جزایر سه‌گانه واقعاً متعلق به ایران است | ایبنا


کتاب «عمارت معمور؛ خاطرات منوچهر بهنام، نخستین سفیر ایران در امارات عربی متحده (۱۳۵۱-۱۳۵۵)» به کوشش شفیقه نیک‌نفس و رویا محمدلو از سوی انتشارات سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران به بازار کتاب آمده است.

عمارت معمور» خاطرات شفاهی منوچهر بهنام

این کتاب بعد از پیشگفتار در سه فصل اصلی به تولد، خانواده، تحصیلات و اشتغال در وزارت امور خارجه، اعزام به امارات عربی متحده و افتتاح سفارت و پایان ماموریت و بازگشت به ایران و تعدادی زیربخش در هر فصل به موضوع‌های مرتبط به موضوع اصلی می‌پردازد.

خاطرات رجال سیاسی، از جمله دیپلمات‌ها و نقل وقایع دوران ماموریت آنها از جهات اسنادی، آموزشی و اطلاعاتی برای اصحاب دیپلماسی، پژوهشگران و حتی خوانندگان عادی بسیار مفید و جذاب است. این قبیل خاطرات که حاوی تجارب و یافته‌های باارزش هستند ضمن آنکه بخشی از تاریخ سیاسی کشور را شرح می‌دهند نوعی سند تاریخی تلقی می‌شوند. کتاب «عمارت معمور» نیز که با روش پژوهشی تاریخ شفاهی و مصاحبه با منوچهر بهنام تهیه شده است یکی از همین اسناد ارزشمند است.

منوچهر بهنام، در جایگاه نخستین سفیر ایران در امارات عربی متحده، در دولت محمد مصدق، عهده‌دار تاسیس سفارتخانه ایران در آن کشور و حفظ و صیانت از جزایر سه‌گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی بود. وی طی سه دهه فعالیت در وزارت امور خارجه و انجام ماموریت‌های متعدد، زمینه گسترش روابط و مناسبات ایران با کشورهای دیگر را فراهم کرد. کتاب حاضر بخشی از تاریخ دیپلماسی ایران را شرح می‌دهد و به خصوص در مورد جزایر ایرانی در خلیج‌فارس و اذعان حاکمان امارات به تعلق این جزایر به ایران حائز اهمیت و سندی قابل استناد است.

همچنین، ذکر مطالبی درباره برخی مقررات اداری و تشریفاتی وزارت امور خارجه در دوره پهلوی، دخالت‌های اشخاص و نهادهای صاحب نفوذ از جمله نماینده ساواک در سیاست خارجی و امور سفارت، ارتباط دو جانبه ایران و امارات و نیز دخالت‌های روس و انگلیس در ایران که با صراحت بیان و بذله‌گویی‌های منوچهر بهنام همراه شده بسیار جذاب و خواندنی است. تعاملات دیپلماتیک این مامور با تجربه، به عنوان نخستین سفیر ایران در امارات عربی متحده و ارتباطات ویژه او با بن زاید آل‌نهیان، رئیس امارات و دیگر شیوخ بانفوذ و سفرای کشورهای بزرگ نیز برای سیاستمداران به خصوص دیپلمات‌های جوان، نکاتی کاربردی و آموزنده دارد.

از اصفهان تا بغداد
منوچهر بهنام، در پنجم تیر ۱۲۹۶ در محله شمس‌آباد اصفهان متولد شد. اجداد وی، عبداللطیف خان و عبدالله خان مکری، کرد بودند. منوچهر بهنام تحصیل را در اصفهان آغاز و تا کلاس چهارم ابتدایی در آنجا سپری کرد. منوچهر بهنام تا کلاس نهم در مدرسه «سیروس» مشغول به تحصیل بود و سپس در مدارس علمیه و دارالفنون به تحصیل ادامه داد. پدرش در ۱۳۱۴ برای سومین بار، به عنوان مستشار مامور بغداد شد. در این هنگام منوچهر بهنام کلاس یازدهم بود، ولی از آنجا که در بغداد مدرسه‌ای برای ادامه تحصیل وجود نداشت، با انگیزه تقویت زبان فرانسه وارد مدرسه «آلیانس» شد. او پس از مراجعت به ایران و دریافت دیپلم، در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران تحصیل کرد و در ۱۳۲۰ فارغ‌التحصیل شد. او در سی‌ام تیر ۱۳۲۰ به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و کار خود را زیرنظر عباس فروهر، رئیس اداره تشریفات آغاز کرد.

پس از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۳۲۴، به واسطه ماموریت‌های مختلفی که به منوچهر بهنام محول می‌شد از کشورهای چکسلواکی، مجارستان، بلژیک، هلند و دانمارک دیدار و در کشورهای یوگسلاوی، لهستان و سوئد که تحت اشغال آلمان بودند، اقامت داشت. نخستین ماموریت او به کشور یوگسلاوی در سال ۱۳۲۶ بود. اوضاع نابسامان مردم و ویرانی ناشی از جنگ، بخشی از خاطرات وی را تشکیل می‌دهد. بهنام پس از یک سال، از لهستان به سوئد اعزام شد و تا ۱۳۳۱ در استکهلم به سر برد.

ملاقات با مصدق
جذاب‌ترین واقعه زندگی منوچهر بهنام در دهه ۱۳۳۰، ملاقات با دکتر محمد مصدق است که آنها را با هیجان زیادی به تصویر کشیده است.

قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حالی اتفاق افتاد که منوچهر بهنام معاونت اداره اطلاعات و مطبوعات را بر عهده داشت. او در دوران وزارت دکتر حسین فاطمی، مسئول جمع‌آوری مذاکرات مجلس و ارائه گزارش به ایشان بود. این مسئولیت موجب آشنایی وی با وکلای مجلس، از جمله دکتر سیدعلی شایگان، مظفر بقایی، مهندس احمد رضوی، محمد ذوالفقاری، احمد بهادری، سیدمهدی میراشرافی و فتح‌الله پورسرتیپ شد. پس از وقایع ۲۸ مرداد روزنامه‌ها توقیف شدند، ولی او درصدد انتشار مجدد نشریه وزارت امور خارجه برآمد و در آن نشریه از مطالب روزنامه راه مصدق که مخفیانه ردوبدل می‌شد و نیز روزنامه‌های شاهد و رافت استفاده کرد که برایش دردسرساز شد. سپهبد زاهدی دستور داد که مسئول نشریه به جزیره خارک تبعید شود که البته با وساطت عبدالله انتظام، وزیر امور خارجه وقت، موضوع منتفی شد.

آرژانتین، برزیل، هند
از ماموریت‌های دیگر منوچهر بهنام که چهار سال به طول انجامید، عزیمت به آرژانتین و افتتاح سفارتخانه ایران در آنجا و سپس ادامه خدمت در برزیل به عنوان دبیر اول سفارتخانه بود. او پس از مراجعت به ایران ابتدا به ریاست اداره گذرنامه منصوب و پس از دو سال خدمت در آن اداره به عنوان سرکنسول به هند اعزام شد. در این زمان ملکه انگلیس به همراه همسرش به کلکته سفر کرده بود که وی با آنها دیدار کرد.

بهنام در سال ۱۳۴۲ پس از پایان ماموریت هند به عنوان رایزن عازم لبنان شد. در آن زمان محمدحسین نجم سفیر ایران در بیروت بود. در این ایام، منوچهر بهنام از صدور گذرنامه‌های تقلبی یهودی‌ها پرده برداشت که در جای خود بسیار حائز اهمیت است. پس از محمدحسین نجم، در ۱۳۴۱، علی دشتی سفیر و منوچهر بهنام سفیر ایران در بیروت شدند.

منوچهر بهنام، اواخر ۱۳۵۰، به ایران بازگشت و اوایل ۱۳۵۱، به دستور دکتر عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه برای تمرکز کمک‌های مختلفی که ایران به کشورهای دیگر می‌کرد دفتری به نام دفتر کمک‌های فنی تشکیل داد. پس از یکی دو ماه به دستور وزیر امورخارجه، به اتفاق مجید مهران، رئیس اداره نهم سیاسی که آن موقع مسئول امور خلیج‌فارس بود و موسی شریعت معاون او، در قالب هیاتی سیاسی رهسپار دوبی و شارجه شدند تا چک سهم شارجه از درآمد نفت اطراف جزیره ابوموسی را به شیخ سلطان بن محمد القاسمی، امیر شارجه، تحویل دهند. همچنین با شیخ راشد بن سعید آل مکتوم، امیر دوبی نیز دیدار و مذاکره کردند.

سفیر ایران در امارات متحده عربی
منوچهر بهنام در اواسط مهر ۱۳۵۱ بنا به پیشنهاد احمد میرفندرسکی، قائم مقام وزیر امور خارجه، به عنوان نخستین سفیر ایران در امارات عربی متحده معرفی شد. او قبل از اعزام، برای مطالعه پرونده‌های مفصل جزایر سه‌گانه ایرانی سه ماه فرصت داشت، زیرا به توصیه دکتر عباسعلی خلعتبری، پیش از مراجعت به کشوری در جنوب خلیج‌فارس ضروری بود از بخش‌های شمالی خلیج‌فارس دیدار داشته باشد و اطلاعاتی به دست آورد. لذا همراه با برخی نمایندگان مجلس به شهرهای جنوب ایران سفر کرد.

منوچهر بهنام قبل از اعزام، در روز چهارم دی، به شاه معرفی شد. شاه پس از سوالات معمول، نظر خود را درباره جزایر سه‌گانه، نظارت و سیاست ایران نسبت به کشورهای عربی خلیج‌فارس، به خصوص امارات عربی متحده و عربستان سعودی، چند تن از شیوخ هفتگانه مسائل مربوط به نفت منطقه بیان کرد. روز پس از معرفی به شاه، طبق تشریفات مرسوم، وی با همسرش به دیدار فرح رفتند. سپس دو روز پس از معرفی به شاه به دستور دکتر عباسعلی خلعتبری، در دفتر او حضور یافت و قسم‌نامه‌ای را مبنی بر تعهد در حفظ مصالح کشور امضا کرد.

بهنام در دوازدهم دی ۱۳۵۱، همراه موسی شریعت، دبیر اول سفارت، ابتدا رهسپار دوبی شد و در آنجا با شیخ راشد بن سعید آل مکتوم، امیر دوبی دیدار کرد. سپس، راهی ابوظبی شد و در هتل العین اقامت کرد. در این هنگام، شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، حاکم امارات عربی متحده در پاکستان بود. بهنام پس از مراجعت ایشان در بیست‌وهشتم دی، طی تشریفات معمول استوارنامه خود را تسلیم کرد. در ابوظبی عمارت مناسبی برای سفارت در نظر گرفته نشده بود، او ابتدا در هتل العین و پس از چندی در هتل هیلتون اقامت کرد.

پس از انتشار خبر حضور سفیر در منطقه، همه‌روزه اشخاص مختلفی به دیدار ایشان می‌رفتند، از جمله حاج عیسی محفوظ، جواهرفروش بحرینی که پس از دیدار، احداث ساختمان سفارت را در قطعه زمین خود، به صورت اجاره پیشنهاد کرد و پس از موافقت سفیر و بحث و بررسی‌های لازم ساخت آن آغاز شد.

احداث سفارت ایران که به یکی از بهترین بناهای آن زمان ابوظبی مبدل شد دو سال به طول انجامید و بهنام در طول این دو سال در هتل هیلتون اقامت داشت.

عمارتی در امارات
اقدام بعدی سفیر ایران، جست‌وجو برای یافتن عمارتی برای افتتاح دفتر سفارتخانه بود. سرانجام، عمارتی را که قبلاً اقامتگاه شیخ خالد (یکی از برادران شیخ زاید) بود و فضای وسیعی داشت، اجاره و به هزینه شیخ خالد آماده کرد. دبیر اول و تنها کارمند سیاسی سفارت ایران در امارات عربی متحده، موسی شریعت بود که کمی پس از افتتاح سفارتخانه به اصرار و با وعده و وعید سفیر ایران به ابوظبی اعزام شده بود. آن زمان کارمندان وزارت امور خارجه از خدمت در امارات متحده سرباز می‌زدند، چراکه شیخ‌نشین‌ها، دهی بیش به نظر نمی‌رسیدند. موسی شریعت به زبان عربی کاملاً مسلط و حضورش برای سفیر ایران بسیار مغتنم بود. او پس از دو سال خدمت در ابوظبی، به عنوان کنسول به دوبی اعزام و در ۱۳۵۶ بازنشسته شد.

منوچهر بهنام پس از تسلیم استوارنامه، طبق اصول تشریفاتی امارات، با شیخ راشد بن سعید آل مکتوم، امیر دوبی؛ شیخ سلطان بن محمد القاسمی، امیر شارجه؛ شیخ راشد بن حمید النعیمی، امیر عجمان، شیخ احمد بن راشد المعلی، امیر ام‌القوین؛ و شیخ محمد بن حمد الشرقی، امیر فجیره دیدار کرد. فقط شیخ صقر بن محمد القاسمی، امیر راس‌الخیمه از پذیرفتن او سرباز زد، زیرا پذیرش سفیر ایران به معنای آن بود که از ادعاهای خود بر جزایر تنب دست برداشته است.

به تدریج، روابط امیر راس‌الخیمه نیز با سفیر ایران حسنه شد. پس از دیدار با شیوخ و دیگر رجال عالی‌مقام امارات، دیدار با سفرای کشورهای خارجی مانند تردول، سفیر انگلیس، عادل شمایله، سفیر اردن؛ امیرالدین حسن، سفیر پاکستان، سعد مرتضی، سفیر مصر و… در دستور کار قرار گرفت.

دیدار با امام موسی صدر
سفیر ایران، مدت کوتاهی پس از ورود به ابوظبی، با امام موسی صدر، رئیس شیعیان لبنان و سناتور عباس مسعودی، مدیر روزنامه اطلاعات که از قدیم با آنها آشنایی و دوستی داشت، دیدار کرد. منوچهر بهنام، به تدریج تا پایان ماموریت چهارساله خود به ترتیب با شماری از شخصیت‌های کشوری و لشکری از جمله فرخ‌رو پارسا، وزیر آموزش و پرورش؛ سرلشکر حسن پاکروان، مشاور دربار؛ ارتشبد نعمت‌الله نصیری، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت؛ ارتشبد غلامرضا ازهاری، رئیس ستاد ارتش؛ عباسعلی خلعتبری؛ وزیر امور خارجه و هوشنگ انصاری، وزیر دارایی که برای انجام ماموریت به ابوظبی رفته بودند دیدار و مذاکره داشت.

در طول ماموریت چهارساله سفیر ایران در امارات عربی متحده، ناوهای ایرانی رستم، ببر و پلنگ، به دفعات از دوبی و ابوظبی بازدید داشتند و همواره مورد احترام کامل مقامات قرار می‌گرفتند. در این بین، حوادث ریز و درشتی از سوی ایرانیان در امارات عربی متحده اتفاق افتاد که با کمک سفیر ایران و مساعدت حاکم امارات حل و فصل شد.

منوچهر بهنام چهار سال سفیر ایران در ابوظبی بود. ماموریت او دوازدهم دی ۱۳۵۵ به پایان رسید، ولی به دلیل انجام برخی امور، نهم بهمن به ایران مراجعت کرد. پیش از آن، وزیر امور خارجه امارات مهمانی مفصلی به افتخار وی بر پا و به رسم یادگار، خنجری طلاکاری به وی تقدیم کرد. ایشان پس از بازگشت به ایران، به سمت بازرس عالی وزارت امور خارجه منصوب شد که معمولاً کارهای موقت، از قبیل مهمانداری رجال خارجی، بازرسی سفارتخانه‌ها، جانشینی موقت معاونین و مدیران کل که برای استفاده از مرخصی یا ماموریت به وزارت امور خارجه نمی‌آمدند، به وی ارجاع می‌شد.

منوچهر بهنام در اول بهمن ۱۳۵۶، پنج سال پیش از موعد، به درجه بازنشستگی نائل شد. او در ایام خدمت در وزارت امور خارجه، موفق به دریافت نشان‌های درجه ۳ تاج (۴/۰۸/۱۳۴۳)، درجه ۳ صلیب جنوب برزیل و درجه ۴ همایون شد. منوچهر بهنام در بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۰ دیده از دنیا فروبست.

دیدار با شاه
معرفی به شاه و موضوع حاکمیت جزایر سه‌گانه ایران را از خاطرات منوچهر بهنام می‌خوانیم:

بنده روز دوازدهم دی‌ماه ۱۳۵۱ به امارات عربی متحده اعزام شدم. قبل از عزیمت، سه ماه برای مطالعه پرونده‌های مربوط به جزایر سه‌گانه ایرانی و اشغال آنها توسط انگلستان، مقدمات تشکیل امارات عربی متحده از هفت امیرنشین: ابوظبی، دوبی، شارجه، راس‌الخیمه، عجمان، ام‌القوین و فجیره که به سواحل متصالح خلیج‌فارس معروف بودند؛ اوضاع کلی کشور جدیدالتاسیس و هر یک از شیخ‌نشین‌ها و نظر آنها نسبت به ایران، فرصت کافی داشتم. پرونده‌ها خیلی مفصل و بیشتر مطالب صحیح بود. بر اساس آن مطالب، جزایر سه‌گانه واقعاً متعلق به ایران بوده و هست، ولی انگلیسی‌ها به بهانه اینکه شما نیروی دریایی ندارید تا با دزدان دریایی مقابله کنید یا جلوی برده‌داری را بگیرید، جزایر را به زور از ما گرفتند. حتی در ۱۹۰۴/۱۲۸۳ بیرق ایران در جزایر به اهتزاز درآمد، ولی باز انگلیسی‌ها آن را پایین کشیدند. جزایر سه‌گانه در تمام نقشه‌های آن زمان که توسط انگلیس به صورت رنگی چاپ شده، به رنگ پرچم ایران است. خلاصه، ایران هیچ‌گاه از ادعای مالکیت خود بر جزایر دست برنداشته است.

پیش از اعزام به محل ماموریت، توسط وزیر امور خارجه به شاه معرفی شدم. معمولاً شاه هنگام معرفی سفیر از او سوالاتی می‌پرسید و عدم پاسخ، ایجاد اشکال می‌کرد. من برای به خاطر سپردن پاسخ سوالاتی که امکان داشت بپرسد، سعی فراوان کردم. فرق من با سایر سفیران این بود که آنها مثلاً در یک یا دو کشور مامور می‌شدند، در یکی به عنوان سفیر مقیم و در دیگری به عنوان سفیر آکردیته که می‌بایست نام رئیس و اشخاص متنفذ یک یا دو کشور را می‌دانستند، ولی من می‌بایست اسامی طولانی هفت نفر، مانند شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، یا شیخ راشد بن سعید آل مکتوم، یا شیخ سلطان بن محمد القاسمی و… را با تمام خصوصیت به ذهن می‌سپردم.

اوایل دی‌ماه به من ابلاغ شد که روزی حوالی ظهر، با لباس ژاکت در وزارت امور خارجه حاضر باشم تا وزیر امور خارجه طبق معمول که سفیران را به شاه معرفی می‌کرد، مرا نیز به عنوان نخستین سفیر ایران در امارات عربی متحده معرفی نماید. دکتر خلعتبری، وزیر امور خارجه هر روز ساعت یک به ملاقات شاه می‌رفت تا گزارش‌های وزارتخانه را ارائه بدهد. در معیت ایشان به کاخ نیاوران رفتیم. من کاخ نیاوران را که قبلاً صاحبقرانیه نامیده می‌شد، بارها دیده بودم، به خصوص در ایام نخست‌وزیری مرحوم قوام‌السلطنه که چند مهمانی برگزار کرده بود و من کارمند تشریفات بودم؛ ولی از زمانی که شاه آنجا را اقامتگاه و دفتر خود قرارداده و تغییرات زیادی کرده بود، برای اولین بار می‌دیدم. پس از عبور از چند در و دروازه، به طبقه دوم عمارتی که دفتر شاه در آنجا بود، رسیدیم. دکتر خلعتبری مستقیماً به دفتر شاه رفت و من در یکی از دفاتر، نزد علی ایزدی که نمی‌دانم چه سمتی داشت، منتظر ماندم و پس از نیم‌ساعت به دفتر شاه احضار شدم. پس از ورود، ادای احترام کردم. محمدرضاشاه در وسط دفترش که وسعت زیادی داشت و پنجره‌های آن به طرف پارک نیاوران گشوده می‌شد، ایستاده بود و دکتر خلعتبری در سمت چپ اتاق، نزدیک میزتحریر شاه. پس از اینکه دکتر خلعتبری مرا معرفی کرد، شاه جلو آمد و با من دست داد و چند قدم به وسط اتاق برگشت. سپس، چند بار مرا برانداز کرد و با لحن ملایمی پرسید: چه زبان‌هایی می‌دانی؟ پاسخ دادم: فرانسه، انگلیسی، یوگسلاوی، پرتغالی، اسپانیولی و کمی عربی. پرسید: زبان یوگسلاوی را چگونه فراگرفته‌ای؟ پاسخ دادم: دو سال در آن کشور ماموریت داشتم. گفت: پس لابد روسی را هم می‌فهمی. اظهار داشتم: گرچه ریشه هر دو زبان یکی است، ولی طرز تلفظ و معانی بسیاری از لغات متفاوت است. با وجود این، می‌توانم بگویم که روسی را هم اندکی می‌فهمم.

پس از این مقدمه، شاه نظرات خود را درباره سیاست ایران در کشورهای عربی جنوب خلیج‌فارس، به خصوص امارات عربی متحده به تفصیل بیان داشت و طرز بیان او حاکی از این بود که توجه زیادی به آن منطقه دارد. لازم به ذکر است، آن زمان، دولت ایران اهمیتی که به کشورهای همجوار می‌داد، برای کشورهای دوردست، البته به جز آمریکا، انگلیس، قدری آلمان و فرانسه قائل نبود. مدت زیادی راجع به نفت منطقه صحبت کرد و با ذکر نام چند تن از شیوخ هفتگانه امارات عربی متحده، نظر خود را درباره آنان بیان داشت و دستوراتی صادر کرد. ایشان همچنین، به روابط ایران و عربستان سعودی و یکی دو موضوع مهم دیگر نیز اشاره کرد، ولی مطلب را ناقص گذاشت که من جرات نکردم توضیحات بیشتری بخواهم. شاه درباره جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک گفت: من به انگلیس گفتم که اگر خودتان جزایر را به ما پس ندهید، با زور آنها را خواهم گرفت. من از این حرف، قدری یکه خوردم و با خود گفتم، ما چگونه می‌توانیم با انگلیس که نیروی دریایی بسیار قدرتمندی دارد، وارد مخاصمه بشویم؟ در عین حال نمی‌توانستم تصور کنم که او در حضور وزیر امور خارجه خود حرف گزافی گفته باشد.

لازم به ذکر است، در مذاکراتی که در طول مدت ماموریت بنده با مقامات رسمی امارات عربی متحده انجام گرفت، جز دو بار، تکرار می‌کنم، جز دو بار مسئله حاکمیت و مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه که تقریباً امری خاتمه‌یافته تلقی می‌شد، مطرح نشد.

کتاب «عمارت معمور؛ خاطرات منوچهر بهنام، نخستین سفیر ایران در امارات عربی متحده (۱۳۵۱-۱۳۵۵)» به کوشش شفیقه نیک‌نفس و رویا محمدلو با ۲۱۵ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و بهای صد هزار تومان از سوی انتشارات سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران منتشر شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...