پرسه از گذشته تا امروز | آرمان ملی


مجموعه‌داستان «پرسه‌گرد» نوشته ناصر قادری را بیش از هرچیز می‌توان مجموعه‌‌داستانی مردانه به حساب آورد، مجموعه‌داستانی متشکل از19 داستان بسیار کوتاه با حال‌وهوایی مردانه؛ مردانی که یا خود روایتگر گریزشان از آدم‌ها و خاطره‌ها هستند یا راویِ داستان بهانه‌ای را دستاویز بیان گریز آنان قرار داده ‌است. این داستان‌ها به لحاظ زمانی گستره‌ وسیعی را دربرمی‌گیرند و نیز بازگوکننده‌ قصه‌ ساکنین سطوح طبقاتی متفاوتی از جامعه‌ هستند. از این نظر گرچه روایت‌ها فاقد یکدستی هستند، اما می‌توانند خواننده‌ را با طیف متفاوتی از شخصیت‌ها از هنرمند و زندانی سیاسی گرفته تا دزد و جیب‌بر و شاگرد راننده همراه کنند.

نقد پرسه‌گرد» نوشته ناصر قادری

داستان‌های این مجموعه را در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان به دو دسته‌ داستان‌های با خط روایی ساده و داستان‌های اندکی پیچیده (دارای گسست زمانی یا غیرمعمول) تقسیم کرد. به‌عنوان نمونه در داستان «بچه‌ گمرک» که جزو دسته اول این تقسیم‌بندی قرار می‌گیرد خواننده از همان ابتدا با صحنه جیب‌بری راوی در میدان قزوین روبه‌رو می‌شود؛ تعقیب و گریزی که از پس این جیب‌بری شکل می‌گیرد و تا پایان داستان نیز ادامه می‌یابد بستری است تا مخاطب به همراه راوی به کوچه‌‌پس‌‌کوچه‌های جنوب تهران سر بزند و حتی از حمامی عمومی سردرآورد. نویسنده سعی کرده تا با استفاده از جملات کوتاه و ضرباهنگی تند مخاطب را در موقعیت خاص راوی یعنی تعقیب و گریز و دلهره‌های ناشی از آن قرار دهد. همچنین نویسنده با کاربرد اصطلاحاتی چون قیچی‌کردن (به معنای میان‌برزدن)، زکی، تلکه‌کردن و... تلاش کرده بازگوکننده طبقه اجتماعی راوی باشد؛ تلاشی که به دلیل عدم‌پرداخت مناسب شخصیت نه‌تنها از راوی شخصیتی تیپیک ساخته بلکه مانع از همذات‌پنداری مخاطب با راوی شده است.

داستان «حبیب» نیز گرچه در رسته داستان‌های ساده این مجموعه قرار می‌گیرد اما به دلیل استفاده از چند تکنیک ساده از متفاوت‌ترین داستان‌های این گروه است. در این روایت که از بلندترین داستان‌های این مجموعه محسوب می‌شود خواننده با زندگی فعالی سیاسی، حبیب، روبه‌رو است که مجبور شده از وطن کوچ کند. نویسنده برای بازگوکردن داستان از روایان متعددی استفاده کرده تا بتواند برش‌های زمانی مختلف زندگی حبیب را ارائه دهد. داستان در بخش اول از زبان عیسی، دوست حبیب، روایت می‌شود. انتخاب این راوی سبب شده تا مخاطب بدون آنکه به‌طور مستقیم با مشکلات حبیب درگیر شود شاهد شرایط دشوار او و پیوند عمیق دوستی میان عیسی و حبیب باشد؛ رفاقتی که علاقه حبیب به افسانه، خواهر عیسی، آن را محکم‌تر کرده ‌است. افسانه راوی بخش سوم است، روایت‌گر صحنه‌ای کوتاه که در آن به شستن بدن لاغر و آسیب‌دیده حبیب اشاره می‌کند. در بخشی دیگر نویسنده با استفاده از نظرگاه سوم‌شخص محدود به ذهن به بیان صحنه ورود حبیب به فرودگاه کانادا، به‌عنوان یک شهروند اسپانیایی می‌پردازد. نگرانی‌های حبیب و پابه‌پاشدنش به دلیل ترسی که او را فراگرفته و تکرار جمله‌ حیاتی‌ای که باید بر زبان بیاورد از ویژگی‌های این بخش است و خواننده را به همذات‌پنداری با او وامی‌دارد.

داستان «افیون» را اما می‌توان در گروه دوم این تقسیم‌بندی قرارداد. رضا پسر دوازده‌ساله آق‌بالا پس از چپاندن لول نایلون‌پیچ تریاک در جیب شلوارش و هنگام خروج از خانه سید با سربازی روبه‌رو می‌شود که از او می‌خواهد تا تکه‌ای از تریاک را به او بدهد. داستان با این جمله سرباز خطاب به رضا که «منم یه روزی مثل تو سرباز بودم» از روال خطی خارج شده و گویی به جلو پرتاب می‌شود. تصویر خروج رضا از در نگهبانی پادگان و یک نفس دویدنش به‌سوی خانه که جایگزین خروجش از خانه سید می‌شود شاهدی دیگر بر این مدعاست. در جملات بعدی اما مخاطب با شخصیت دیگری به‌نام غلام‌رضا روبه‌رو است، پسر دوازده‌ساله رضا که این‌بار او درصدد دادن لول تریاک به پدرش است. نویسنده در این اثر کوشیده تا با ایجاد التقاط زمانی و گسست خط روایی علاوه بر روایت زندگی سه نسل از این خانواده (پدربزرگ، پدر، پسر) ایجاد همانندی میان آنها به‌نوعی عدم‌قطعیت البته در بستر رئال نه آن‌گونه که در آثار پست‌مدرن دیده می‌شود دست یابد. و تا حدودی نیز به این مهم دست یافته‌است.مجموعه‌داستان «پرسه‌گرد» را می‌توان به‌دلیل استفاده از برخی تکنیک‌ها و خلق موقعیت‌هایی که توانسته‌اند از واقعیت ملموس قلمروزدایی کنند مجموعه‌ای درخور توجه به شمار آورد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...