وحشتِ دری که نیست | شهرآرا


موضوعاتی که در «فیزیک اندوه» [Fizika na tŭgata یا The Physics of Sorrow] کنار هم جمع شده‌اند آن‌قدر زیاد است که گاهی خواننده سرگیجه می‌گیرد. شاید سرگیجه از عوارض حملِ بارِ اسطوره‌ای، پشت سر گذاشتن کمونیسم و نزدیک شدن به آخرالزمان باشد. دقیق‌ترین توصیف برای این رمان که فضایی سوررئال دارد، جمله‌ای است که نویسنده در سرآغاز کتاب از اعترافات سنت‌آگوستین نقل کرده است: «و من وارد میدان‌ها و سرسرا‌های وسیع خاطره می‌شوم، که در آن‌جا گنجینه‌ای بی‌سروته از تصاویر انبار شده است...»

فیزیک اندوه» [Fizika na tŭgata یا The Physics of Sorrow]  گئورگی گاسپادینف [Georgi Gospodinov]

کتاب گئورگی گاسپادینف [Georgi Gospodinov] نویسنده بلغاری، سراسر از این تصاویر است که شاید با هم ارتباطی نداشته باشند، اما در یک نگاه کلی و با خطِ سیری که نویسنده برای اتفاقات درنظر گرفته است با هم پیوند دارند. اگرچه که برای این کتاب تفسیر‌های سیاسی فراوانی نوشته‌اند و آن را به وضعیت امروز بلغارستان و مسائلی این‌چنینی ارتباط داده‌اند، اما این همه ماجرا نیست.

فیزیک اندوه آواز بشرِ دیوانه‌ای است که دنبال معنا می‌گردد. دنبالِ دلخوشی‌هایی کوچک که به کمک آن از آوارِ اندوه عبور کند، اما انسان بودن دشواری وظیفه است و این دشواری از گذشته و سرزمینی که در آن متولد شده‌ای با تو پیوند خورده است و هرچه هم که بخواهی با حال و آینده دلخوش کنی، گذشته و سرگذشتِ جهانی که در آن متولد شده‌ای مثلِ مینوتور؛ گاوِ افسانه‌ای دنبالت خواهد کرد.

گاسپادینف در فیزیک اندوه راوی انسان امروز گیر افتاده در دلِ هزارتوهاست. هزارتو‌هایی که رستن از آن‌ها همواره زیرِ فشار انتخاب یک مسیر به قیمت از دست دادن مسیری دیگر یا گم شدن است. راوی این کتاب همانطور که خودش گفته است می‌تواند در خاطرات آدم‌های دیگر زندگی کند و حتی خودش را جایِ حلزونی که قورت داده شده است ببینید و برای لحظاتی در هیئت یک حلزون زندگی کند.

فیزیک اندوه روایتی پست مدرن و سوررئال از زندگی است. زندگی که در آن همه‌چیز در هم تنیده شده است؛ صدای انقراضِ دایناسور، نافرمانی همسر پادشاه، بمب‌هایی که در زیر آسمان جنگ جهانی سقوط می‌کنند و هزارتویی که گاوی خشمگین در آن گیر افتاده است و همه این‌ها قرار است در کپسولی جمع شود و برسد به دستِ انسانی که روزِ بعد از آخرالزمان قرار است در این جهان زندگی کند!

جهانِ آشفته فیزیک اندوه سرشار از بخش‌های حیرت‌انگیز، سطر‌های آغشته به فلسفه است و نویسنده همه این‌ها را می‌نویسد تا قدرِ زندگی حتی در غمگین‌ترین سیاره یا هزارتو را هم دانسته باشد، اما برایش روشن است و آن را هم در شکل‌های مختلفی بیان می‌کند: «تنها یک مسئله حل‌ناشدنی هست و تمام وحشت هم در همان نهفته است و آن این‌که هیچ دری وجود ندارد.» چیزی شبیه همان بخش‌های پایانی در آستانه احمد شاملو: «دالانِ تنگی را که درنوشته‌ام/ به وداع/ فراپُشت می‌نگرم:/ فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود/، اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.»

فیزیک اندوه به ترجمه‌ی سهراب طاووسی از سوی نشر ثالث در ۲۷۲ صفحه و به قیمت ۱۸۰ هزارتومان منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...