و مدح خداوند» و «اندر شناختن قدر نعمت» آغاز می‌شود و به سرفصل‌های گوناگونی از این دست می‌رسد: «اندر پژوهش کردن و بررسیدن (بررسی کردن) کار دین و شریعت»، «اندر ندیمان و نزدیکان پادشاه و ترتیب کار ایشان»، «اندر ترتیب ایستادن بندگان و چاکران به وقت خدمت»، «اندر عتاب کردن با برکشیدگان هنگام خطا و گناه» و ... بخش دوم نیز شامل یازده فصل است که در نگارش آن‌ها ملاحظات درباری کمتر رعایت شده‌اند و گله‌ها و شکایت‌ها بی‌پرده‌تر بیان شده‌اند. از عناوین متنوع این بخش کتاب نیز می‌توان به مواردی از این دست اشاره کرد: «اندر بخشودن پادشاه بر خلق و هر کاری بر قاعده‌ی خویش»، «اندر خروج سندباد گبر و پدید آمدن خرّم‌دینان»، «اندر نگاه داشتن حساب مال ولایت‌ها و نسق آنها» و...

فصل‌های کتاب از نظر حجم مطالب همگن نیستند. چنان که گاه یک فصل فقط از هفت یا هشت خط تشکیل شده است و این دسته از فصل‌ها بیشتر شامل پند و اندرزاند. تقریباً همه‌ی فصل‌های کتاب با عبارتی پندآمیز آغاز می‌شود که معمولاً راجع به قسمتی از امور مملکت‌داری است. گاه نیز فصلی دیگر از کتاب دارای بیش از ده صفحه است و خود مشتمل است بر روایات و احادیث و داستان‌های قرآنی و افسانه‌های ایرانی، گفته‌های مشاهیر، حکایت‌هایی در بارهی شاهان و وزیران و امیران. حتی برخی حکایت‌های بلند آن دارای مکررات و حشو و زوائد نیز هست. گویی نگارنده به عنوان سندی برای اثبات حرف و پند خویش از شاهد مثال‌های متعدد بهره می‌گیرد. از این دست داستان‌ها و حکایات می‌توان به «بهرام گور و راست روشن»، «ملک عادل (انوشیروان)»، «امیرترک و سیاست معتصم» و... اشاره کرد. نظام‌الملک لابه لای پندها و نصایح خویش، به شرح وقایع عصر خود و بیان روایت‌های تاریخی نیز می‌پردازد تا با مطالعه‌ی تاریخ، عبرت و تنبهی برای خواننده حاصل شود. گاه نیز بر این روایات تاریخی، داستان‌ها، احادیث و نقل‌هایش از قرآن، تفسیری شخصی می‌افزاید و منظور از آوردن آن‌ها را شرح می‌دهد. با وجود نشرها و ترجمه‌های مختلفی که در ایران و اروپا از سِیَرُالمُلوک خواجه نظام‌الملک انجام شده، قرار‌گیری نامناسب آن در طبقه‌بندی موضوعی آثار فرهنگی ایرانی، باعث مهجور ماندن آن شده و آن‌چنان که باید قدر شایسته‌ی خود را نیافته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...