دودی که کور می‌کند | اعتماد
 

«چشم می‌دوزم به یک غروب سوزان. ابرهایی که بیشتر روز را به دامن کوه چسبیده‌اند، اوج می‌گیرند و هم‌زمان که برف را با انعکاس‌شان رنگ‌آمیزی می‌کنند، با شکم‌ های صورتی‌شان بالای قله‌ها شناورند. حالا خورشید برای ما غروب کرده بود، اما نور از چند ساعت پیش درخشان‌تر است. آخرین برگ‌های درختان صنوبر و بلوط هم به قرمزی و زردی می‌زنند و می‌تابند. سرم را می‌اندازم پایین و متوجه می‌شوم که گربه هم دارد نگاه می‌کند. آیا حیوانات زیبایی را می‌فهمند؟ آیا مقابل دریایی که موج به پایه‌های صخره می‌زند احساساتی می‌شوند؟ مقابل جنگلی که غرقِ مه شده؟ مقابل آسمانی که انگار در شرف ذوب شدن در خرقه‌ای از شراره آتش است؟»

خلاصه رمان دود» [Humo] نوشته خوسه اوبِخِرو [José Ovejero]

رمان «دود» [Humo] نوشته خوسه اوبِخِرو [José Ovejero] با ترجمه آرمان امین در نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. خوسه اوبِخِرو نویــسنده اســپانیایی متولد سال ۱۹۵۸ در مادرید است و در دانشگاه در رشته‌های تاریخ و جغرافیا تحصیل کرده. رمان دود درباره ترس از آخرالزمان و دشمنی به نام طبیعت است و قصه‌اش درباره زنی و کودکی و گربه‌ای است که در جنگل در کلبه‌ای زهوار در رفته زندگی می‌کنند. زن مادرِ کودک نیست و ارتباطی میان آنها وجود ندارد. در فضاسازی داستان هم، جهان نابود شده و همه‌چیز خشن و بی‌رحم و غریب است. در این‌شرایط، کسی به دیگری رحم نمی‌کند و زنده ماندن به آزمونی روزمره تبدیل شده است. زن و کودک باید مقابل عوامل بیرونی، طبیعتِ خشن یا انسان‌های سودجو و هراسان، هرچه باشند، طاقت بیاورند. در این‌داستان، مردی هم وجود دارد که به جمع زن و کودک و گربه سر می‌زند و برای آنها آذوقه می‌آورد. مرد در یکی از این ‌دیدارها، مادری را به کلبه می‌آورد که در آرزوی غذاست و از ترس مرگ نوزادش در ترس و هراس به سر می‌برد. در ادامه داستان، یک‌بار هم مردی متجاوز و تبهکار به کلبه سر می‌زند و در تفاوت بین ملاقات‌کنندگان، فقط زنده‌ماندن و غریزه بقاست که مهم است.

« دو روز و یک شب است یک‌بند باران می‌بارد. باران می‌بارد و معدود میوه‌ها و توت‌هایی که روی درخت‌ها و بوته‌ها مانده‌اند می‌گندند. جاده‌ها و حال‌وهوای همه‌چیز باتلاقی می‌شود. تخته‌های ایوان دارند فرو می‌ریزند. باران می‌بارد و زمان نیز طغیان می‌کند، آرام می‌گیرد، راکد می‌شود.

در کلبه می‌مانیم و خوشحالم که هیزم به اندازه کافی کنار بخاری گذاشته‌ام، چون باید پیش‌آمدگی لبه آلونک را با خودش برد و وقتی هم برای تعمیرش نداشتم. دما چند درجه آمده پایین، مخصوصا شب‌ها. بچه در روشن‌کردن آتش خبره شده، اگرچه مثل تمام کارهای دیگر خیلی آرام انجامش می‌دهد. ترکه‌ها را یکی‌یکی اضافه می‌کند، هرگز دو تا همزمان نمی‌گذارد، ابتدا نازک‌ترین‌ها را انتخاب می‌کند، سپس آنهایی که کمی ضخیم‌ترند، و بعد بقیه به ترتیب اندازه.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...