«مصائب من در حباب استارت‌آپ»[Disrupted: My Misadventure in the Start-Up Bubble] نوشته دنیل لاینز[Daniel Lyons] با ترجمه سعید قدوسی‌نژاد از سوی نشر اطراف منتشر شد.

مصائب من در حباب استارت‌آپ[Disrupted: My Misadventure in the Start-Up Bubble] دنیل لاینز[Daniel Lyons]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم،‌ این اثر در واقع سفرنامه‌ سیلیکون‌ولی است. قصه‌ واقعی و سراسر طنز کهنه‌روزنامه‌نگاری که پس از 25 سال قلم‌زنی برای نیوزویک، در فضای‌ شرکت‌های فناور کارش را ادامه می‌دهد.

دنیل لاینز بعد از حدود دو دهه فعالیت در بخش کسب و کار فناوری نشریه نیوزویک، صبح یک روز معمولی با تلفن ساده عذرش را می‌خواهند. وی مجبور می‌شود برای تأمین مخارح زندگی به هات اسپات از استارتاپ‌های پر هیاهوی سیلیکون ولی بپیوندد و در 51 سالگی به عنوان همکار بازاریابی بین ده‌ها جوانی مشغول به کار شود که تیشرت های رنگارنگ با لوگوی شرکت به تن دارند، این موقعیت جدید آغاز سفری است به اعماق جزیره جذاب و اگزوتیک و فرهنگ درون گروهی و جدا افتاده اکوسیستم استارتاپی.

با خواندن این کتاب قرار است از دریچه‌ تجربه‌ یکی از مسافران قبلی سیلیکون‌ولی به دنیای استارت‌آپ‌ها نگاه کنید. اگر چیزی از سیلیکون‌ولی می‌دانید، قصه‌ تازه‌ای در انتظارتان است که احتمالاً با شنیده‌هایتان فرق دارد. اگر اولین‌بار است که اسم استارت‌آپ را می‌شنوید، خودتان را برای سفری جذاب و آشنایی با سرزمینی جدید آماده کنید. اگر هم در فضای استارت‌آپی کار می‌کنید و زیر و بم کار را می‌دانید، منظره‌ تازه‌ای از سرزمینی آشنا در پیش دارید.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:‌ «شغل من دقیقاً چیست؟ قرار است چکار کنم؟ سه ماه گذشته و هنوز این‌ها را نمی‌دانم. فکر می‌کردم قرار است با کرانیوم، مدیر ارشد بازاریابی کار کنم. اما خیلی کم پیش می‌آید که حتی ببینمش. یک روز صبح که زود می‌رسم، در آشپزخانه می‌نشینیم و یک کاسه برشتوک چیریوز می‌خوریم و گپی می‌زنیم. اما همه‌اش همین است. هیچ جلسه‌ای با من نمی‌گذارد و نمی‌گوید قرار است شغلم چه باشد. خوش‌برخورد است اما نه دستور می‌دهد و نه راهنمایی می‌کند. فقط: هی، چه خوبه که این‌جایی.

کاشف به عمل می‌آید که کرانیوم با هیچ‌ یک از افراد واحد 60 نفره‌ بازاریابی حرف چندانی نمی‌زند. فقط با چند نفر که زیردست‌ مستقیمش هستند صحبت می‌کند و تمام. هیچ‌ وقت بچه‌ها را برای ناهار بیرون نمی‌برد، هیچ‌ وقت کسی را کنار نمی‌کشد و احوالش را نمی‌پرسد، هیچ وقت جلسه‌ یک‌به‌یک نمی‌گذارد تا ببیند چه می‌کنی یا بازخورد بدهد.

به جای همه‌ این‌ها نظرسنجی‌های آنلاینِ بی‌نام برگزار می‌کند. دم‌به‌دقیقه. شاد هستی؟ چقدر شادی؟ از یک تا 10، اگر 10 به معنی شادترین روز زندگی‌ات باشد، چقدر شادی؟ چه‌چیزی شاد‌ترت می‌کند؟ چطور می‌شود هاب‌اسپات را بهتر کرد؟ یک‌بار جواب دادم «با بیشتر کردن نظرسنجی‌ها.»

نشر اطراف این کتاب را با ترجمه سعید قدوسی‌نژاد به قیمت 63 هزار تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...