بیتا ناصر | ایبنا


علی شاهمرادی مترجم رمان «شکوفه‌های درخت گیلاس» [Vicious] می‌گوید: ال. جی. شن [L. J. Shen] در این کتاب شخصیت‌هایی را خلق کرده که علی‌رغم این‌که همدیگر را نمی‌فهمند و درکی از هم ندارند، اما به واسطه درد مشترک انسان بودن، درنهایت انگار شبیه هم هستند.

شکوفه‌های درخت گیلاس» [Vicious]  ال.جی.شن [L. J. Shen]

ال. جی. شن، نویسنده‌ای آمریکایی است که به تازگی با رمان «شکوفه‌های درخت گیلاس» از او با ترجمه علی شاهمرادی و توسط نشر آموت به بازار کتاب ایران معرفی شد. شاهمرادی معتقد است که این کتاب به واسطه خوش‌خوان و ماجرامحور بودن که با چاشنی «عشق» همراه است، طیف گسترده‌ای از خوانندگان با سلایق و سنین متفاوت را در بر می‌گیرد و شاید به واسطه شور و اشتیاق جوان‌ترها، بتوان گفت در این محدوده سنی پرطرفدارتر است.

علی شاهمرادی که پیشتر ترجمه آثاری همچون «کوه میان ما» از چارلز مارتین، «وقتی باران می‌بارد» از لیزاد یانگ و «خانه‌ای که در آن بزرگ شدیم» از لیزا جول را برعهده داشته است، می‌گوید: «در رمان‌هایی که ترجمه کرده‌ام و به خصوص در چندتایی که در فضای عاشقانه اتفاق افتاده‌اند، بیش‌تر این نکته مدنظرم بوده که مخاطبان زیادی به این نوع نوشته‌ها علاقه‌مندند و سعی‌ام بر این بوده که بر حسب جنس این نیاز کتاب‌هایی که درنهایت انتخاب می‌شوند، در نوع خود کارهایی موفق و پذیرفته شده‌ای باشند و شکوفه‌های درخت گیلاس یکی از موفق‌ترین‌ها در این سبک است.»

کتاب «شکوفه‌های درخت گیلاس» نوشته ال جی شن، در 432 صفحه، با شمارگان 1100 نسخه، به قیمت 117هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز و با ترجمه علی شاهمرادی، از سوی نشر آموت روانه بازار کتاب شد.


کتاب «شکوفه‌های درخت گیلاس» نوشته ال.جی.شن به تازگی با ترجمه شما از سوی نشر آموت منتشر شده است که داستان آن حول دو شخصیت با دو نوع احساس متفاوت از هم شکل می‌گیرد، ابتدا کمی درباره نوع روایت، شخصیت‌پردازی و فضاسازی داستان بگویید.
«شکوفه‌های درخت گیلاس» کتاب تضادهاست و شخصیت‌هایی از نظر جایگاه اجتماعی به شدت از هم دورند. «ال.جی.شن» نویسنده‌ی کتاب، آدم‌هایی را خلق کرده که علی‌رغم این‌که همدیگر را نمی‌فهمند و درکی از هم ندارند؛ اما به واسطه درد مشترک انسان‌بودن، درنهایت انگار شبیه هم هستند.

یکی از شخصیت‌ها خودویرانگر و عاصی است و خیلی وقت‌ها این را که تا کجا سقوط می‌کند، نمی‌شود پیش‌بینی کرد و دیگری در بند و گرفتار تنگناهای مالی که وادار به رام‌شدن و تن‌دادن به سرنوشتش می‌کند. داستان این دو نفر در وضعیتی پرتنش و پر از تکانه‌های پرآشوب، قصه‌ای جذاب دارد که مخاطب را کنجکاو دنبال‌کردنش می‌کند.

کتاب «شکوفه‌های درخت گیلاس» داستانی عاشقانه در فضایی واقعی و باورپذیر دارد. تجربه ترجمه این کتاب را در مقایسه با دیگر آثار ترجمه‌ای خود چگونه می‌بینید؟
هر ترجمه‌ای حال و هوای خودش را دارد. این قضیه وقتی مثلا پای ترجمه شعر به میان می‌آید، قابل قیاس نیست و آن‌جا فضای کار چیز دیگری‌ست؛ اما در رمان‌هایی که ترجمه کرده‌ام و به‌خصوص در چندتایی که در فضای عاشقانه اتفاق افتاده‌اند، بیش‌تر این نکته مدنظرم بوده که مخاطبان زیادی به این نوع نوشته‌ها علاقه‌مندند و سعی‌ام بر این بوده که بر حسب جنس این نیاز کتاب‌هایی که درنهایت انتخاب می‌شوند، در نوع خود کارهایی موفق و پذیرفته‌شده‌ای باشند و شکوفه‌های درخت گیلاس یکی از موفق‌ترین‌ها در این سبک است.

چه شد که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کرده‌اید؟ آیا پیشتر از این نویسنده کتابی به زبان فارسی ترجمه شده است؟
تا جایی‌که اطلاع دارم، کتابی از این نویسنده تا زمان تحویل ترجمه به نشر آموت به زبان فارسی چاپ نشده بود. قضیه به چهار سال پیش برمی‌گردد و به دلیل مشکلاتی مثل کاغذ و ... و از طرفی چند کار دیگرم که از طرف نشر آموت به دنبال هم به بازار آمد، مدتی فاصله افتاد بین ترجمه و چاپ و اطلاعی که در این مدت کتابی از این نویسنده منتشر شده باشد، ندارم. معمولا پروسه انتخاب کتاب‌هایی از این جنس یک روند طولانی است که در این بین از تعداد زیادی کتاب، با توجه به کیفیت و شاخصه‌های دیگر توافقی بین نشر و هیئت بررسش و مترجم اتفاق می‌افتد و کار آغاز می‌شود.

با توجه به موضوع و حجم رمان، فکر می‌کنید مخاطبان این اثر در ایران را بیشتر چه قشری تشکیل می‌دهد؟
شکوفه‌های درخت گیلاس به واسطه جنس کتاب و خوش‌خوان بودن و ماجرامحور بودن با چاشنی «عشق» -که تا جایی که بوده و هست و می‌ماند آدم کلمه‌ای بهتر نیافته هنوز که جایش بگذارد- طیف گسترده‌ای از خوانندگان با سلایق و سنین متفاوت را در بر می‌گیرد و شاید به واسطه شور و اشتیاق جوان‌ترها، بتوان گفت در این محدوده سنی پرطرفدارتر است.

اغلب آثار ال. جی. شن با استقبال از سوی مخاطبان جهانی روبه‌رو است. «شکوفه‌های درخت گیلاس» چه جذابیت‌هایی برای مخاطب داخلی دارد؟
کمی از جواب در حرف‌های قبلی هست؛ قصه پرتکرار و عادت نشده عشق به مرز و زبان و... خاصی تعلق ندارد و شنیدن و فهمیدنش به واسطه انسان بودن اتفاق می‌افتد و اهل کجا بودن تاثیر چندانی در ماجرا ندارد.

داستان‌های عامه‌پسندی که محتوای عاشقانه دارند، همیشه مخاطبان زیادی را به خود جلب می‌کنند. در ایران هم تجربه نشان داده که مخاطبان به چنین داستان‌هایی خصوصا در حوزه ترجمه علاقه نشان می‌دهند. به نظر شما چه ویژگی‌هایی می‌تواند مخاطب ایرانی را به عاشقانه‌های خارجی جذب کند؟
البته کلمه «عامه پسند» چندان کلمه مناسبی نیست و جای بحث دارد؛ که این جنس کلمات کم مخاطب بالقوه کتاب را زده نکرده و خصوصا در ایران و جایی که سرانه‌ی کتاب‌خوانی‌اش چندان تعریفی ندارد، شاید بهتر باشد از کلمات حساسیت‌زا دوری شود و از خط‌کش‌گذاری فاصله بگیریم؛ اما اگر صرفا این را به تعداد مخاطب و نه فهم مخاطب (مطابق چیزی که به طور معمول به کار می‌رود) مربوط بدانیم، از آن‌جا که رمان خارجی عاشقانه از طیف بسیار گسترده‌تری انتخاب می‌شود که به قولی امتحان خود را پس داده‌اند و درواقع غربال شده‌اند، این دست‌چین شدن مطمئنا سطح کارها را هم بالا می‌برد و مخاطب ایرانی هم به نوعی با بهترین کتاب‌های این ژانر روبه‌رو می‌شود.

درحال حاضر کتابی در دست ترجمه یا آماده انتشار دارید؟
این روزها کم‌تر ترجمه می‌کنم و مشغول مراحل نهایی آماده‌سازی دو داستان و یک مجموعه شعر تالیفی هستم؛ اما آخرین کار ترجمه‌ام، مجموعه‌ای از شاعران برزیل است که بازخوانی و ویراست پایانی‌اش مانده.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...