یک عاشقانه آمریکایی | آرمان ملی


تایاری جونز [Tayari Jones] با چهارمین رمانش «یک ازدواج آمریکایی» [An American marriage] موفقیت چشمگیری را به دست آورد: برنده جایزه ادبیات داستانی زنان شد، عنوان بهترین کتاب سال آمازون، واشنگتن‌پست و نیویورک‌تایمز را به دست آورد و نقدهای بسیاری نیز از شخصیت‌ها و نشریه‌های مختلف دریافت کرد. باراک اوباما و اپرا وینفری از آن به‌عنوان کتاب‌های پیشنهادی خود نام بردند. یو.اس‌تودی از آن به‌عنوان اثری بی‌نظیر و فراموش‌نشدنی نام برد و واشنگتن‌پست هم بسیار جذاب و گیرا. مایکل چابن نویسنده آمریکایی برنده جایزه پولیتزر هم درباره جونز و اثرش نوشت: «تایاری جونز از دیدگاهی برخوردار است که می‌تواند حقایق غافلگیرکننده و ویرانگری که در قلب زندگی‌های عادی ما وجود دارند به خوبی ببیند، با آن حقایق دست‌وپنجه نرم کند و با زبانی شیوا ، گیرا و شفاف آن را روایت کند.»

تایاری جونز [Tayari Jones] یک ازدواج آمریکایی» [An American marriage]

«یک زندگی آمریکایی» در سال 2018 منتشر شد و بلافاصله به زبان‌های دیگر از جمله فارسی ترجمه شده: ترجمه یاسمن ثانوی در نشر روزگار. این داستانی از عشق و وفاداری، نژاد و عدالت و آن چیزی است که برای مردم عادی غیرقابل باور به‌نظر می‌رسد. رُی و سلستیال همیلتون همان کسانی هستند - یک زوج سیاهپوست خوشبخت که در دانشگاه سیاهپوست‌ها باهم آشنا می‌شوند- آنها کمی پس از فارغ‌التحصیلی باهم ازدواج می‌کنند و مستعد موفقیت هستند: او مدیرعامل بلندپرواز یک شرکت و سلستیال یک هنرمند متعهد است. در سفری به خانه والدین خود در الویس، لوییزیانا، رُی به اشتباه به جرم یک جنایت وحشتناک دستگیر می‌شود. تایاری جونز می‌گوید که تلاش رُی علیه سرنوشتش نسخه‌ای جدید از یک داستان قدیمی را به او یادآوری می‌کند. جونز می‌گوید: «این کتاب به اشکال مختلف از داستان اُدیسه الهام می‌گیرد. رُی مثل اُدیسه است – که به چالش کشیده شده و باید راهی سفر شود – و فقط یک خانه آرام و همسری وفادار می‌خواهد تا در آن سمت منتظر او بماند.»

اما سلستیال شباهتی به پنه‌لوپه ندارد؛ او زنی مدرن است که نمی‌تواند فقط بنشیند و منتظر همسرش بماند. او کاری را به راه انداخته (عروسک‌های خاصی را می‌سازد، از همان‌هایی که موزه‌ها در خود نگه می‌دارند) و می‌خواهد بداند که چه بر سر آینده زندگی‌اش خواهد آمد. هیچ‌کس نمی‌داند رُی قرار است تا چه زمانی پشت میله‌ها بماند و اینکه تبرئه می‌شود یا نه؟

حبس رُی تاثیری فراتر از رابطه خود او و سلستیال دارد. والدین هر دوی آنها به شدت بر دفاع او و حفظ زندگی زناشویی بچه‌هایشان حساب باز کرده‌اند. جونز در خلق مسیر داستان خود می‌خواهد همه درک کنند که مساله بی‌عدالتی در سیستم‌های عدالت جنایی برای سیاهپوستان آمریکایی حیاتی است. مثل توفان وقتی در ایست‌کوست زندگی می‌کنی یا زلزله وقتی در غرب ساکن هستی. این یعنی ورود غیرممکن به این سیستم همیشه در اینجا صدق می‌کند. حتی اگر تا‌به‌حال یک قبض رانندگی هم دریافت نکرده باشید، یک شناسایی نادرست، یک پیگیری ناشیانه کافی است تا مثل رُی از مجموعه زندان‌های کشور اسیر شوید.

اما تایاری جونز می‌خواست رُی نمادی بیشتر از آسیب‌پذیری یک مرد سیاهپوست باشد. جونز تاکید می‌کند: «زمانی که عاشق شوید، این عشق نمادین نیست، کاملا فردی است.» رُی و سلستیال سعی دارند از طریق یکسری نامه باهم در ارتباط بمانند، ارتباطی که با گذشت زمان حفظ آن دشوار است. (جونز به نوبه خود یک نامه‌نویس قهار است؛ بنابراین این مهارت را برای نامه‌نگاری این زوج به رخ می‌کشد.) حتی زمانی که بهترین دوست آنها، آندره، به پشتیبان و مشغولیت عاطفی هردو طرف تبدیل می‌شود این مساله دشوارتر هم خواهد شد.

جونز می‌گوید امیدوار است که خوانندگان کتاب «یک ازدواج آمریکایی» خود را به تیم رُی یا تیم سلستیال یا حتی تیم آندره اختصاص ندهند. چون مساله اصلا جانبداری نیست. او می‌گوید: «واقعا امیدوارم کسی که این کتاب را می‌خواند در تصمیم‌گیری برای همذات‌پنداری با هریک از شخصیت‌ها دچار تردید شود. دوست دارم خوانندگان را به تفکر وادار کنم. این مساله خیلی پیچیده‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کردم.»

«یک زندگی آمریکایی» اینطور آغاز می‌شود: «آدم‌ها دو دسته‌اند: آنهایی که خانه‌هایشان را ترک کرده و آنهایی که این کار را نمی‌کنند. من این افتخار را دارم که جزو دسته اول باشم...» این آغاز معماگونه و پرابهام، هر خواننده‌ای را وامی‌دارد تا خودش را در هیات یکی از این دو دسته تصور کند و با روای رمان تا پایان کتاب همراه شود: شاید سرنوشت راوی، سرنوشت او نیز باشد.

[این کتاب نخستین‌بار با عنوان «ازدواج به سبک امریکایی» با ترجمه نازیلا محبی و توسط انتشارات کتاب مرو منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...