مریم فضائلی | فرهیختگان
هفدهمین دفتر از شبهای فرهنگ، با حضور تعدادی از اهالی فرهنگ، ادب و هنر برگزار شد. شبهای فرهنگ عنوان پاتوق هنری و ادبی است که با دور هم جمع شدن عدهای از قدیمیهای این حوزه، همراه با جوانان هنرمند، ماهی یک بار در دفتر اکبر نبوی برگزار میشود. یک محفل یا به عبارت دقیقتر پاتوق هنری که به دلیل استقلال کامل از بودجههای دولتی و حاکمیتی میتواند در جهتگیریها آزادانهتر رفتار کند. اینجا جایی است که چراغ آن را مهر و دغدغهمندی روشن نگه میدارد و دور هم جمع شدن عدهای آدم دلسوز است که کارش را پیش میبرد.
بررسی رمان چندجلدی «ایرانشهر» که تابهحال پنج جلد آن منتشر شده، موضوع جلسه اخیر شبهای فرهنگ بود و البته این بار سنت یکماهه بودن فاصله جلسات به هم خورد و پاتوق دورهمی برای ایرانشهر زودتر از موعدی که انتظار میرفت برگزار شد. دفتر هفدهم به دیدار با محمدحسن شهسواری، نویسنده مجموعه رمانهای ایرانشهر اختصاص پیدا کرد و در این جمع، افرادی مانند علیمحمد مودب، رضا پورحسین، بهروز فخر، علیاصغر عزتیپاک و دیگر شخصیتهای ادبی شناختهشده حضور پیدا کرده و درباره این رمان سخن گفتند.
در ابتدا اکبر نبوی، پژوهشگر حوزه فرهنگ و هنر بهعنوان میزبان این رویداد، پشت تریبون رفت و در مقدمه خود گفت: «در سال ۱۳۹۹ محمدامین اکبری سه جلد نخست رمان «ایرانشهر» را به من داد تا بخوانم. این رمان اتفاق جدیدی در ادبیات سالهای مربوط به پایداری ملی و دفاع مقدس است. از مدتها قبل کارهای برجسته داستانی مربوط به دفاع مقدس را خواندهام اما کار آقای شهسواری بهعنوان خواننده برای من ابعاد خاصی داشت. احساس میکردم که رمانی در مقیاس ملی دارد متولد میشود.» نبوی در ادامه با معرفی خودش بهعنوان یک خواننده سختپسند، درباره رمان ایرانشهر گفت: «تا به الان که من با شما صحبت میکنم، این پنج جلد را دو نوبت خواندهام و منتظر فرصتی هستم که باز هم بخوانم. اما ظاهرا افراد و جریانهایی به دلایل مختلف دارند تحرکات ناصوابی علیه این رمان انجام میدهند. به همین دلیل گفتم بهتر است به سهم خودمان برای اینکه حقی را نسبت به کار سترگی که آقای شهسواری انجام دادند ادا کرده باشیم هرچه زودتر به استقبال این نویسنده و رمان ایرانشهر برویم.» در ادامه اکبر نبوی به نقل از جواد لاریجانی جملهای در باب تعریف هنر را مورد اشاره قرار داد که میگوید: «هنر، ترجمه موقعیتهای انسانی است» و ادامه داد: «بنیاد هنر روی گفتوگو و دیالوگ است. بعضی شاخههایش وسیعتر. من گفتوگو (دیالکتیک) در هنر را در سه ساحت میبینم: اول، میان هنرمند و خودش که اگر اتفاق نیفتد اثر درخوری شکل نمیگیرد. دوم، گفتوگوی سوژه و ابژه است. در این مرحله ابژه هم با سوژه (هنرمند) گفتوگو میکند و این رفت و برگشت است که هنر را شکل میدهد. این هرچه عمیقتر و وسیعتر باشد در جهان هنرمندی هنرمند، اثر هنری هم به مرحله ناب بودن خودش نزدیک میشود. مرحله سوم و بدیهی هم گفتوگو با مخاطب است.»
در ادامه اکبر نبوی با اشاره به ویژگیهای خوب کتاب ایرانشهر اضافه کرد: «داستان از متن جامعه شروع شده و از متن جامعه هم به جنگ میرود که این نیاز به تحلیل جامعه دارد. این رمان توانسته دو مقطع تاریخی مهم را کنار هم بهخوبی قرار بدهد. شهریور سال ۱۳۲۰ و شهریور سال ۱۳۵۹.» نبوی ضمن یادآوری اسامی شخصیتهای رمان ۵ جلدی ایرانشهر و ابراز دلتنگی برایشان گفت: «داشتن شخصیتهای زیاد یکی از ویژگیهای خوب کتاب است و ویژگی مهمتر پرشهای زمانی خاص و درستی است که دارد. دیگر نکته این کتاب داشتن قهرمانان متفاوت از مردم عادی و معمولی است. من تا به حال هیچ سکانسی را در هیچ رمانی درباره شهادت، با این نوع روایت، جهان و تصویر نخواندهام.»
در ادامه علیمحمد مودب، مدیر موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب به بیان نکاتی که درباره انتشار این رمان داشت پرداخت. وی عنوان کرد: «من که خودم بیست سال پیش شعر میگفتم و در حلقهای از شعرا مشغول بودم به ناگه متوجه شدیم که ادبیات داستانی ما دارد دچار بحران میشود و در نسل جوان، ارتباط با نسلهای انقلاب دارد از بین میرود. این بود که وارد فضای ادبیات داستانی شدیم و با رفاقت و پلهایی که توسط علیاصغر عزتیپاک، مدیر دفتر داستان شهرستان ادب زدیم، توانستیم تاثیری در داستانهای اخیر شهرستان ادب بگذاریم. روزهای اول خیلی از آدمهای مشغول در حوزههای ادبیات و اندیشه از نشدن گفتند، اما همین موضوع ما را جدیتر کرد و حالا آن نویسندگان خودشان تبدیل به چهرههایی شدهاند.»
علیمحمد مودب در ادامه نمونههایی از کتابهای موفقی که شهرستان ادب آنها را چاپ کرده بود نام برد و از جمله به کتاب آواز بلند عزتیپاک، بیکتابی از خبوشان، جمجمهات را قرض بده از کربلاییلو و... اشاره داشت. مودب بهعنوان آخرین نکته گفت: «انگار بخشی از مدیران فرهنگی ما متوجه نیستند که بدون ادبیات هیچ فعالیتی در فرهنگ ممکن نیست. اگر ادبیات پویا، فعال و زایا نداشته باشیم، در هنرهای دیگر دچار بحران میشویم. بدون ادبیات خلاق در یک جریان بالنده ما ارتباطمان را با نسل جدید از دست میدهیم.»
در بخش بعدی شبهای فرهنگ، رضا پورحسین درباره ارتباط بین روانشناسی و ادبیات داستانی و رمان گفت و عنوان کرد: «موضوع روانشناسی انسان است. روان و ذهن توسط یک علمی مورد تحلیل قرار میگیرد و سعی میکند که میزان اتفاقات در ذهن را رقم بزند. من میخواهم به منطقی که در این فرآیند است اشاره کنم. تبیین این منطق میتواند در کنار داستان قرار بگیرد. تقریبا یکی از مهمترین موضوعات در روانشناسی رشد است. ما در روانشناسی درپی ایجاد رشد و برپا کردن آن هستیم. اما اکثر روانشناسان رشد معتقدند رشد برپایه دیالکتیک اتفاق میافتد. اگر دیالکتیک ذهنی، محیطی، زیستی، سرشتی و غیرسرشتی اتفاق نیفتد، رشدی اتفاق نمیافتد. در ذهن هرجا صحبت از رشد میکنیم تفکر انتقادی را هم میبینیم. پس رشد ذهن، مبتنیبر دیالکتیک و مبتنیبر تفکر انتقادی است. معنویت از نگاه روانشناختی هم مبتنیبر پارادوکس است. وارد یک فضایی میشوید که هم خوف دارید و هم رجا و این پارادوکس باعث آرامش میشود و هرجا به یسر توجه میشود و به عسر میرسد حس زیبایی به انسان دست میدهد که آن معنویت است. شخصیت با تاثیر ظاهر بر باطن و برعکس ساخته میشود. در حوزه درمان هم تا وقتی فرد دچار یک دیالکتیک قرار نگیرد، فرد وارد پروسه درمان نمیشود و آن برونریزی باعث پیدا کردن آرامش است. همه اینها دارای منطقی است. این فرآیند چیزی است تحت عنوان بازسازی. روانشناسی کمتر وارد فضای داستانی شده و من در آثار فارسی چیزی ندیدهام.»
سپس بهروز فخر، که داستاننویس و جزء رزمندگان و راویان جنگ است، پشت تریبون رفت و صحبت خود را اینگونه شروع کرد: «با رمان ایرانشهر نگرانی و حسرت من برای آنکه بتوانم رمانی براساس مستندات جنگ بخوانم برطرف شد. قطعا دوستانی که در جنگ حضور داشتند بیشتر از این تاریخ شفاهی لذت ببرند، اما به شخصه من از رمان ایرانشهر لذت بیشتری بردم، زیرا زوایایی برای من روشن میشود که در تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری مورد غفلت قرار میگیرند. برخی از مسائل داخل رمان، مربوط به تخیل نویسنده است، اما تخیلی است که ما به ازای بیرونی و عینی دارد و متاسفانه در قالبهای دیگر نتوانسته خودش را نشان دهد.»
در ادامه فخر به ویژگیهای خوب رمان اشاره کرد و گفت: «یکی از نکاتی که برای من بسیار با ارزش بود، شناخت مخاطب توسط نویسنده است. نویسنده میداند مخاطب امروزی بیحوصله است و بدون مقدمهچینی در جلدهای اول وارد اصل مطلب شده. از حاشیه و پر و بالهای بیمورد دوری کرده. اطلاعات تاریخی، سیاسی، جنگی و نظامی زیادی در این رمان است. برای مثال در کجا ما میتوانیم روابط عشیرهای عراق را بخوانیم؟ حتی این نکته میتواند باعث شود کسانی که از تاریخ خوششان نمیآید، بهدنبال آن بروند. ویژگی بعدی خوب رمان شخصیتپردازی زنان است که هرکدام برجستگی و ویژگی پیدا کردند. هر شخصیتی دارای خلقیات خاصی است و مستقل از دیگر شخصیتها حساب میشود. در این رمان حق ارتش بهخوبی ادا شده. متاسفانه بعد از جنگ ارتش نتوانست فعالیتهایش را مانند دیگر ارگانها مستند کند، اما این رمان توانست بهنوعی مظلومیت ارتش را جبران و حق ارتش را ادا کند. در این رمان با چند نسل، رفتار، اعتقاد و بینش مواجهیم و این گوناگونی جالب است و تنوع نسلی و فرهنگی و اجتماعی را توانسته خوب نشان دهد. درباره صفحهآرایی کتاب هم حالت کلاسیک و سنتی ای که دارد جالب است و فهرست شخصیتهای آخر کتاب خیلی مفید است. طرح جلد کتاب میتوانست شکیلتر و بهتر باشد تا به جذب مخاطب کمک کند.»
در ادامه این مراسم، علیاصغر عزتیپاک که مدیر دفتر داستان است، در جایگاه سخنران قرار گرفت و گفت: «من بهعنوان یک مخاطب، شیفته این کار هستم. درباره جنگ کارهای خوبی نوشته و ساخته نشده و هیچ کاری من را سر ذوق نمیآورد. یک مشکلی که سالهاست گریبان ادبیات داستانی ما را گرفته، داستاننویسی کوتاه است. میگویند کوتاه بنویسید و کم. اما جنگی که در صد صفحه بشود آن را نوشت، شوخی بوده است. من موافق کارهای چند جلدیام. ما مردمی بزرگ هستیم و داستانهای بزرگ داریم. پیشنهاد از سمت خود آقای شهسواری بود و شهرستان ادب همراه ایشان است.»
محمدامین اکبری بهعنوان مدیر انتشارات، ششمین نفری بود که پشت تریبون رفت و خبر داد که رمان ایرانشهر، پنج جلدش بیرون آمده و سه جلد دیگرش در دست چاپ است و در کل ۱۵ جلد میشود. او در ادامه گفت: «اگر کاری سفارشی و حمایتی باشد، بهراحتی میشود آن را تشخیص داد. اگر نویسنده بتواند حین نوشتن با متن ارتباط بگیرد، یعنی کار حمایتی نیست و کاملا دلی انجام شده، پس حرفهایی که درباره سفارشی بودن این کار زده میشود، کاملا بیربط است. نام رمان ایرانشهر برای من یادآور تابلو «خرمشهر: جمعیت ۳۶ میلیون نفر» است. شهسواری در این رمان خرمشهر را به اندازه کل ایران بزرگ و ایران را به اندازه خرمشهر کوچک میکند. ما کارهای دیگر آقای شهسواری را خواندهایم. چه میشود که نویسندهای رمانی تا این حد طولانی مینویسد؟ بهنظر من موضوع اصلی داشتن جسارت است. جسارت مواجهه با موضوعات بزرگ. من بهعنوان یک خواننده فکر میکنم ایرانشهر میتواند مرجعی برای شناخت تاریخ ما باشد و فرهنگ غنی ما نیاز دارد که برای بخشهای مختلفش چنین چیزهایی تولید شود.»
در پایان محمدحسین شهسواری، نویسنده مجموعه کتابهای ایرانشهر در جایگاه سخنگو قرار گرفت و گفت: «چندتایی سوال مطرح شد که من از باب همان سوالها حرف میزنم. قطعا اگر تاریخ شفاهیها انجام نشده بود و خودم کار تاریخ جنگ انجام نداده بودم، اصلا محال بود چنین مجموعهای جمع شود. درباره مفهوم ایرانشهری که گفته شد، دوستان میدانند شغل من خواندن است و کتاب خواندن هم برای من فضلی حساب نمیشود. خیلیها به من گفتند که این کتاب از نظریه ایرانشهری (سیدجواد طباطبایی) درآمده و چه جالب که از یک نظریه سیاسی، رمان استخراج شده. اما حتی نمیشود از روی یک نظریه ادبی متن ادبی تولید شود، چه برسد از روی نظریه سیاسی. من در حد سوادم از روشنفکران و فیلسوفان زیادی خواندهام. اما آن چیزی در فلسفه سیاسی ایرانشهری آقای طباطبایی وجود دارد و من آن را قبول دارم این است که ایرانیها تنها مردمی هستند که اول ملت تشکیل دادند و بعد دولت. در کل آثار ایشان ما چنین چیزی را میبینیم. اینکه حدود سه هزار سال مردم کنار هم بودند تا حکومتی به نام هخامنشی تشکیل شده. اما آنچه در فضای فکری من بود، یک واحد جغرافیای فرهنگی است. واحدی که از ترکستان چین شروع میشود تا حوزه مدیترانه. من تا جلد سوم نامی برای رمان نگذاشته بودم و حتی اگر کسی نام ایرانشهر را پیشنهاد میداد، بهنظر من خیلی بزرگتر از رمان بود. نهایتا اگر بخواهم یک آبشخور در بیاورم، شاهنامه است. از لحاظ آنکه چه ارزشهایی در شاهنامه هست که باید برای ۱۳ شخصیت اصلی من هم مهم باشد. اما ویژگیهایی است که در رمان من وجود دارد ولی در شاهنامه به اقتضای حماسی بودنش کمتر دیده میشود، مانند اهمیت خانواده.»
شهسواری به این نکته اشاره داشت که رمان ایرانشهر در ادامه از خرمشهر بهسمت آبادان خواهد رفت و روایتهایی در این خصوص خواهد داشت.