پیشنهاد کارورخوانی در دل تابستان | جام جم


داستان‌های کارور مثل همان یله‌شدنش در آن کاناپه نرمی است که در عکس سیاه و سفید نقش بسته است. مثل وقتی که نیمی از جورابش پایین آمده و رها و آسوده، در حال مطالعه است. عکس سیاه و سفید را که نگاه می‌کنم، بیشتر باور می‌کنم ریموند کارور همان‌قدر رها می‌نویسد که زندگی کرده است.

وقتی از عشق حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم» [What We Talk About When We Talk About Love]

مثل وقت‌هایی که ازیک ایالت به آن ایالت همراه خانواده‌اش‌می‌رفت‌وجای ثابت نداشت. کارورخواندن برای من شبیه به همان موهیتوی خنک در گرم‌ترین روز تابستان است که هم خنکت می‌کند و هم درنهایت، احساس می‌کنی کافی نبود و زود تمام شد. ریموند کارور بیشتر از آن‌که بر زیست و سلوک نویسندگان تاثیر گذاشته باشد، خودش تاثیر گرفته است. نام «وقتی از عشق حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم» [What We Talk About When We Talk About Love] را اولین‌بار در مقدمه کتاب هاروکی موراکامی خواندم؛ نویسنده‌ای که به‌کلی ازکارور تاثیرگرفته بود اما انگار مسیر نیمه‌تمام او را کامل کرد. موراکامی نام کتاب «از دو که حرف می‌زنم ازچه حرف می‌زنم» راتحت تاثیر ازکتاب کارور گذاشته بود. این‌که در داستان‌نویسی چقدر از او تاثیر گرفته را باید با خواندن کتاب‌های هر دو گفت اما این‌که یکی از کتاب‌هایش را درست با همین نام انتخاب کرده، خود گویای تاثیرپذیری‌اش از کارور نویسنده آمریکایی است.

معنایی از ارتباطات انسانی
اگر بخواهیم این کتاب صورتی خوش‌فرم و خوش‌دست را که اتفاقا وزن سبک و مخاطب‌پسندی دارد،بازکنیم،با قصه‌هایی کوتاه مواجه می‌شویم که همگی رگ و ریشه‌ای در ارتباطات انسانی دارد. یعنی اگرقراربود یک طرح جلد دوباره برای این مجموعه داستان طراحی شود، بهتر بود یک زن و مرد پشت به هم رانشان می‌دادکه مستاصل هستند. این، عصاره کلی کتاب خوشخوان کاروراست. در کتاب، حال یکی از دو طرف ارتباط، خوب نیست. تصورم ابتدا این بودکه باید با نسخه قدیمی‌تری از اریک امانوئل اشمیت مواجه شوم، اما کارور چیز دیگری برای ارائه به مخاطب دارد؛ غافلگیری به سبک پایان‌بندی‌های نامشخص وروایتی که شاید مخاطب در ابتدا تصور کند قرار است بخشی از آن را در یک فصل دیگردنبال کند.قصه آدم‌های کارور دراین کتاب، به گونه‌ای است که فقط برشی از درد آنها روایت می‌شود و لزوما قرار نیست پایان‌بندی مشخص و سرراستی برای مخاطب داشته باشد.

یک ارتباط دوطرفه
موراکامی که از مهم‌ترین نویسندگان تاثیر گرفته، در دورانی، با کارور دوست بوده است. گفته می‌شود موراکامی مدتی که در آمریکا بود، اوقات زیادی را با کارور می‌گذراند. جزئیاتی ازکیفیت این گذران وقت دونویسنده گفته نشده اما قطعا آن‌قدر به هم نزدیک بوده‌اند که بعد از مرگ کارور، همسر اوتصمیم می‌گیرد کفش‌هایش را برای موراکامی بفرستد. ارتباط این دو در نهایت به یک نثر سرراست در آثارموراکامی ورگه‌هایی از زندگی آمریکایی درآثاراومنجرشده است.جالب اینجاست که موراکامی برخلاف کارور، بیشتر توجه منتقدان را به خود جلب کرد که شاید به‌دلیل نگارش رمان‌هایی باشد که توانست یک تاثیر متفاوت در دنیای ادبیات مدرن بگذارد. با این حال، این نکته توسط منتقدان بسیاری بیان شده که درونمایه کارهای موراکامی، بوی کارور را به مخاطب می‌دهد.

اما سؤال آخر این‌که چرا باید این کتاب را خواند؟ جدای از انسجام موضوعی و بحث محتوایی، کارور درنهایت وبدون این‌که مخاطب متوجه شود، حسی از آسودگی خاطر به او می‌دهد که شاید تنها در آثار افرادی مثل اشمیت بتوان یافت. قرار نیست هر بخش از کتاب یا هر قصه، پیام مشخصی داشته باشد اما به‌طور قطع هر کدام مثل یک تکه ازپازل است که باکنار هم قرارگرفتن آن،مخاطب تکه‌های گمشده وجود خودش را کنارهم می‌گذارد تابه یک پازل جدید دست پیدا کند.کارورمثل دیگرنویسندگان آمریکایی،ساده می‌نویسدو هدفش از نوشتن مشخص است؛ قصد ندارد کسی را نصیحت کند اما درنهایت نسخه‌ای دیگرازخواننده رامقابل چشم خود به نمایش می‌گذارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...