بازار از دریچه قصه | ایران


برخلاف تعریف‌های مرسوم از اقتصاد که اغلب به زبانی پیچیده و مملو از نمودار هستند، فرزاد فخری‌زاده با «داستان؛ یک عاشقانه اقتصادی»، راهی ساده و متفاوت را برای گفت‌وگو درباره پول، بازار و رفتار اقتصادی انتخاب کرده است. او به جای تحلیل‌های خشک و جداول پیچیده، روایت‌هایی زنده و قصه‌هایی شخصی می‌نشاند که از دل تجربه‌های واقعی و مشاهده‌ پدیده‌های عینی برآمده‌اند. فخری‌زاده تأکید می‌کند تصمیم‌های اقتصادی برخلاف آنچه تصور می‌کنیم میانه چندانی با منطق محض ندارند و حاصل داستان‌هایی‌اند که به خود و دیگران می‌گوییم. او با دقت و حوصله بسیار داده‌ها را در بستر روایت قرار می‌دهد تا هم فهم‌پذیر شوند و هم ماندگار.

خلاصه داستان؛ یک عاشقانه اقتصادی  فرزاد فخری‌زاده

بررسی ساز و کار تصمیم‌گیری‌های اقتصادی
«داستان؛ یک عاشقانه اقتصادی» با عنوان فرعی «تأثیر شگفت‌انگیز داستان‌ها بر اقتصاد» که از سوی انتشارات روزنه‌کار منتشر شده، دو موضوع اصلی دارد؛ داستان و اقتصاد رفتاری. فخری‌زاده خواهان آن است که به داستان از منظر اقتصاد رفتاری نگاه کند و تأکید می‌کند اقتصاد در این کتاب، مفهومی فراتر از سود، نرخ بهره و اوراق قرضه دارد. او به بررسی ساز و کار تصمیم‌گیری افراد می‌پردازد و معتقد است: «هرجا که انسان تصمیمی می‌گیرد، حوزه اقتصاد است و در این بررسی پول، فقط یک مثال خواهد بود. برای ما، انتخاب بین چای و قهوه یا قبول و رد موجه بودن بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی همان‌قدر اقتصادی است که انتخاب بین اوراق با درآمد ثابت و سهام شرکت‌های فهرست شده در بازار سرمایه اقتصادی هستند.»

نویسنده دو مفهوم «داستان» و «اقتصاد» را کنار هم می‌گذارد تا نشان بدهد «داستان» چه تأثیری در انتخاب‌های ما دارد. در فصل صفر که «داستان یک کتاب» نام دارد، نویسنده تأکید می‌کند: «این اثر، نه شبیه درسنامه‌های خشک اقتصاد است و نه نظیر افسانه‌های بی‌پایه. بلکه جایی میان این دو قرار می‌گیرد، با نگاهی که هم زبان روزمره را می‌فهمد و هم به پیچیدگی‌های اقتصاد رفتاری حساس است.» فخری‌زاده، این فصل را در مواجهه‌ای صمیمانه‌‌ با مخاطبان آغاز می‌کند، از سال‌های تحصیل در رشته فیزیک دانشگاه علم و صنعت و اینکه دانشجوی خوبی نبوده می‌گوید، از اینکه کارشناسی ارشد فوتونیک دانشگاه شهید بهشتی را در آستانه دفاع از پایان‌نامه، به عشق نویسندگی و همکاری با اهالی کتاب، سینما و تئاتر رها می‌کند.

او با ارائه مثال‌هایی به اینکه درآمد ناچیز کار چهارساله‌اش در حوزه داستان‌‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی، مانعی بر سر آن بوده که فیلم‌نامه‌ها را به قالب فیلم ببرد نیز اشاره می‌کند؛ ناکامی‌هایی که در نهایت سرآغازی می‌شوند برای آشنایی و مطالعه در زمینه اقتصاد، آن هم با مطالعه «کلیات اقتصاد» نوشته گریگور منکیو؛ اولین اثری که او را با دنیایی ناشناخته از مضامین و مفاهیم اقتصادی آشنا می‌کند. در نهایت ترکیب نویسندگی، اقتصاد و دانش مالی او را به کار در بازار سرمایه می‌رساند و اینجا از تفاوت روزگار مالی سال‌های نویسندگی‌اش با دوره‌ای می‌گوید که به استخدام یک نهاد مالی درمی‌آید و قدم به عرصه‌ای متفاوت می‌گذارد. حالا او به عنوان مشاور به شرکت‌های مالی مشاوره می‌رود و تولید محتوا یا آنطور که خودش نقل کرده، داستان‌گویی برای سکوهای تأمین مالی جمعی انجام می‌دهد. او در این کتاب آموخته‌های اقتصادی خود و نتایجی که از آن طریق کسب کرده را با مخاطبان به اشتراک می‌گذارد.

کارکرد روایت‌ها در اقناع اقتصادی عمومی
از ارائه توضیحاتی درباره محتوای کتاب که بگذریم، بعد از فصل صفر، نویسنده ما را به سوی مفهومی می‌برد که آن را «اهمیت یک روایت» می‌نامد و تأکید دارد بدون وجود یک داستان مرکزی، حتی اعداد و نمودارها هم قدرت اقناع ندارند. مثال‌هایی از زندگی روزمره می‌آورد، از خریدهای هیجانی گرفته تا سرمایه‌گذاری‌های اشتباه که اغلب‌مان هرازچندی اسیرشان شده‌ایم. اینجاست که کتاب، پلی می‌زند میان میز معامله‌گران بورس و میز غذاخوری خانه‌مان، میان سخنرانی‌های رسمی اقتصاددانان و مکالمات تلفنی کوتاه بین دوستان. او نظیر روشی که منتقدان آمریکایی در تحلیل‌های خود در پیش می‌گیرند، پیش از آنکه به داده‌ها تکیه کند، ابتدا روایت را زنده می‌کند.

سپس فصل «اثر راشومون» به میان می‌آید؛ راشومون فیلمی تحسین‌شده به کارگردانی کروساوا است که سال 1950 ساخته شد و در آن چند شاهد یک واقعه را با جزئیات متفاوت و حتی متناقض تعریف می‌کنند. نویسنده با بهره‌گیری از این تصویر، توضیح می‌دهد اقتصاد نیز همین است: مجموعه‌ای از برداشت‌ها و روایت‌ها که هر کدام ممکن است دربردارنده بخشی از حقیقت باشند یا حتی به طور کامل کذب و ساختگی باشند. به اعتقاد او بازار سهام، سیاست پولی و حتی خبرهای کوتاه اقتصادی، همه از دریچه ذهن‌هایی قصه‌ساز عبور می‌کنند. این نگاه، یادآور کتاب «اقتصاد روایی» رابرت جی شیلر است، با این تفاوت که فرزاد فخری‌زاده آن را با بافت زندگی و فرهنگ محلی ایرانی ترکیب می‌کند، همان چیزی که در نقد آمریکایی از آن با عنوان localization یاد می‌شود.

در فصل‌های «قضاوت و داستان» و «داستان‌بازی» نویسنده تأکید می‌کند که تصمیم‌گیری‌، حتی وقتی فکر می‌کنیم بر مبنای محاسبه دقیق است، در میدان همان داستان‌هایی شکل می‌گیرد که پیش‌تر شنیده‌ایم و در ناخودآگاه ما جا خوش کرده‌اند. فصل «یک داستان پاره‌پاره» به بحران انسجام می‌پردازد؛ اینکه چگونه نبود یک روایت کامل، باعث می‌شود مردم و بازار در تاریکی قدم بزنند. وقتی داستانی یک‌دست وجود نداشته باشد، تصمیم‌ها پراکنده، پرخطا و گاه متناقض می‌شوند و در همین رابطه هم توصیه می‌کند: «در زندگی واقعی چون دوست نداریم ضرر کنیم، معمولاً نقاط خالی را در بدترین حالت ممکن فرض می‌کنیم تا از خودمان محافظت کنیم. پس اگر می‌خواهید کالای دست دوم خود را در اینترنت بفروشید، به هیچ وجه به تخیل مشتری‌ها امید نبندید.»

در «سوگیری روایت»، کتاب ضربه اصلی‌اش را وارد می‌کند، اینکه ذهن ما روایت را دوست دارد نه صرف واقعیت را. حتی اگر همه داده‌ها مقابل‌مان باشند، مغزمان سعی می‌کند آنها را در قالب داستانی منسجم بچیند و اگر لازم باشد داده‌های ناسازگار را نادیده بگیرد. در نتیجه تا وقتی این سوگیری را نشناسیم، اسیر آن خواهیم ماند. فصل «ماجراهای یک مغز پلاستیکی» نگاهی علمی‌تر به ماجرا دارد. فخری‌زاده مفهوم نوروپلاستیسیتی (انعطاف‌پذیری عصبی) را به بیانی ساده توضیح می‌دهد و با مثال‌های مختلف نشان می‌دهد روایت‌ها حتی می‌توانند ساختار اتصالات عصبی ما را تغییر دهند.

ضرورت شناخت روایت‌ها
نویسنده در فصل‌های «تضاد و داستان»، «شخصیت» و «خوشه‌های داستانی» در تلاش است تا نشان بدهد اقتصاد نه فقط بازاری برای کالا و خدمات، بلکه بازاری برای شخصیت‌ها و روایت‌های متضاد است. در یک سمت، داستان موفقیت فردی که با جسارت سرمایه‌گذاری کرده؛ در سمت دیگر، داستان سقوط فردی که همان تصمیم را گرفته ولی شکست خورده است. کنار اینها، خوشه‌هایی از داستان‌ها شکل می‌گیرند که همدیگر را تقویت می‌کنند و موج‌های بازار را می‌سازند. در فصل «داستان در بازار سرمایه» نویسنده نشان می‌دهد چرا بعضی حباب‌های قیمت، شبیه افسانه‌هایی هستند که جماعتی در آن غرق شده‌اند؛ و چرا بعضی سقوط‌ها در روایت‌ها شروع شده‌اند. در «داستان‌های خطرناک» نویسنده توضیح می‌دهد که شناخت روایت‌ها به اندازه شناخت مکانیزم بازار اهمیت دارد. گاهی نادیده‌گرفتن یک داستان خطرناک، یعنی بازکردن در به روی تصمیم‌هایی که هزینه‌های سنگینی در پی دارند. فصل «داستان نانوشته‌ای به نام فقر» توجه خواننده را روایت‌ها و تصورات اشتباه درباره فقر و فقرا جلب می‌کند و از سیاست‌گذاری‌های اشتباه سیاست‌مداران جهت فقرزدایی می‌گوید.

«یک داستان کمونیستی» به آن می‌پردازد که چه رخدادهایی برای ما مهم هستند و چه رخدادهایی را باید کنار بگذاریم. مهم‌تر از همه آن که داستان خودمان را کجا به پایان برسانیم. «یک داستان تکراری» هم هشدار می‌دهد عمر حافظه‌ جمعی کوتاه است و بازار، چه اقتصادی چه سیاسی، به همان اشتباهات قدیمی برمی‌گردد. نویسنده در «گره‌گشایی کیهان» ناگهان عمق میدان را زیاد می‌کند و از جیب و بازار سرمایه به فلسفه و کیهان‌شناسی جهش می‌زند. این حرکت دعوتی است برای دیدن کلیت بازی زندگی به‌عنوان یک ابرروایت. آنچه این سفر را منسجم نگه می‌دارد، قلم نویسنده است. او یک پا در زمین ژورنالیسم دارد و یک پا در ادبیات. از استعاره و شوخی‌های جزئی استفاده می‌کند تا لحظات سنگین کتاب نفس بکشند، تلاشی که کتاب را برای مخاطب عام خواندنی و برای مخاطب خاص، جدی نگاه می‌دارد.

کتاب که به پایان می‌رسد به احتمال با نگاه دیگری با مسائل روزمره زندگی‌تان روبه‌رو می‌شوید. چیزهایی را در زندگی روزمره پیدا می‌کنید که پیش‌تر در پس‌زمینه محو بودند. شاید به تابلوی تبلیغاتی خیابان نگاه کنید و کنجکاو شوید که «این تبلیغ چه داستانی برایم تعریف می‌کند؟» و شاید، کمی محتاط‌تر و کمی کندتر تصمیم بگیرید. «داستان؛ یک عاشقانه اقتصادی» شما را مجبور نمی‌کند که همه چیز را برهم بزنید، اما کمک می‌کند قبل از تصمیم‌گیری، اول به قصه‌ای فکر کنید که بی‌صدا هدایتتان می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...