عبدالعلی دست‌غیب نویسنده، مترجم و منتقد گفت: اکثر رمان‌های ما هم زاده‌ی تقلید است. من به‌عنوان یک مخاطب به‌جای این‌که بروم «سمفونی مردگان» عباس معروفی را بخوانم می‌روم «خشم و هیاهو» ویلیام فاکنر را می‌خوانم که اصل اثر است. به‌جای اینکه «ثریا در اغما» اثر اسماعیل فصیح را بخوانم می‌روم «خورشید همچنان می‌درخشد» همینگوی را می‌خوانم و به‌جای این‌که «کلیدر» دولت‌آبادی را بخوانم می‌روم «دن آرام» شلوخوف را می‌خوانم. ما بیشتر در تولید اثر تقلید کردیم. 

عبدالعلی دست غیب

دست‌غیب در گفت‌وگو با فارس، پیرامون علل نهادینه نشدن رمان در جامعه ایرانی، اظهار داشت: در وهله اول مسائلی چون علل اقتصادی، آموزشی و وضع عمومی کتابخوانی در کشور در ریشه‌یابی این مسأله به ذهن ما می‌رسد. همه می‌دانیم که کتابخوانی از هر نوع در ایران عمومیت پیدا نکرده و دلیل اصلیش شفاهی بودن حافظه ماست.

وی گفت: تا همین اواخر اکثر مردم ایران سواد خواندن و نوشتن نداشتند و اطلاعات و گزارش‌ها را از طریق شنیدن به یکدیگر منتقل می‌کردند. از سوی دیگر هنر مسلط ادبیات ما که همان شعر بوده همواره از طریق شفاهی منتقل شده است.
نویسنده کتاب «بنیادها و رویکردهای نقد ادبی» ادامه داد: در سده گذشته که ما به‌طور جدی با فلسفه و انواع تازه ادبی مانند رمان و نمایشنامه آشنا شدیم، بیشتر سعی کردیم تقلید کنیم. به یاد دارم زمانی‌که در دهه 40 نویسنده‌ای رمان می‌نوشت یک نفر آن رمان را می‌خواند و برای دیگران تعریف می‌کرد.

وی با اشاره به علل اقتصادی به‌عنوان یکی از نکات بازدارنده نهادینه شدن رمان در جامعه ادبی ایران ادامه داد: امروز در شهرهای بزرگ یک نفر برای این‌که زندگیش بچرخد باید سه نوبت کار کند، تا ساعت 2 عصر اداره باشد و پس از آن هم با تاکسی مسافرکشی کند. این شخص دیگر حتی وقت تلویزیون نگاه کردن هم ندارد چه رسد به این‌که رمان بنویسد و رمان بخواند. اگر خوشبینانه به این مسأله بنگریم کسانی هم که پول خرید کتاب دارند وقت آن را ندارند.

خالق «مستی‌شناسی حافظ» تصریح کرد: جوانان به دلایل مسائل دنیای جدید و با ورود به دانشگاه‌ها رغبت‌شان را نسبت به خواندن مسائل از دست می‌دهند. دانشگاه‌های ادبیات ما ذهن دانشجویان ادبیات را با بینش ادبی آشنا نمی‌کنند بلکه اشعاری از حنظله بادغیسی و رودکی و دیگر کلاسیک پردازان را در ذهن آنان فرو می‌کنند. دانشکده‌ها و دبیرستان‌ها به طور کلی علم زندگی و علم زمان را به جوانان یاد نمی‌دهد. دیگر نه معلمان با علاقه مثل قدیم وجود دارد و نه دانش‌پژوه خوب و نه برنامه درسی مناسب. اکثر برنامه‌های درسی حالت ذوق‌کشی دارد.

دست‌غیب اظهار داشت: فاصله ما با دنیای مدرن خیلی فراتر از حوزه ادبیات و مسأله رمان است. چیزهایی که در مطبوعات به اسم نظریه‌های هنری، ادبی و فلسفی مطرح می‌شود تماما ترجمه‌های یکطرفه است و به هیچ وجه دادوستد فرهنگی سیال وجود ندارد. در جامعه ما کسی حاضر نیست در باورهای خود و دانسته‌های خود تجدیدنظر کند.

این مترجم بیان داشت: بیشتر رمان‌هایی که ما خلق کردیم حال و هوای روستایی دارد و هیچ چیزی از زندگی جدید شهری در این رمان‌ها نیست و دلیلش هم روستایی بودن ذهن ما است. نویسندگان ما هنوز درگیر مسائل سیاسی و جریان‌های دهه 30 و 40 هستند و می‌خواهند با ادبیات تحریک و تهییج راه بیندازند. نکته دیگر این است که ما فضای نقد را نداریم مقالاتی که در قامت نقد نوشته می‌‌شود در هر حوزه‌ای که نگاه می‌کنیم یا تأکید است یا تکذیب و به هیچ وجه استدلالی نیست.

این نویسنده 77 ساله در ادامه صحبتش تجربه‌های شخصی نویسنده را در خلق داستان خیلی مهم ارزیابی کرد و بیان داشت: تجربه نویسنده‌های ما بسیار کم است. شاهدیم که نویسندگان بزرگ دنیا زندگی پرفراز و نشیبی را پشت سرگذاشته‌اند و سال‌ها به تجربه کردن مسائل گاه طاقت‌فرسا مبادرت ورزیدند اما من به‌عنوان یک نویسنده حتی میلی برای یک سفر یک روزه به نقطه‌ای دیگر از شهر را ندارم.

دست‌غیب ادامه داد: نویسندگان ما هیچ‌کدام تجربه مؤثر عمیقی نداشتند، بیشتر آن‌ها حتی ایران را هم نمی‌شناسند و حتی خبر از شیوه پوشش و زندگی مردمان ترکمن ندارند چه رسد به این‌که از نقاط دیگر دنیا خبر داشته باشند. تنها ما واژه‌هایی مانند مدرن، پست مدرن، سورئالیسم، اگزیستانسیالسیم را وارد زبان‌مان می‌کنیم و با آن‌ها توهم روشنفکریمان را صد برابر می‌کنیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...