در هزارتوی جهان زنان چه می‌گذرد؟ | ایران


در هر کجای دنیا اسم هر شاعر و نویسنده‌ای را که بیاوری، یک مختصر زندگی‌نامه‌ای از او در ذهن‌ها متبادر می‌شود. حالا اگر از علاقه‌مندان به ادبیات باشی که بیشتر از «مختصر» در مورد آن نویسنده یا شاعر آگاهی داری. این موضوع اما، در مورد النا فرانته [Elena Ferrante] صدق نمی‌کند. کسی نمی‌داند این نویسنده ایتالیایی کیست؟ او در هیچ محفل ادبی‌ای نمایان نشده است و تمام این سال‌ها با اسم مستعارش، النا فرانته، با جهان ادبیات ارتباط برقرار کرده است. ظاهراً تنها شخص و یا مؤسسه‌ای که هویت او را می‌داند، ناشر ایتالیایی آثارش است. تنها اطلاعاتی که از او در دسترس است، این است که او متولد 1943 است و آثارش را به زبان ایتالیایی می‌نویسد، گرچه آثاراش به زبان‌های مختلفی در دنیا ترجمه شده‌اند.

داستان‌های ناپل» [Neapolitan Novels] ا

طی سال‌ها خبرنگارهای بسیاری در تعقیب‌ و گریزهایی کارآگاه‌گونه سعی بر افشای هویت اصلی او کرده‌اند و در این مورد حدس‌هایی زده‌اند، ولی به‌هرحال هویت اصلی او در پرده‌ای از ابهام است. نویسنده خودش دراین‌باره می‌گوید: «نویسنده باید همواره خود را کنار بکشد و در سایه بایستد. تا اجازه دهد خوانندگان به عنوان اول شخص فقط تحت ‌تأثیر داستانی که در حال خواندن آن هستند قرار بگیرند. بدون اینکه تحت‌ تأثیر این موضوع قرار بگیرند که نویسنده آن کیست.»
به نظر می‌رسد او نویسنده‌ای است متعهد به اصل «مرگ مؤلف»، متعهد به اینکه: مهم نیست «چه کسی» خلق کرده، مهم این است که «چه چیزی» خلق کرده است.

آثار النا فرانته
رمان‌های فرانته به‌ترتیب سال‌های انتشار: «روزهای رها شدن» در سال 2005، «عشق دردسرساز» در سال 2006، «دختر گمشده» در سال 2008، «سفر یک نویسنده» در سال 2016، «ساحل در شب» در سال 2016 و «اختراعات اتفاقی» در سال 2019 است. اما شاخص‌ترین اثر او «داستان‌های ناپل» [Neapolitan Novels] است که در چهار جلد با عنوان‌های «دوست باهوش من»، «داستان یک اسم جدید»، «آن‌ها که می‌روند و آن‌ها که می‌مانند» و «داستان کودک گمشده» بین سال‌های 2012 تا 2015 نوشته شده‌اند.

چهارگانه ناپل خاطرات النا گِرِکو از کودکی‌، نوجوانی، جوانی، میانسالی و دوران پیری‌اش که عجین شده با شخصیتی به اسم لی‌لا، درست بعد از پایان جنگ جهانی دوم تا به امروز است. النا و لی‌لا دو دوست، هم‌محله‌ای و هم‌کلاسی هستند که خواه‌ناخواه زندگی‌شان به هم گره خورده است. آن‌ها در محله‌ای فقیرنشین در شهر ناپل زندگی می‌کنند و به واسطه تلاش‌های تحصیلی النا و روابط عجیب لی‌لا کم‌کم خواننده را با خودشان در سراسر ایتالیا همراه می‌کنند. ایتالیای بعد از جنگ جهانی دوم که تأثیر بسیاری بر اروپا داشت، دارد بین تفکرات کمونیستی و جریان روشنفکری دست و پا می‌زند و جان می‌گیرد.

زیر پوست احساسات زنانه
خاطرات این دو دوست اتفاق‌های عجیب‌وغریب و پرحادثه‌ای ندارد. اتفاق‌های زندگی آن‌ها همین‌هاست که برای من و شما رخ داده، همین‌ها که ما طی سال‌ها در کودکی و مدرسه و دبیرستان و دانشگاه از سر گذراندیم. آنچه این خاطرات را برجسته می‌کند، عیان کردن احساسات عمیق و درونی زن‌هاست که اغلب کمتر بروزشان می‌دهیم. احساساتی که ممکن است حتی خودمان به آن‌ها آگاه نباشیم، ولی وجود دارند. ترکیبی از حس عشق و صمیمیت بر لبه باریک حسادت و تنفر! چقدر شده که به رفتار و یا حس صمیمی‌ترین دوستمان حس حسادت داشتیم و بروز ندادیم؟ چقدر اتفاق افتاده که بهترین دوستمان خبری مبنی بر موفقیتش و یا عاشق شدنش به ما داده و ما در ظاهر ابراز خوشحالی کردیم، ولی در درونمان حس خوبی نسبت به آن خوشحالی نداشتیم ولی بروزش ندادیم؟ چقدر اتفاق افتاده که دلمان خواسته جای دوستمان باشیم و یا پدر و مادرمان این‌هایی نباشند که داریم؟ چقدر شده که از روی حس حسادت مسیری در زندگی‌مان را پیش بردیم؟ چقدر شده که برای دوستمان دلتنگ بودیم، ولی از سر بی‌معرفتی سراغش را نگرفته‌ایم؟ چقدر شده که با تمام وجود در جشن عروسی صمیمی‌ترین دوستمان حضور پیدا کردیم، ولی در دلمان آرزو داشتیم که «ای‌کاش من جای عروس بودم؟!» داستان‌های ناپل سرشار از این حس‌ها است. احساسات واقعی بروز پیدانکرده بسیار زیرپوستی زنانه.

در داستان‌های ناپل نفر سوم همه اتفاق‌ها و احساسات النا و لی‌لا مردان هستند؛ در واقع نوع روابط آن‌ها با مردهای اطرافشان است که منشأ تمام این احساسات است. نیمی بیشتر از این احساسات را رفتار پدران، برادران و همسران این دو دوست ایجاد می‌کنند، گرچه ما به‌عنوان خواننده بیشتر درگیر احساسات درونی زنانه این دو زن می‌شویم. در واقع در این مجموعه تمرکز بر نوع رفتار مردها نسبت به این دو دوست نیست، بلکه تمرکز بر تأثیری است که رفتارها و اجتماع بر احساسات درونی این دو زن می‌گذارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...