برخی دولت‌ها غارتگر هستند؛ یعنی رهبرانشان غیر از غارت منابع کشور دستاوردی برای ملتشان ندارند، هیچ اراده‌ای هم برای توسعه ندارند... دولت‌های توسعه‌گرا به دو نوع دموکراتیک و اقتدارگرا تقسیم می‌شوند... توسعه را به‌عنوان هدف کانونی خود در نظر می‌گیرد و کلیه اهداف دیگر را به نفع توسعه به حاشیه می‌راند؛ یعنی اهدافی مثل عدالت یا مثلاً دموکراسی و آزادی‌های مدنی... دیوان‌سالاری‌های کارآمد، شایسته‌سالار، فنی، به دور از حاشیه‌های سیاسی... بستر بین‌المللی مناسب

گوشه‌هایی ببینید از گفت‌وگوی کورش علیانی با محمدتقی دلفروز نویسنده کتاب «دولت و توسعه اقتصادی» در برنامه چراغ:


بررسی کتاب «دولت و توسعه اقتصادی» | محمدتقی دلفروز | چراغ مطالعه 1399ش.
...

الگوی دولت توسعه‌گرای شرق و جنوب شرقی آسیا یک الگوی منحصربه‌فرد هست که ما می‌توانیم از آن درس‌های کلی بگیریم؛ اما تقلید از آن بسیار مشکل است، چون شرایط ساختاری ما با آن‌ها بسیار متفاوت است... این دولت‌های توسعه‌گرا 4 ویژگی عمده داشتند:

اول نخبگان توسعه‌گرا؛ یعنی نخبگانی که هدفشان توسعه اقتصادی بوده و به‌واسطه ماهیت اقتدارگرایشان مدت زیادی هر کدام در مسند زمامداری بودند؛ یعنی هر کدام شاید به‌اندازه دو دهه حداقل در قدرت بودند که این پیوستگی سیاست‌ها را تضمین می‌کرد. دولت‌هایی که هدف رهبرانشان توسعه بوده و به‌واسطه ماهیت اقتدارگرا مدت زیادی در قدرت بودند.

دوم استقلال نسبی دولت از جامعه که یک بحث غنی در جامعه‌شناسی سیاسی است و به این معنی است که دولت از نیروهای اجتماعی به ویژه از طبقات، یک استقلال نسبی داشته و توانسته فارغ از فشارهای طبقات مختلف اجتماعی که می‌توانند اهداف توسعه‌ای دولت را منحرف کنند، اهداف توسعه‌ای را تدوین کند به آن طبقات دیکته کند و اجازه ندهد که فشارهای اجتماعی، هدف اصلی را که توسعه اقتصادی بوده است را منحرف کند.... در مراحل اول توسعه سیاست‌های اقتدارگرایانه خودش را هم به طبقه کارگر دیکته کرد انضباط سخت‌کاری و هم اصلاحات ارضی انجام داد و باعث شد یک مازاد خیلی خوبی در بخش اقتصاد و کشاورزی تولید شود به بخش صنعت منتقل شود و یک ائتلافی با طبقه سرمایه‌دار داشته باشد منتها ائتلاف توسعه‌ای نه توزیعی؛ یعنی اجازه نداد طبقه سرمایه‌دار سرمایه‌هایش را به سمت بخش‌های غیرمولد یا غیر اولویت‌دار سوق دهد... سومین ویژگی این دولت‌ها بوروکراسی‌ها یا دیوان‌سالاری‌های کارآمد، شایسته‌سالار، فنی، به دور از حاشیه‌های سیاسی و مستقل از عرصه سیاست... چون تدوین و اجرای سیاست و نظارت بر آن را باید دیوان‌سالاری انجام دهند.

و چهارم بستر بین‌المللی مناسب این دولت‌ها بود. در واقع دولت‌های توسعه‌گرا در بستر جنگ سرد ظاهر شدند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...