آرتور گوبینو

25 بهمن 1399

آرتور گوبینو (کنت دو) Arthur de Gobineau، داستان‌نویس فرانسوی (1816-1882) فرزند افسر گارد سلطنتی بود و سال‌های کودکی و نوجوانی را در میان خاطره‌های افتخارآمیز اجدادی و تحقیر جامعه‌ی دموکراتیک عصر جدید گذراند. در جوانی زبان آلمانی را به خوبی فراگرفت و به ترغیب پدر به آموختن زبان و فرهنگ شرق پرداخت. در نوزده سالگی به پاریس رفت و برای امرار معاش به شغل‌های گوناگون دست زد، برای روزنامه‌ها مقاله نوشت و کوشید تا از راه نوشتن رمان‌های پرماجرا زندگی خود را تأمین کند، از آن جمله است رمان زندانی خوش‌اقبال Le Prisonnier chanceux (1846) که ابتدا به صورت پاورقی منتشر شد، شامل ماجراهای عشقی و مبارزه‌ها و قتل‌ها و هزاران واقعه‌ی غیرمنتظر و دسیسه‌هایی که با زندگی قهرمان کتاب همراه بوده است. زندانی خوش‌اقبال، به سبک رمان‌های الکساندر دوما، در ردیف رمان‌های باب روز قرار گرفت.

آرتور گوبینو (کنت دو) Arthur de Gobineau

داستان مادموازل ایرنوا Mademoiselle Irnois نیز ابتدا به شکل پاورقی در روزنامه‌ی ناسیونال منتشر شد و در 1920 به صورت کتاب به چاپ رسید. مادموازل دختر جوان ثروتمند و افلیجی است که از حساسیت بسیار برخوردار است، اما در نظر نزدیکان دختر ابلهی محسوب می‌گردد. ایرنوا روزهای خود را در صندلی می‌گذراند، بی‌آنکه لب به سخن بگشاید. در این میان یکی از وابستگان دستگاه امپراتوری که به ثروت دختر چشم دوخته، به خواستگاری او می‌رود و با مخالفت نزدیکان دختر که درخواست او را عجیب می‌بینند، روبرو می‌شود، سرانجام اجازه‌ی امپراتور را به دست می‌آورد و ازدواج خود را با ایرنوا اعلام می‌دارد، اما دختر هشت روز پس از ازدواج، بی‌آنکه خود را به شوهر تسلیم کند، می‌میرد. مرگ او به دلیل آن است که از مدت‌ها پیش در انزوای معصومانه و خاموش خود به کارگر جوانی دل بسته که او را در پنجره‌ی خانه‌ی مقابل می‌دید. ایرنوا که روح پرشوری داشته و هرگز نتوانسته آن را ظاهر سازد، تنها به قدرت عشق زنده مانده بود.

رمان تاریخی صومعه‌ی تیفن L' Abbaye de Typhaines نیز ابتدا به صورت پاورقی و در 1867 به شکل کتاب منتشر شد. داستان ارتباطی با انحطاط شوم قدرت ملوک‌الطوایفی در قرون وسطی داشت. له پلیاد Les Pleiades (1874) شاهکار نویسنده به شمار آمد. استادی در نقل، صراحت در وصف اشخاص داستان، اصالت محیط اخلاقی و احساسی، نظریه‌های عمیق درباره‌ی خصوصیت‌های پرارزش انسانی، کتاب را به صورت شاهکاری در رمان‌نویسی فرانسه درآورده است که بسیار دیر شناخته شد و در زمان خود توفیقی نیافت، تنها پس از جنگ جهانی اول بود که جای خود را باز کرد، پیاپی از آن تجدید چاپ به‌عمل آمد و از زیباترین و بدیع‌ترین داستان‌های عشقی معرفی گشت. در این اثر نفوذ آثار داستانی گوته دیده می‌شود. در انقلاب 1848 فرانسه، درهای مشاغل سیاسی بر گوبینو که طرفدار سلطنت بود، گشوده گشت. در آغاز رئیس دفتر وزیر امور خارجه شد، پس از آن مأموریت‌هایی سیاسی به برن، هانوور و فرانکفورت یافت. در 1853 بخش اول کتاب معروفش با عنوان مقاله درباره‌ی عدم تساوی نژادهای انسان Essai sur l'inegalite des races humaines انتشار یافت که بلافاصله به زبان‌های انگلیسی و آلمانی ترجمه شد. بخش دوم آن در 1855 در سالی انتشار یافت که گوبینو با هیئتی فوق‌العاده برای تجدید روابط سیاسی به تهران اعزام شد.

گوبینو در کتاب عدم تساوی نژادها... نظریه‌ی خود را درباره‌ی نژادهای انسانی عرضه کرده است: به عقیده‌ی او مسئله‌ی نژادی نه‌تنها بر همه‌ی مسائل دیگر تاریخ تفوق دارد، بلکه محور اصلی آن به شمار می‌آید؛ گوناگونی نژادها که ملت‌ها را می‌سازد، خود مبین سرنوشت مختلف این ملت‌هاست. گوبینو استقرار گروه‌های بشری را در تاریخ کشورها مورد تحلیل قرار می‌دهد و به این نکته می‌رسد که چه تغییراتی بر اثر ورود ناگهانی این گروه‌ها در زندگی و آداب و رسوم ملتی که آنان را پذیرفته است، پدید می‌آید. گوبینو که به نژاد قوی و ضعیف معتقد است، انحطاط نژادهای قوی را بر اثر اختلاط با ملت‌های ضعیفی می‌داند که در جنگ مغلوبشان گشته‌اند. گوبینو خاطرات خود را از سفر به تهران در کتابی به نام سه سال در آسیا از 1855 تا 1858 Trois annees en Asie de 1855 ά 1858 منتشر کرد. او که سالیان دراز در آرزوی سفر به ایران که مرکز نژاد آریایی است، به‌سر می‌برد، پس از تحقق‌یافتن رؤیاهای خود به نوشتن احساس‌ها و مطالعه‌ها و تحقیق‌های خود درباره‌‌ی سرزمینی که برایش قابل ستایش بود، دست زد.

اولین بخش این اثر با شیوه‌ی بسیار درخشان مربوط به سفر هیئت فرانسوی و عبورشان از شهرهای مختلفی است که از پاریس تا تهران بر سر راهشان قرار داشته. دومین بخش به تاریخ، مذهب، عادات و وضع زندگی سیاسی و اقتصادی کشورهای آسیایی، خاصه ایران اختصاص دارد و سومین بخش ارتباط آسیا و اروپا را با بینشی دقیق و غیرمعمول مورد بحث قرار داده است. گوبینو در 1858 به فرانسه بازگشت، در 1861 در مأموریتی به آمریکا رفت و بلافاصله پس از بازگشت بار دیگر در مقام سفارت به تهران اعزام شد و تا 1863 آنجا ماند. در 1865 ادیان و فلسفه‌های آسیای مرکزی Les Religions et les philosophies de l'Asie central را انتشار داد که از مهمترین آثاری تحقیقی درباره‌ی آسیای مرکزی، خاصه ایران به‌شمار آمده و تا 1900 سه بار به‌چاپ رسیده است و در تاریخ ایرانیان L'Histoire des Perses (1869) مسئله‌ی نژادی را به عنوان قوه‌ی محرک تاریخ مورد بحث قرار داده است. گوبینو پس از سفرهای سیاسی به یونان و آرژانتین، در 1870 به پاریس بازگشت و دوره‌ی جنگ را در ملک شخصی گذراند. در 1872 با مقام سفارت به استکهلم رفت که آخرین مأموریت سیاسی او به‌شمار آمد. سال‌های آخر زندگی گوبینو در سفر به کشورهای اروپایی، خاصه آلمان و ایتالیا (1876) و رونسانس La Renaissance (1877) است. از گوبینو علاوه بر آثار داستانی و تحقیقی اشعاری منتشر شده که از همه معروف‌تر منظومه‌ی بلند آمادیس Amadis (1876) است، شامل سه جلد و دو هزار بیت. این منظومه‌ی بلند و استعاری فرضیه‌ی نژادی شاعر را عرضه می‌کند. آمادیس مظهر نژاد سفید، خاصه آریاست که با دشمنان تمدن می‌جنگد، دشمنانی از نژادهای گوناگون و از امپراتوری‌های پست که دشمن دانش و پیشرفت بشر و شیاطینند که دنیا را به نابودی می‌کشانند و هرچه متعلق به نژاد خالص است، در خود غرق می‌کنند. منظومه‌ی آمادیس بر اثر مرگ شاعر ناتمام ماند.

گوبینو در زمان حیات جز نزد عده‌ی معدودی از روشنفکران و هنرمندان مانند واگنر که دوست او بود، شناخته نشد، پس از مرگش بود که اندیشه‌هایش طرفدارانی یافت، خاصه اصول عقاید او درباره‌ی عدم تساوی نژادی در آلمان بسیار مورد توجه قرار گرفت و نطفه‌ی اصلی مرام ناسیونال سوسیالیسم و رایش سوم به‌شمار آمد و گوبینو را به شهرت جهانی رساند. مکاتبات Correspondance گوبینو بسیار فراوان و جالب توجه است که به تدریج از 1908 تا 1960 در هشت جلد به چاپ رسید.

زهرا خانلری. فرهنگ ادبیات جهان. خوارزمی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...