خانواده‌ها هنوز سخت­‌شان است که مسأله پریود را به فرزندان‌شان بگویند... خانواده‌ها تفاوت فعالیت جنسی با اطلاعات جنسی را نمی‌دانند... توضیح مسائل زناشویی بین زن و مرد به فرزند، خط قرمز است. فقط باید به شکل علمی مباحثی را مطرح کرد و بعد اگر بچه توضیح بیشتری خواست به او بگویید بزرگ‌تر شدی، بیشتر توضیح می‌دهم... در شرایطی که رسانه‌ها و آموزش‌وپرورش به این نوع آموزش‌ها اهمیت نمی‌دهند، حداقل کتاب می‌تواند راه چاره‌ای برای انتقال مباحث باشد


یاسر نوروزی | شهروند


در سال‌های اخیر کتاب‌هایی ترجمه و راهی بازار نشر ایران شده‌اند که مشخصا مخاطبان خاصی دارند؛ از جمله آثار مربوط به سبک زندگی، آموزش‌های ویژه تربیتی، اطلاع‌رسانی درباره مسائل جنسی و غیره. این کتاب‌ها در واقع جامعه هدف مشخصی داشته‌اند و در بازار کتاب هم با استقبال فراوانی مواجه شده‌اند. با این حال، به جهت اینکه مولفان‌شان ایرانی نیست، تفاوت‌هایی در شیوه ارایه اطلاعات دیده می‌شود. پرسش اینجاست آیا چنین کتاب‌هایی که حتی به چاپ‌های بالای صد هم رسیده‌اند، با وجود محتوای غیربومی، می‌توانند برای خواننده ایرانی مفید باشند؟ آیا نباید چنین کتاب‌هایی بومی‌سازی شوند؟ مشکل کجاست؟ در این گفت‌وگو چنین پرسش‌هایی را با زهرا برازنده‌نژاد، روان‌شناس تربیتی، مطرح کردیم که پای مباحثی قابل تامل را پیش کشید.

زهرا برازنده‌نژاد

در یکی دو سال اخیر کتاب‌هایی ترجمه و منتشر شده‌اند که در حال ارایه نوعی الگوی متفاوت با فرهنگ ما هستند؛ کتاب‌هایی که مخاطبان‌شان دختران هستند. محتوای این کتاب‌ها هم در زمینه‌های مختلف بوده؛ سبک زندگی، دغدغه‌های دختران و آموزش‌های مربوط به آنها. من سوالاتی راجع به این نوع کتاب‌ها دارم.

نمی‌دانم دقیقا درباره چه کتاب‌هایی صحبت می‌کنید، ولی خب یکسری از این کتاب­‌ها را خوانده‌­ام و خیلی هم خوب بوده.

شما در محتوای همان آثار ترجمه که خواندید، متوجه تفاوت‌های فرهنگی نشدید؟

من تفاوت فرهنگی را فقط در مقاومت خانواده‌­ها دیدم. در واقع مشکل اینجاست که خانواده‌ها نمی‌خواهند یکسری حرف‌ها را به فرزندان‌شان بزنند.

می‌­توانید مثال بزنید؟

مثلا دو سال پیش کتاب‌هایی به ­دستم رسید از نشر «ایران‌بان» با مدیریت ناشر محترم خانم نیلوفر تیموریان که آثار خوبی بود. درباره جاهای خصوصی بدن توضیحاتی داشت و به کودکان آموزش می‌داد که اگر کسی با قصد سوءاستفاده جنسی به آنها نزدیک شد یا تعرضی شکل گرفت، حتما باید بروند و به خانواده‌­شان بگویند. کتاب‌هایی بود که راهکار ارایه داده بود. خب اینها از جمله مسائلی است که بچه­‌ها باید بدانند، ولی خانواده‌ها از ترس اینکه نکند ذهن بچه درگیر این­ چیز­ها شود، اصلا به بچه‌ها چنین مسائلی را نمی­‌گویند.

ببینید؛ اگر مسئولان کشور آگاه باشند نباید در ضرورت اطلاع‌رسانی این مباحث شک کنند، اما ارایه این اطلاعات از طریق آثار ترجمه که گاهی هیچ قرابتی با فرهنگ ما ندارند، درست است؟

بالاخره از یک جایی نباید شروع کرد؟ کسی که نمی‌گوید! از کجا باید شروع کرد؟ آموزش‌وپرورش که برنامه­‌ای برای این نوع اطلاعات ندارد، رسانه­‌ها هم که صحبت نمی­‌کنند، خود پدر و مادرها هم که حرفی درباره آن نمی‌زنند؛ پس از کجا باید شروع شود؟ من می‌گویم حداقل خواننده می‌تواند به همین کتاب‌هایی که شما می‌گویید مراجعه کند و خودش بعضی مسائل را یاد بگیرد. این حداقل دسترسی را نباید گرفت؛ کتاب‌هایی هم هستند که وزارت فرهنگ همین کشور تاییدشان کرده. غیر از این خواننده کجا مراجعه کند؟ کجا را پیدا کند که آموزش ببیند؟

حرف‌تان منطقی است. شما در واقع از وضعیتی می‌گویید که مسئولان فرهنگی و آموزشی کشور از آموزش در این زمینه‌ها شانه خالی کرده‌اند و دیگر راهی نمانده.

بله، حرف من این است بالاخره همین‌ که مرجعی به اسم کتاب وجود دارد و برای سنین خاصی نوشته شده و گروه‌بندی سنی هم دارد، خوب است.

شرایطی شبیه به همان ضرب‌المثل «کاچی بهتر از هیچی»!

نه تا این حد. چون این کتاب‌ها اطلاعاتی هم که ارایه می‌کنند، اطلاعات بدی نیست. گاهی حتی کاملا درست است. مشکلی که دارند فقط این است که باید این نوع کتاب‌ها بومی شوند. هرچند در بومی‌شدنش هم دوباره مشکلاتی به وجود می‌آید، برای همین می‌گویم خوب است که حداقل این آثار در ایران ترجمه و چاپ می‌شوند.

چه مشکلاتی؟

خب اطلاعات مورد نظر اگر بخواهد به شکل صحیح ارایه شود، با بعضی حفره‌های قانونی که در ایران برای زنان وجود دارد، چه کنیم؟ برای همین شما حتی اگر بخواهید مطلب را بومی هم بکنید، باز دوباره یکسری اختلاف‌های دیگر پیش می‌آید. اما شما باید دقت داشته باشید بعضی پدیده‌ها مربوط به تمام انسان‌هاست و این کشور و آن کشور ندارد.

مثال می‌زنید؟

مثلا تمام دختر­های دنیا پریود می‌­شوند و همه­ پسر­ها به بلوغ می‌­رسند. یا بعضی پسر­ها و دخترها ممکن است دچار خودارضایی شوند. اینها مسائلی نیست که مربوط به یک جامعه خاص باشد. همه جای دنیا وجود دارد. اما زمانی که می‌خواهید بعضی از همین مسائل را در ایران مطرح کنید، فقط مقاومت خانواده‌ها را می‌بینید.

خودتان در این سال‌های مشاوره به مراجعان، چه نوع مقاومت‌هایی دیده‌اید؟

مثلا خانواده‌ها هنوز سخت­‌شان است که مسأله پریود را به فرزندان‌شان بگویند. یا وقتی بچه از مادرش می‌پرسد من چطور به دنیا آمده‌ام، مادر نمی‌تواند پاسخ درستی بدهد. می­‌دانید چرا؟ چون تمام ذهنیت خانواده‌ها در مرحله آموزش، متاسفانه متمرکز شده روی سکسوالیته. در واقع خانواده‌ها تفاوت فعالیت جنسی با اطلاعات جنسی را نمی‌دانند. درحالی‌که وقتی همان مادر آموزش می‌بیند، متوجه می‌شود باید به بچه‌اش چه چیزی بگوید. ما آموزش می‌دهیم که باید به بچه‌ها بگویند مثلا کانال تولد چیست. می‌گوییم کانال تولد جایی بین پاهای مادر است؛ نه جایی که دستشویی می‌کند، نقطه‌ای دیگر. در همین حد. اگر هم خواست اضافه‌تر بپرسد، می‌گوییم باید به بچه‌ها بگویند بزرگ‌تر شدی، بیشتر توضیح می‌دهم.

حالا شما همین آموزش ساده را مقایسه کنید با چیزی که مادرها در ایران به بچه‌ها می‌گویند. یا هیچ چیزی نمی‌گویند یا شروع می‌کنند به توضیح دادن سزارین؛ آن هم با چه حالت وحشتناکی. درحالی‌که توضیح همین سزارین هم به بچه‌ها، آموزش دارد. چرا؟ چون بچه احساس گناه می‌کند از اینکه آمدنش به این دنیا باعث درد و عذاب مادرش شده است! مثلا مادر باید به بچه بگوید ماده‌ای به شکمم زدند که دردی را حس نکنم، بعد شکافی کوچک روی شکمم ایجاد کردند و تو به دنیا آمدی و تو را در بغلم گذاشتند. اگر هم درد کوچکی داشت، وقتی تو را در بغلم گذاشتند، اینقدر حس خوبی داشت که همان درد را هم فراموش کردم. در واقع می‌خواهم بگویم با هزار فرم لطیف به همراه آموزش ضمنی مطالب علمی، می‌شود این‌طور اطلاعات را به بچه‌ها منتقل کرد. حالا در ذهن بعضی خانواده‌های ایرانی چیست؟ فکر می‌کنند آموزش به فرزندان‌شان یعنی توضیح نحوه نزدیکی بین زن و مرد!

اشاره کردید به تفاوت توضیح درباره فعالیت جنسی و اطلاعات جنسی. درباره این موضوع کمی توضیح می‌دهید؟

مثلا یکی از مراجعان من مادری بود که رفته بود مسائل جنسی را به بچه‌اش گفته بود! می‌گفت من اینقدر با دخترم صمیمی هستم که می‌روم به او می‌گویم امشب می‌خواهم با پدر باشم! شما فرض کنید به یک دختر سیزده چهارده ساله چنین چیزهایی را بگویی! در خود اروپا هم چنین کاری را نمی‌کنند! بچه تا صبح بیدار می‌ماند و انواع نگرانی به ذهنش هجوم می‌آورد! این خیلی غلط است. چرا؟ چون این مادر آموزش ندیده است. یعنی بعضی خانواده‌های ایرانی از آموزش درست مباحث به فرزندان‌شان طفره می‌روند، یکی هم مثل این مادری که گفتم، به خاطر همان ناآگاهی و عدم آموزش، از آن طرف بام می‌افتد! درحالی‌که اگر والدین آموزش درست دیده باشند، می‌دانند چه چیزی را باید به فرزندان‌شان بگویند و چطور بگویند. چون بعضی مسائل خط قرمز است.

چه مسائلی؟

توضیح مسائل زناشویی بین زن و مرد به فرزند، خط قرمز است. فقط باید به شکل علمی مباحثی را مطرح کرد و بعد اگر بچه توضیح بیشتری خواست به او بگویید بزرگ‌تر شدی، بیشتر توضیح می‌دهم. مثلا شما فقط به شکل تئوری درباره سلول‌ها توضیح می‌دهید؛ اسپرم و تخمک و رسیدن آنها به هم. همین. اما اگر بچه‌ای هیچ چیزی درباره اینها نداند، به خاطر کنجکاوی می‌رود با فیلم‌هایی روبه‌رو می‌شود که با بدترین و فجیع‌ترین شکل ممکن این‌ مسائل را نشان می‌دهند. بعد چه اتفاقی برای این بچه می‌افتد؟ با اضطراب‌های فراگیر مواجه می‌شود. درحالی‌که مطالعات نشان داده بچه­‌هایی که این اطلاعات را به نحو صحیح یاد می‌گیرند، مرحله نزدیکی خودشان را اتفاقا به تعویق می‌اندازند. در واقع آمارها نشان داده چنین بچه‌هایی تا 21 الی 22 سالگی سراغ نزدیکی نمی‌روند. از آن طرف کسانی که آموزش نمی‌بینند و از راه نادرست با این مسائل آشنا می‌شوند، از سنین خیلی پایین‌تر شروع می‌کنند. در کنار اینها بیماری‌های مختلف مقاربتی به نوجوان‌ها آموزش داده می‌شود؛ همین‌طور تعهد، مسئولیت‌پذیری و بسیاری مباحث دیگر. به همین دلیل من می‌گویم در شرایطی که رسانه‌ها و آموزش‌وپرورش به این نوع آموزش‌ها اهمیت نمی‌دهند، حداقل کتاب می‌تواند راه چاره‌ای برای انتقال مباحث باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...