حکایت 7 پهلوان | الف


پهلوان ابولقاسم همایونی، پهلوان صادق قمی، پهلوان حسین کله‌پز قمی، پهلوان سید تقی کمالی، پهلوان میرزا عبدالحسین علیشاهی، پهلوان سید شاه محمود برقعی و پهلوان سید محمود رضوی قمی، 7 پهلوانی هستند که در مجموعه داستان «رخصت مرشد 5 قم»، حکایات آنان نقل شده است.

رخصت مرشد 5 خسرو آقایاری

پهلوان ابولقاسم همایونی فرزند مهدی خان که نظر کرده پهلوان صفر بود که پهلوان دربار شاه قاجار را به زمین زده بود و چون در میان مردم می زیست، محبوب آنان بود، با همت بچه محل ها خود در محله باجک قم زورخانه ای فراهم کرد و همواره درس اخلاق و پهلوانی را در مکتب پهلوان صفر 70 ساله آموخت، چرا که پهلوان صفر با مرام معتقد بود پهلوان های واقعی از بین همین بچه ها در می آیند و باید به اینها دل بست.

داستان پهلوان ابوالقاسم همایونی در عین داشتن جنبه های روایی و تاریخی خوب، نوعی تک نگاری از تاریخ و فرهنگ پهلوانی و عیاری و اصطلاحات غنی آن می باشد. آقایاری در این داستان بالغ بر 15 اصطلاح ناب و مهم را در قالب داستان آورده تا بیش از پیش در مجموعه آثار خود پیرامون پهلوانان به اشاعه این فرهنگ غنی و با هویت بپردازد. گرچه مجموعه داستان رخصت مرشد 5 – قم، مملو از چنین اطلاعات کم نظیر می باشد. در این داستان، حتی کشتی پهلوان صفر با پهلوان یدالله خیره سر هم حکایتی نغض و بامعنا از اخلاق و مرام است، چرا که: جان بر تن مرد بی ادب زندان است / هرکس که ادب ندارد او حیوان است. از بی ادبی کسی به جایی نرسید / حقا که ادب وظیفه انسان است. این پهلوان نظر کرده با عنایت های مولایش علی (ع) نیز از بیماری مهلک یرقان (زردی) جان سالم به در می برد و پس از آن که پهلوان اکبر خراسانی را در دربار شاه قاجار شکست می دهد، به زیارت سیدالشهداء (ع) می شتابد و دست آخر هم در حالی که صفات پسندیده و بی همتای مولایش علی را زمزمه می کند، جان به جان آفرین تسلیم می کند.

در داستان پهلوان صادق قمی هم آقایاری نشان می دهد که چگونه این شخصیت، از مردی فقیر و ساده، تبدیل به پهلوانی بزرگ و وارسته می شود. او با حضور در زورخانه پهلوان آقا عزیز و فروکردن شانه چوبی به صورت بی مویش، مردانگی اش را اثبات می کند و با کشتی گرفتن با پهلوان اکبر خراسانی که پهلوان نامدار و حیله گر در دربار شاه قاجار بود، توانایی هایش را نشان می دهد و دست آخر، پهلوان یعقوب گالش کلاردشتی را شکست داده و تمام صله شاه قاجار که طبقی بزرگ از سکه های طلا بود، به حریف مازندرانی اش می بخشد. داستان او درس سادگی و فقیری و در عین حال، مناعت طبع و لوطی گری به معنای واقعی و اخلاقی آن است. در داستان پهلوان حسین کله پز قمی نیز آقایاری با دستمایه قرار دادن ظرفیت های داستانی و تاریخی زندگی این پهلوان که در طول 85 سال زندگی اش جز به آیین جوانمردی و قناعت دل نبست و اخلاق پهلوانی را به یکی از بالاترین درجات خود رساند،جنبه های دیگری از اخلاق و مرام پهلوانی را در سرزمین جوانمردان از قم تا تبریز و دیگر نقاط ایران، باز می گوید.

در داستان پهلوان سیدتقی کمالی که پسر سید کمال، کلیددار آستان مقدس حضرت معصومه (س) و خود، سرکشیک نگهبانان حرم و مؤذن آستان مقدس بود و همچنین نوچه خاص پهلوان حسین کله پز قمی و جوانمردی های او در دوران سیطره روس ها در جنگ جهانی اول بر ایران زندگی می کرد، حکایت مواجهه اش با قزاق های روس و پهلوانانی چون: کلاوری گرجی روس، میرزاعبدالحسین علیشاهی قپان دار، پهلوان علیشاهی و پهلوان محمدعلی اسکویی و دست آخر هم ادب کردن پهلوان جوان و مغرور و درس فتوت و جوانمردی دادن به مردم کوچه و بازار، شنیدنی است.

داستان پهلوان میرزا عبدالحسین علیشاهی و علی قلیچ گرجی که ماجرای مواجهه اش با پهلوان سیدتقی کمالی قبلاً آمده، از آن جهت شنیدنی است که روایت سرسختی و در عین حال افتادگی و خضوع پهلوانان ایرانی است. پهلوانی 100 ساله که علی قلیچ گرجی روس تبار از هیبتش، میدان خالی می کند و باردیگر ثابت می شود که دود از کنده بلند می شود.

هر چند نوچه پهلوان، حسن مینویی قبلاً پهلوان روس را از رو برده بود. در داستان پهلوان سید شاه محمود برقعی نیز آقایاری با سبک نویسندگی و چیره دستی مثال زدنی اش در حوزه روایت تاریخ پهلوانان ایرانی، داستان پهلوانی را می گوید که تاریخ زنده سادات برقعی، هیئت چهار مردان و طوایف لک قم می باشند و در پهلوانی هم ید طولایی دارند.

در آخر هم داستان پهلوان سید محمود رضوی قمی که نماد مبارزه پهلوانانه و ستم ستیزانه با رضاخان قلدر بود که با دست خالی در ماجرای مسجد گوهرشاد، قزاق ها و پاسبان ها را به زانو درآورد و زنگ مردانگی برای همیشه تاریخ، نثار روح و جوانمردی های آنان نواخته شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...
یک تنش مفهومی هست بین «نامکان بودن» و «مکان سعادتمند». این می‌تواند پارادوکس معنایی ایجاد کند که قرار نیست جایی وجود داشته باشد که سراسر فضیلت باشد... با پیدا شدن امریکا ما با یک زمین جدید روبه‌رو هستیم... ایده رمانتیک امرسون این است که ما یک سه‌گانه داریم: خود، جامعه و طبیعت. زمانی ما می‌توانیم به تعالی برسیم که وحدتی ارگانیک بین اینها شکل بگیرد... اگر آلن‌پو به خود حمله می‌کند و نشان می‌دهد این خود نه می‌تواند وحدت‌بخش باشد و نه خود وحدت دارد‌، کار ملویل حمله به ضلع طبیعت است ...