به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، نشست نقد و بررسی کتاب «مبانی حقوق کیفری کسب و کار» اثر امین جعفری عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با حضور نویسنده و سید منصور میر سعیدی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و با دبیری خداداد خادم عصر روز گذشته برگزار شد.

مبانی حقوق کیفری کسب و کار امین جعفری

در ابتدای این نشست نویسنده معرفی کوتاهی از کتاب ارائه کرد و گفت: کتاب در واقع به یک شاخه‌ جدید و میان رشته‌ای در علم حقوق پرداخته است. در این کتاب مباحث در سه بخش مطرح شده است که در این سه بخش تلاش کرده‌‌ام مطالب چارچوب منطقی ذهنی با هم داشته باشند و در نهایت نقشه راهی برای شناخت این حوزه باشد.

وی ادامه داد: مطالب در سه قسمت؛ مباحث پایه‌ در حقوق کیفری کسب و کار - اصول، مفاهیم و تکنیک‌های حقوق کیفری کسب و کار و در نهایت تنظیم در حقوق کیفری کسب و کار تدوین شده‌اند که در بحث نخست به فساد و نظم عمومی اقتصادی، ماهیت حقوق کیفری کسب و کار و مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی پرداخته‌ام.

وی در ادامه سخنانش با اشاره به بخش سوم کتاب افزود: در این بخش به تنظیم مفهومی و تنظیم ساختاری اشاره کرده‌ام و معتقدم که این دو باید توام با هم باشند تا بتوانند نقش‌آفرین باشند.

در ادامه این نشست سید منصور میرسعیدی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی دیگر سخنران این نشست با بیان این‌که جعفری تالیفی پیش‌تر از این با نام حقوق کیفری کسب و کار را به زیور طبع آرسته است گفت: مباحثی که در این کتاب آمده از حیث مفاهیم آراسته‌ای است که خواننده را از بخش اول وارد می‌کند و با نظمی منطقی به پایان کتاب می‌رساند. تصور می‌کنم در عنوان کتاب، اندکی تأمل لازم است، چرا که مراد از مبانی به ریشه‌های فلسفی یک رشته علمی اشاره دارد و با این عنوان انتظار این است که به مبانی پرداخته شود نه به بنا. مثلا در مباحث مبانی خواننده انتظار دارد مبانی و ریشه را در فصول مختلف دنبال کند، لذا تصور می‌کنم شاید به اقتباس و الهام از کتاب مرحوم مرتضی محسنی جلد اول این کتاب به کلیات حقوق کسب و کار اختصاص داده شود.

وی اظهار کرد: همچنین نکته دیگر این است که این کتاب می‌تواند جایگزین یا تکمیل کننده کتاب قبلی دکتر جعفری باشد. در صفحات 79 تا 103 بحثی تحت عنوان اخلاق تجاری به عنوان یکی از اصول کسب و کار ذکر شده است که در طول کتاب هم دائماً به آن اشاره دارد، اما به‌ویژه با توجه به عنوان کتاب، خواننده انتظار دارد که روشن شود که نویسنده مبانی اخلاق تجاری را بر کدام یک از رویکردهای مبانی اخلاق استوار کرده است؟ بر رویکرد؛ فضیلت‌گرایانه یا فایده‌گرایانه ... تاکید دارد؟

میرسعیدی یادآوری کرد: البته خواننده از اشارات زیادی که در طول کتاب دارد به این امر پی می‌برد که مقصود نوعی فایده‌گرایی اخلاقی است که باید در مقدمه این قسمت این مفروضه می‌آمد که کدام یک از رویکردهای اخلاق مد نظر است. مفهوم دیگری که در قسمت دوم وجود دارد این است که اصول سنتی و کلاسیک را مطرح می‌کنیم یا اصول سنتی و کلاسیک کسب و کار را مطرح می‌کنیم. چون خیلی از موارد مانند حقوق بانکی در کتاب آمده است که باید برای مخاطب مشخص شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: در صفحه 136 عنوانی تحت «از میدان بردن تظاهر به پرداخت دین» به کار برده شده است که در آن به امنیت تجاری اشاره شده است اما تصورم این است که منظور بیشتر تظاهر به پرداخت دین است. در صفحه 152 تصور می‌کنم با توجه به تاکید مولف بر تفکیک اصل اعتماد و شفافیت از سویی این‌که در صفحه 154 وارد بحث اعتماد می‌شود. در ادامه یک در هم تنیدگی بین اعتماد و مشروعیت و شهرت و مسئله وجهه و برهن و دست آخر انطباق ایجاد می‌کنند، یعنی رابطه اعتماد را با این مسائل بیان می‌کند. تصور می‌کنم باید در هم تنیده شدن با مشروعیت باشد تا اعتماد.

این استاد دانشگاه یادآوری کرد: در صفحه 154 و به درستی در طول کتاب وضعیت بانکداری اسلامی و بانکداری عرفی را به عنوان یکی از مصادیق دنیای کسب و کار آورده است. به ویژه در صفحه 154 که بحث اعتماد را مطرح می‌کند در باب بانکداری اسلامی عمدتاٌ اشاره به کشورهایی دارد که در کنار بانکداری اسلامی بانکداری عرفی را نیز دارند. اما واقعیت این است که در جایی که به آسیب‌شناسی این بانک‌ها در رابطه با مشروعیت پرداخته شده است به بانک‌های خود ایران نپرداخته است.

به گفته میرسعیدی، در همین صفحه اشاره به شورای عالی نظارت بر شریعت شده است که در این قسمت بهتر بود توضیح داده می‌شد که این شورا چگونه نهادی است؟ نهادی بین‌المللی است یا محلی؟ چون خواننده بی مقدمه با این نهاد مواجه می‌شود. همچنین در این صفحه کلاهبرداری و اختلاس در کنار هم آمده است درصورتی‌که این دو از هم متفاوتند که به نظر می‌رسد کلاهبرداری را نباید در زمره جرایم علیه اعتماد قلمداد کرد.

استاد دانشگاه در پایان یادآور شد: در صفحات 196 و 197 به درستی ایرادی به قانون تجارت گرفته‌اید که بین سازوکار مدیریتی و ساز و کار نظارتی تفاوتی قائل نیست اما برای خواننده مرزبندی این دو سازو کار مشخص نیست تا بتواند ایراد وارده را درک کند.

در قسمت دیگر این نشست جعفری به برخی از ابهاماتی که میرسعیدی بیان کرد بود اشاره کرد و گفت: تاملی در عنوان کتاب که مبانی گذاشته شده است نبوده و شاید بهتر بود از ابتدا این را توضیح می‌دادم که این کتاب دو جلد است که در جلد نخست دستاوردهایی آمده است که در زمان تحصیلم در اروپا و امریکا جمع‌آوری کرده‌ام و درواقع ابزارهایی در حقوق کسب و کار بوده است. تصورم این بود که این ابزارها را در حقوق کیفری بگذارم، شاید بهتر بود از ابزار استفاده می‌شد تا مبانی، اما در جلد دوم به جرم‌انگاری و ضرورت جرم‌انگاری پرداخته‌ام که در آینده منتشر خواهد شد.

وی در ادامه افزود: عنوان مبانی در کنار انتخاب جرم انگاری بوده که در جلد اول و دوم تدوین شده‌اند و در جلد دوم می‌گویم که این مسائل یعنی حقوق نرم باید در کجا به کار گرفته شوند. جدای از ابزارها باید به محیطمان نیز توجه کنیم و اساساً به همین منظور ماهیت – محیط و نظم عمومی را در مباحث مبانی آورده‌ام. همچنین درباره نظام اخلاقی باید بگویم که نظام اخلاقی خودش به صورت اصل نشان داده می‌شود و یک رویکرد کارکردی مد نظرم بوده است.

به گفته جعفری، نکته دیگر این‌که این‌ها ابزارهایی هستند که به صورت نظام حقوقی کسب و کار می‌بینیم و اولین عکس العمل این است که این‌ها کیفری نیستند یا چرا اینقدر کم کیفری است؟ در واقع ما در این‌جا به دنبال مجازات یا جرم‌انگاری و .. نیستیم و از ابزارهای ساده‌تر و راحتر استفاده می‌کنیم که برای دولت و جامعه هزینه‌ای نداشته باشند. در صفحه 152 دو اصل اعتماد و سرعت را در کسب و کار داریم که در کنار هم هستند و هر زمانی هر عاملی توقفی در این دو ایجاد کند مشکلاتی برای کسب و کار ایجاد می‌کند.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: شفافیت اعتمادساز است. دو ارزش داریم که ثانویه است یکی حفظ اسرار و دیگری شفافیت، است. گرایش روند جهانی به سمت شفافیت است و ما داریم به این سمت پیش می‌رویم. اتفاقاً شفافیت اعتمادساز است یعنی گذاری از حفظ اسرار به شفافیت داریم. درباره اعتماد باید بیشتر صحبت کنیم اعتماد، شفافیت و... ابزارهایی هستند که در حوزه‌های مختلف کسب و کار بسیار می‌بینید که من آن را در بحث بانک‌ها بیشتر آورده‌ام و توجه کرده‌ام. چون بانک‌ها به اعتماد بیشتر ضربه می‌زنند. اما بحث مشروعیت خودش را در بحث رقابت خیلی خوب نشان می‌دهد. در نظام بانکی ایران رقابت وجود ندارد، نهایتا رقابت در حد این است که رقابت بین بانک‌های دولتی و خصوصی باشد.

به گفته وی، دراین کتاب دغدغه عمده این بوده که توازنی بین حقوق نرم و سخت در حقوق کسب و کار ایجاد شود. پیشنهادم این است که نظام تنظیم‌گری داشته باشیم و در بحث تنظیم آن را به تنظیم ساختاری و مفهومی تقسیم کرده‌ام. یعنی دولت بیاید و تنظیم کند، اما در کنار تنظیم ساختاری، تنظیم مفهومی که در واقع در دل آن است هم صورت بگیرد. اگر تنظیم مفهومی را خوب جا بیاندازیم چه بسا بر تنظیم ساختاری کمتر تمرکز کنیم. مثلا حاکمیت شرکتی یک سازوکار تنظیمی است و انتظارمان این بوده که قانون این سازوکار را تنظیم کند.

جعفری گفت: با این مسئله که تنظیم‌گری خود مشکلاتی را ایجاد می‌کند موافقم اما تنظیم نکردن و بازگذاشتن دست کنشگران کسب و کار، مشکلات بیشتری را ایجاد می‌کند که اتفاقاً بحران مالی سال‌های 2007 تا 2009 از همین جا است. بنابراین ناگزیر هستیم که تنظیم گری داشته باشیم. منتها باید تعادلی در این تنظیم کردن وجود داشته باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...