درباره مجموعه داستان «نقطه»، نوشته آذردخت بهرامی | اعتماد


«نقطه»، تازه‌ترین اثر آذردخت بهرامی، شامل شش داستان کوتاه است که بین سال‌های 80 تا 96 نوشته و در زمستان 1398 توسط نشر چشمه منتشر شده است. موضوع محوری داستان‌های این مجموعه روابط زناشویی است؛ روابطی با چالش‌های زیاد که به‌ نظر می‌رسد بهرامی با زیروبم آن‌ آشناست و چالش‌هایش را به‌خوبی می‌شناسد؛ شناختی که می‌توان آن را در جزییات دقیقی که داستان‌ها به‌کمک آن طراحی و نوشته شده است، مشاهده کرد.

نقطه روی آدم‌های اشتباهی آذردخت بهرامی

داستان‌های این مجموعه روایتگر وجوه مختلف روابطی شکننده و آسیب‌پذیر است که روی خطی باریک بین عشق و بی‌وفایی حرکت می‌کنند؛ خطی که با ظرافت، دروغ و اعتماد را از هم جدا می‌کند. روابطی که اغلب آدم‌های دو طرف آن اشتباهی‌اند و خودشان هم نمی‌دانند آن‌جا چه می‌کنند و از این رابطه چه می‌خواهند. نگاه نویسنده به این موضوعات و تمهیداتی که به کار گرفته تا شکنندگی روابط و اشتباه بودن آدم‌های آن را ترسیم کند قابل توجه است.

داستان «نقطه» از حسادت و عدم صداقت بین زن و شوهر می‌گوید و عمده وزن آن به دوش گفت‌وگوی زن و مرد در یک ماشین است؛ فضای بسته‌ای که در ایجاد حس التهاب و نمایش بحرانی که این رابطه را فراگرفته، موثر است. در آغاز این داستان، نویسنده در پانویس اشاره می‌کند که «رعایت نکردن علایم سجاوندی در این داستان عمدی است»؛ تمهیدی در جهت ساختن ریتم و لحن داستان و همان فضای ملتهب، که با موضوع و درونمایه داستان هماهنگی چشمگیری برقرار کرده است.

داستان «شوهران نازنین»، که از عنوانش هم می‌توان حدس زد، از بی‌وفایی می‌گوید. این بار فضایی که نویسنده برای روایت داستانش انتخاب کرده یک باشگاه زنانه است و باز هم بیشترین بار پیشبرد داستان روی دوش گفت‌وگوهاست. آذردخت بهرامی هم گفت‌وگونویس خوبی است و هم در ساختن فضاها و صحنه‌های خاص و مرتبط با موضوع و درونمایه داستان‌هایش (مثل مهمانی و باشگاه و آرایشگاه) اغلب استادانه عمل می‌کند. در داستان‌های این مجموعه با روابطی آسیب‌پذیر روبه‌روییم که نویسنده برای به تصویر کشیدن آن، با ظرافت از گفت‌وگو و فضاسازی بهره گرفته است. بهرامی به کمک دیالوگ، خود را از قضاوت کردن هرکدام از طرفین ماجرا و رفتارهای‌شان کنار می‌کشد و تا جای ممکن همچون دوربینی اتفاقات را از خلال همین گفت‌وگوها روایت می‌کند و تصویری را می‌سازد که خواننده به‌واسطه دیدن آن با پرسش‌های زیادی روبه رو شود.

داستان‌های دیگر این مجموعه هم در فضاهایی بسته روایت می‌شوند. به‌رغم روساخت ساده و طنزآلود زبان، که از ویژگی‌های مهم داستان‌های بهرامی است، فضا همواره ملتهب است و بی‌وفایی و بی‌اعتمادی همواره محتمل. این بی‌اعتمادی در کوتاه‌ترین داستان این مجموعه هم نمود دارد. داستانی که شاید به نوعی بتوان آن را از لحاظ موضوع و درونمایه، نماینده داستان‌های دیگر و بیانیه‌ای برای معرفی‌شان به حساب آورد؛ داستان «25 کلمه». «از شرکتِ ارتباط سالم تماس می‌گیرم. ماه پیش همسر شما دستگاه شنود از ما خریده. شما نمی‌خواید یه جی‌پی‌اس از ما بخرید که کنترلش کنید؟» این داستان بیست‌وپنج کلمه‌ای به‌خوبی نشان می‌دهد، وقتی از مجموعه داستان «نقطه» حرف می‌زنیم، دقیقا از چه حرف می‌زنیم. داستان‌های این مجموعه همچون دستگاه شنودی است که گفت‌وگوهای درون و بیرون خانه را ضبط و در قالب کلمه و داستان برای خواننده پخش می‌کند. 

یکی از بهترین داستان‌های این مجموعه که موضوع اصلی آن همان بی‌وفایی و بی‌اعتمادی است، داستانِ «سکوت» است که در آن بحران‌های روابط زناشویی، زوج را در وضعیتی پیچیده و وابسته به هم قرار داده که نتیجه نهایی آن قتل است. التهاب این داستان با توجه به تم جنایی آن نسبت به داستان‌های دیگر این مجموعه بیشتر است. در این داستان راوی اول شخص است و باز هم انتخاب نویسنده گفت‌وگوهایی است که این بار در سکوت پیش می‌روند و خواننده از خلال تک‌گویی‌های درونی راوی به اتفاقاتی که افتاده پی می‌برد و معمای داستان برایش حل می‌شود. راوی قربانی بی‌وفایی است و وقتی به جایی می‌رسد که دیگر کاری از دستش برنمی‌آید، افسوس حرف‌هایی را می‌خورد که زده و سکوتی که نکرده: «اصغر اهل دروغ نبود، ولی خیلی چیزها را نمی‌گفت.»... «حالا گاهی به سرم می‌زند به تلافی همه قهرهایش روزه سکوت بگیرم.» 

«هلاکوییسم» -‌ آخرین داستان مجموعه- نقدی است بر نوعی رویکرد برای رویارویی با بحران‌های روابط زناشویی و توسل غیرحضوری به مشاوری که ساکن ایران نیست. البته باز هم نویسنده این رویکرد را قضاوت نمی‌کند و فقط از آن تصویری آمیخته به طنز پیش روی خواننده می‌گذارد. در نهایت حرف اصلی همان حرف سایر داستان‌هاست؛ درونمایه‌ای که فقط در روابط زناشویی اهمیت ندارد و می‌توان آن را به روابط اجتماعی هم بسط داد؛ اینکه پنهان‌کاری راه به جایی نمی‌برد؛ مگر به بی‌اعتمادی و بی‌وفایی. 

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...