صدری سعدی تلاش دارد تا در اثر جدید خود به معرفی شهری بپردازد که تأثیر بسیاری بر شکل‌گیری فرهنگ و ادبیات ایران داشته است. سمرقند، شهری اسطوره‌ای که نام آن را همواره در دل تاریخ ایران بزرگ بسیار می‌شنویم.

مرکز ادبی سمرقند در شاهراه تاریخ پروفسور صدری سعدی

به گزارش تسنیم، کتاب «مرکز ادبی سمرقند در شاهراه تاریخ»، به کوشش صدری سعدی و با تصحیح مصطفی باباخانی از سوی نشر آرون منتشر شد. کتاب تلاش دارد تا به معرفی شهر سمرقند به عنوان یکی از اصلی‌ترین مراکز فرهنگی ایران بزرگ در طول تاریخ بپردازد. شهری که در آن شعر فارسی نخستین نغمه‌های خود را سرود و پس از آن، از رودکی و نظامی تا سرافراز و وصلی را به جامعه ایرانی معرفی کرد.

«مرکز ادبی سمرقند در شاهراه تاریخ» کتابی علمی و پژوهشی است که موضوع اساسی آن پیدایش و حضور و نقش ادبیات فارسی و شاعران فارسی‌گو در قلمرو سمرقند از آغاز پیدایش شعر فارسی دری تا اوایل قرن بیستم میلادی است. در این کتاب، روند رشد و ترقی تاریخی ادبیات فارسی در مرکز ادبی سمرقند مشخص شده است و چهره‌های ادبی برجسته‌ترین نمایندگان آن معرفی و بازآفرینی شده‌اند.

نویسنده کلام خود را با تأثیر سمرقند بر شکل‌گیری شعر فارسی دری آغاز می‌کند و در ادامه، تأثیر این شهر بر شکل‌گیری جریان‌های ادبی در دوره‌های مختلف از قرن پنج و شش گرفته تا قرن بیستم را مورد بررسی قرار می‌دهد. معرفی شاعران و اندیشمندان بزرگ در این دوره‌ها از دیگر مزایای کتاب است که مخاطب فارسی‌زبان را با شخصیت‌های بسیاری که از این فرهنگ و تمدن برخاسته‌اند، آشنا می‌کند.

در مقدمه‌ای که مصحح بر این اثر نوشته است، می‌خوانیم: سمرقند شهری باستانی است که قدمت آن از نظر تاریخی به بیش از سه هزار سال می‌رسد، از همین رو هم در سال 2006 میلادی با قرار یونسکو دو هزار و 750 سالگی این شهر در سمرقند جشن گرفته شد. اما براساس اسطوره‌ها قدمت آن را از این هم دیرینه‌تر می‌نماید. در کتاب شهرستان‌های ایرانشهر که در زمان ساسانیان تألیف یافته است، نخستین شهری که نام برده شده، سمرقند است. در این کتاب آمده است که «سمرقند را کاووس پسر قباد بنیان گذاشت؛ سیاوش پسر کاووس آن را به فرجام رسانید؛ کیخسرو پسر سیاوش آنجا زاده شد و او آتش بهرام ورجاوند را آنجا نشانید».

سمرقند از دیرباز برای جهانیان شهری مشهور بوده است و آن را می‌شناخته‌اند؛ شهری زیبا و آباد بر سر راه جاده ابریشم با رونق اقتصادی فراوان. اما برای اقوام ایرانی بسیار شناخته شده‌تر و مهمتر بوده است. تمام اقوام ایرانی سمرقند را می‌شناخته‌اند و می‌شناسند و از دیرباز پیوند عمیقی با این شهر داشته‌اند؛ از همین رو هم در اسطوره‌ها و اففسانه‌های ایرانی بازتاب گسترده‌ای داشته است. می‌توان گفت که این شهر کهن در ناخودآگاه جمعی ایرانیان وجود دارد و برای‌شان همچون مکانی آرمانی به شمارمی‌رود.

نویسنده کتاب پروفسور صدری سعدی متولد 23 مارس 1937 میلادی در اطراف سمرقند متولد شده و در همین شهر استاد دانشگاه است. او از پژوهشگران بنام و مشاهیر علم و ادب ماوراء‌النهر به شمار می‌رود. وی در زمینه تاریخ ادبیات کلاسیک فارسی و نقد ادبی، به ویژه ادبیات فارسی در قلمرو ماوراء‌النهر، تاکنون ده‌ها کتاب و صدها مقاله نوشته است. همچنین چند کتاب درسی برای دانشکده‌های زبان و ادبیات تاجیکی تهیه کرده است که همگی به چاپ رسیده‌اند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...