شماره 152 فصلنامه «اطلاعات حکمت و معرفت» با موضوع «پدیدارشناسی آلمانی: هوسرل» منتشر شد.

به گزارش ایبنا، در بخش کتاب این نشریه به نقد و بررسی کتاب نظریه معرفت در پدیدارشناسی: هوسرل، هایدگر، مرلوپونتی (نشر کرگدن 1398) پرداخته شده و با مترجم اثر نیز گفت‌وگو شده است. علاوه بر این کتاب‌های مدرسه زندگی «نشر هنوز» و تازه‌های «انتشارات اطلاعات» نیز معرفی شده است.

«پدیدارشناسی آلمانی: هوسرل» سومین شماره از مجموعه پدیدارشناسی فلسفی‌ است که در نشریه اطلاعات حکمت و معرفت منتشر می‌شود. دو شماره نخست در تیر و مرداد 1397 با عنوان «چیستی و زمینه‌های شکل‌گیری جنبش پدیدارشناسی» به مبانی و خاستگاه‌های این جنبش می‌پرداخت. این شماره ویژه پدیدارشناسی آلمانی با تمرکز بر هوسرل است. دبیر ویژه‌نامه در بخش سخن دبیر ابتدا به علل و دلایل شکل‌گیری این مجموعه در نشریه اطلاعات حکمت و معرفت اشاره کرده و در ادامه پس از اشاره مختصری به حیات فلسفی هوسرل، به عنوان بنیانگذار این جنبش، به معرفی مقالات این شماره پرداخته است.


بخش ویژه‌نامه شماره 152 فصلِ پاییز اطلاعات حکمت و معرفت مشتمل بر هفت مقاله است. اولین نوشتار با عنوان «میراث هوسرل» گفت‌وگویی است که ریچارد مارشال با دن زهاوی پدیدارشناس و استاد فلسفه در دانشگاه‌های کپنهاگ و آکسفورد انجام داده و علی پیمان (زارعی) به فارسی ترجمه کرده است.

مارشال در گفت‌وگو با زهاوی کوشیده است علاوه بر تعریف پدیدارشناسی و مفاهیم اصلی‌اش، به این موضوع بپردازد که آیا پدیدارشناسی هوسرل استعلایی است یا طرحی روانشناسانه و همچنین این‌که پدیدارشناسی هوسرل چه یافته‌ها، نتایج، تبعات و الزامات متافیزیکی  به‌همراه داشته است. زهاوی همچنین به بحث واقع‌شدگی و اشتراک بین‌سوژگانی در ایدئالیسم استعلایی هوسرل و تفاوتش با هایدگر، سارتر و مرلوپونتی می‌پردازد و نکاتی را هم دربارۀ نفس، رابطه زمانمندی و خویشتن بیان می‌کند و اشاره‌ای هم به نظر پدیدارشناسان دربارۀ همدلی می‌کند.

دومین نوشتار با عنوان «جایگاه تحویل و قصدیت در پدیدارشناسی هوسرل» مقاله‌ایست به قلم شمس‌الملوک مصطفوی. مؤلف می‌کوشد در این مقاله دو مفهوم تحویل و قصدیت را به عنوان مفاهیم اصلی پدیدارشناسی هوسرل شرح دهد و جایگاه آن‌ها را در فلسفۀ کلی هوسرل روشن کند. مصطفوی علاوه بر این به مفاهیمی چون اپوخه، نوئما، نوئزیس، معنا (ایدوس) نیز می‌پردازد.

سومین نوشتار با عنوان «نوسازی، مسئله و روش آن» ترجمه نخستین مقاله از پنج مقالۀ هوسرل است که برای نشریه ژاپنی کایزو در سال‌های 1922-1924 نوشته است. دغدغه اصلی او در این مقالات مسئله بحران فرهنگ اروپایی است. او در واقع  با نگارش این مقالات می‌خواسته نوعی پدیدارشناسی استعلایی فرهنگ را بسط دهد که بتواند زمینه را برای بازیابی عقلانیت در معنای یونانی در فرهنگ اروپایی فراهم کند. این مقاله را محسن صابر به فارسی ترجمه کرده است.

نوشتار چهارم با عنوان «تجربه بی‌واسطه را چگونه تحلیل کنیم: هینتیکا، هوسرل و ایده پدیدارشناسی» مقاله‌ای به قلم سورن اُورگار  و با ترجمه محمدهادی حاجی‌بیگلو است. اورگار می‌کوشد در این مقاله نشان دهد تفسیر نادرستِ جاکو هینتیکا از برخی از  مهم‌ترین جنبه‌های پدیدارشناسی هوسرل او را از هدف نهایی‌اش که برقراری نوعی نزدیکی و همگرایی سودمند بین فلسفه تحلیلی و قاره‌ای‌ است دور کرده است و اگر بنا باشد به تحقق چنین هدفی نزدیک شویم، تفسیر نادرست هینتیکا باید اصلاح شود.

اورگار بر این نظر است که آشکارترین سوءتعبیر هینتیکا از پدیدارشناسی هوسرل در تفسیر او از تجربه بی‌واسطه آشکار است که در نهایت منجر به درک نادرست او از مفاهیمی چون اپوخه و تقلیل پدیدارشناختی شده است.
پنجمین نوشتار با عنوان «بنیان‌های تمایزبخش به ادراک بیرونی در آراء هوسرل» به قلم مهدی صاحبکار است.

مؤلف در این مقاله می‌کوشد معنای نظریه‌ای پدیدارشناسانه دربابِ ادراک را از منظر پدیدارشناسیِ هوسرل شرح دهد. تمرکز مؤلف در مقاله این است که نشان دهد هوسرل به‌عنوان بنیان‌گذار جنبش پدیدارشناسی نه‌‌تنها پدیدارشناسی به‌معنایِ عامّ را بنیان نهاد، بلکه همچنین نظریه جامعی درباره ادراک شکل داد. نظریه‌ای که مؤلف آن را «پدیدارشناسیِ ادراک از منظرِ هوسرلی» نامیده است و می‌کوشد امکانِ طرحِ چنین نظریه‌ای را از منظر هوسرل نشان دهد.

هفتمین نوشتار مقاله‌ای است با عنوان «مسائلی چند در نسبت میان پدیدارشناسی و نظریه انتقادی» به قلم دیوید رسموسن که سیدمحمدعلی شامخی به فارسی ترجمه کرده است. رسموسن در این مقاله می‌کوشد بر اساس توجه این دو نحله فکری به پدیدارهای تاریخی‌ـ‌اجتماعی، رابطه و قرابتی را بین پدیدارشناسی، بر اساس روایت قرن بیستمی از آن  و نظریه انتقادی- از مارکس تا مکتب فرانکفورت- برقرار سازد و نقش قوام‌بخش این پدیدارها را در تأملات بشری، نشان دهد.

در این مقاله مؤلف اصطلاح «نظریه انتقادی» را در نسبت با مارکس و نظریه‌پردازانی که وامدار میراث نظری او هستند، به‌کار برده و دربارۀ پدیدارشناسی به پدیدارشناسی در چارچوبِ اندیشه هوسرل و پیروانش ارجاع داده است.
 
هشتمین و آخرین مقاله این شماره با عنوان «امکانِ پدیدارشناسی آلمانی» مقاله‌ای به قلم علی‌نجات غلامی است. او در این مقاله بر مبنای پرسش از امکانِ پدیدارشناسی آلمانی، می‌کوشد «پدیدارشناسی آلمانی» را در دو جهت‌گیری اصلی‌اش معرفی ‌می‌کند که عبارتند از: الف) جهت‌گیری هوسرلی که از تعلقِ پدیدارشناسی به یک جهان خاص فراتر می‌رود و ب) جهت‌گیری هایدگری که به جهان‌مندبودنِ پدیدارشناسی قائل است. مقاله از دو بخش اصلی با عناوینِ پدیدارشناسیِ بی‌جهانِ هوسرل و پدیدارشناسیِ در-جهان هایدگر تشکیل شده است.

دبیر ویژه‌نامه با اشاره به این‌که پدیدارشناسی آلمانی شماره دیگری هم با تمرکز بر آرای هایدگر خواهد داشت، مقاله «امکان پدیدارشناسی آلمانی» را به مثابه درآمدی بر ویژه‌نامه بعدی با عنوان «پدیدارشناسی آلمانی: هایدگر» دانسته است.

بخش دوم نشریه با عنوان «اندیشه و نظر» مشتمل بر سه مقاله است. نخستین مقاله با عنوان «فلسفه اخلاق و نهاد اخلاق» یکی از درس‌گفتارهای  انشاءالله رحمتی است که سمیه عرفان تهیه و تنظیم آن را به عهده داشته است.
دومین مقاله این بخش با عنوان  «تاملی فلسفی- روان شناختی در«دیگر خواهی» و «اتیسم فرهنگی» به انضمام تحلیل فیلم پرویز» به قلم نیما افراسیابی است و سومین مقاله را با عنوان «روانشناسی عارفانه» محمد رضا چنگیز نگاشته است.
بخش سوم نشریه با عنوان «گزارش» مشتمل بر یک مقاله با نام «صلح» است که تنظیم و ویرایش آن به عهدۀ ساسان یغمایی بوده است.

چهارمین و آخرین بخش فصلنامه اطلاعات حکمت و معرفت با عنوان «کتاب» به دبیری منیره پنج‌تنی، مشتمل بر سه بخش است. ابتدا او مقاله‌ای با عنوان «نظریه معرفت در آموزه‌های سه پدیدار شناس برجسته» در نقد و بررسی کتاب نظریۀ معرفت در پدیدارشناسی: هوسرل، هایدگر، مرلوپونتی (نشر کرگدن-1398) اثر هنری پیترزما نوشته است و در بخش دوم با فرزاد جابرالانصار، مترجم کتاب، گفت‌وگو کرده است. در ادامه نیز کتاب‌های مدرسه زندگی «نشر هنوز» معرفی شده است. در آخرین بخش هم ساسان یغمایی تازه‌های «انتشارات اطلاعات» را معرفی کرده است.

فصلنامه اطلاعات حکمت و معرفت با عنوان «پدیدارشناسی آلمانی: هوسرل» در فصل پاییز 1398 به مدیرمسئولی و سردبیری انشاءالله رحمتی و به دبیری منیره پنج‌تنی با بهای 15 هزار تومان منتشر شد و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...