خاورمیانه یعنی اسطوره | هم‌میهن


اسطوره‌‌ها را می‌توان از نخستین دستگاه‌های دانایی انسان دانست؛ نظامی برآمده از کهن‌الگوهای جمعی و سنن و آیین‌های گروهی که نمایانگر روایتی از تاریخ مردمان در کشاکش با طبیعت و تلاش ذهنی اقوام برای فهم و معنادارساختن جهان هستی و پاسخ به پرسش‌هایی بنیادین چون چیستی و مبدأ جهان، جایگاه انسان و... نیز هست. از این منظر اسطوره، خرافه و گزاره غیرعقلانی نیست بلکه نماد و نشانه آرزوها، رویاها، ترس‌ها، امیدها، آرمان‌های قومی و نحوه پاسخگویی و درک انسان‌ها و اقوام از فراز و فرودهای مواجهه با هستی عریان است.

 اساطیر خاورمیانه عباس مخبر

به همین دلیل نیز برخلاف برخی تصورات مبنی بر اینکه با فرارسیدن عصر «فلسفه» و «علم» دوران اسطوره‌ به پایان می‌رسد، اسطوره‌ها همچنان نقشی حیاتی در زیست روزمره انسان مدرن دارند و ما همچنان در بسیاری مواقع حتی بی‌آنکه خودآگاه باشیم، از منظر و دریچه کهن‌الگوهای اسطوره‌ای با پدیده‌ها مواجه می‌شویم. کافی‌است به کیفیت جذابیت ستارگان سینمایی و ورزشی نزد خیل عظیمی از آدمیان بنگرید یا ببینید که چگونه هم‌‌چنان بسیاری از رقابت‌های سیاسی در جهان مدرن چونان نبرد خدایان خیر و شر تصویر می‌شود.

اسطوره‌های همچنان نیرومند
باری اگر اسطوره امری پیوندخورده با تاریخ بشر است و در عین حال همچنان نیز حضور خود را کم‌وبیش در جهان کنونی حفظ کرده است، بدیهی می‌نماید که مطالعه اسطوره‌های تمدن‌های آغازین بشر اهمیتی اساسی داشته باشد؛ چه برای شناخت تاریخی اسطوره‌ها و چه حتی برای فهم سیاست و فرهنگ دیروز و امروز این اجتماعات. شاید به همین دلیل باشد که وقتی امروز شعر حافظ موسوی را درباره خاورمیانه می‌خوانیم، احساس می‌کنیم شاعر درک درستی از ریشه‌های عمیق اسطوره که در زندگی ما همچنان قدرتمند هستند، روایت می‌کند: «کشتی‌های عتیق شما/ در آب‌های من پهلو گرفته‌اند/ ملوانان سالخورده، هنوز/ میخانه‌های فنیقیقه را خوب به خاطر دارند/ شب‌های پرستاره بغداد را/ به یادتان می‌آورم/ و دخترم شهرزاد را/ که طعم قصه‌هاش هنوز/ زیر پلک‌های شماست/ زرتشت، نوح/ موسی، مسیح، محمد/ پسران من‌اند/ و دختران من/ مریم و هاجر/ دو ماه‌پاره در هلال خصیب/ در من به دیده تحقیر ننگرید/ من خاورمیانه‌ام.»

جنگ اسطوره‌ها
سموئیل کندی ادی، در کتاب «آیین شهریاری در شرق» حتی جنگ‌های بزرگ اعصار باستان را نیز نبرد اسطوره‌ها می‌داند و می‌نویسد: «شرقیان معتقد بودند که شاهان قائم‌مقام خدایان بزرگ، چون اهورامزدا هستند. قوانینی که این پادشاهان اجرا می‌کردند، قوانین الهی و آسمانی بود؛ بنابراین جهان‌گیری و استیلای مقدونیان و یونانیان، حمله‌ای به خدایان فرمانروای شرقی محسوب می‌شد.»

این نبردها اما فاقد برون تمدنی نبودند و در درون تمدن‌های بین‌النهرین و شرقی نیز چنین نزاع‌های اسطوره‌محوری دیده می‌شود. باز به تعبیر حافظ موسوی: «اینجا/ خاورمیانه است/ ما با زبان تاریخ حرف می‌زنیم/ خواب‌های تاریخی می‌بینیم/ و بعد/ با دشنه‌های تاریخی/ سرهای همدیگر را می‌بُریم/ از شام تا حجاز/ از حجاز تا بغداد/ از بغداد تا قسطنطنیه/ از قسطنطنیه تا اصفهان/ از اصفهان تا بلخ/ بر سرزمین‌های ما/ مرده‌ها حکومت می‌کنند/ اینجا/ خاورمیانه است/ و این لکنته که از میان خون ما می‌گذرد/ تاریخ است.»

خاورمیانه؛ گهواره تمدن
به هر روی، وقتی از تمدن‌های آغازین سخن می‌گوییم تردیدی نیست که منطقه‌ای که از قرن نوزدهم و با ابداع بریتانیایی‌ها «خاورمیانه» نامیده شد، یکی از گهواره‌های تمدن بشری است و اسطوره‌های متعلق به این جغرافیای فرهنگی در عین مشابهت‌ها و برخورداری از برخی الگوهای مشترک، سویه‌های متفاوت و منحصربه‌فرد خود را نیز دارا هستند. ساموئل هنری هوک، یکی از مهمترین آثار را در این زمینه نوشته است؛ کتابی با نام «اساطیر خاورمیانه» که به فارسی نیز ترجمه شده است. برای نمونه هوک در این کتاب استدلال کرده است که ادیان یهودی و مسیحی ریشه در اسطوره‌های باستانی سرزمین سومر دارند؛ نخستین تمدن شهری در منطقه بین‌النهرین (۲۳۷۰ ـ ۵۰۰۰ ق.م) که در آن «همه‌چیز برای اولین‌بار اتفاق می‌افتد. برای اولین‌بار با ایده‌هایی درباره خدایان، جهان، کشاورزی، آموزش، ادبیات، حماسه و اسطوره روبه‌رو می‌شویم» و حتی این گمانه نیز جدی گرفته می‌شود که ریشه الگوی دموکراتیک و نیز دولت جهانی را می‌توان در آن یافت.

تفاوت روایت مخبر و هوک از اساطیر خاورمیانه
عباس مخبر را می‌توان یکی از مهمترین مترجمان و محققان حوزه اساطیر در ایران دانست. در سال‌های اخیر مجموعه‌ای از درس‌گفتارهای او درباره «اساطیر هند»، «اساطیر یونان» و «قهرمان در تاریخ و اسطوره» در نشر مرکز منتشر شده است. چندی پیش نیز مجموعه درس‌گفتارهای مخبر درباره «اساطیر خاورمیانه» به چاپ رسید. در این کتاب مخبر البته به اساطیر ایرانی نپرداخته است و همانطور که در مقدمه ذکر کرده، قصد دارد در دوره‌ای جداگانه به این موضوع ورود کند. بااین‌همه این کتاب شامل بررسی اساطیر سومری، اساطیر بابلی، اساطیر کنعانی، اساطیر یهودی، اساطیر هیتی و اساطیر مصری می‌شود و شامل نکاتی محققانه و در عین حال جذاب و خواندنی است: «اساطیر خاورمیانه داستان شکل‌گیری تمدن بشر در فراز و نشیبی هزاران‌ساله است. داستان تولد و کودکی انسان و دردهای بلوغ و بزرگ شدن. داستان رنج‌ها، عشق‌ها و جنگ‌هایی که طی چند هزار سال گذشته این پهنه را درنوردیده و رد پای آن را در جای‌جای فرهنگ جهان امروز می‌توان دید. اسطوره‌هایی با الهگان بزرگی نظیر نین هورسگ، اینانا، ایشتر و ایزیس که یادآور خاطره‌ مادر، الهه‌های بزرگ دوران نوسنگی‌اند و خدایان بزرگی مانند مردوک که گام قطعی را برای گذر از نظام مادرتبار به نظام پدرسالار برمی‌دارد و این پیروزی مشکوک با ظهور یک خدای بی‌شریک به‌نام یهوه به کمال می‌رسد.»

مخبر اما در مقدمه کوتاه خود به بحثی بسیار مهم درباره تفاوت‌های اثر خود با کتاب ارزنده ساموئل هوک عرضه می‌دارد که بیان آن در اینجا ضروری به‌نظر می‌رسد. مخبر در پیشگفتار خود به‌درستی به این نکته اشاره می‌کند که هوک به‌عنوان یکی از بانیان رویکرد «اسطوره، آیین» اسطوره را همبسته کلامی آیین می‌دانست و به همین دلیل معتقد بود که اساطیر خاور نزدیک و باستان، به‌خصوص مصر و بین‌النهرین، «بیشتر دغدغه برخی مسائل عملی و مبرم زندگی روزمره را داشتند» و «مشکل اصلی آنها گذران زندگی بود و واداشتن خورشید و ماه به اینکه وظایف‌شان را انجام دهند تا طغیان منظم نیل تضمین شود».

از نظر هوک رفع این نیازها نیازمند برقراری سلسله اعمالی بود که اهداف معینی داشتند و هوک نام آنها را آیین می‌گذارد. در مرکز این آیین‌ها هم آیین‌های کشاورزی قرار داشت. مخبر اما بدون انکار اهمیت این وجه عملگرایانه اسطوره‌ها بر آن است که در این اسطوره‌ها می‌توان کوششی برای پاسخگویی به پرسش‌های مرتبط با کل هستی و مسئله آفرینش و موقعیت انسان در این جهان نیز مشاهده کرد. برای نمونه او بخش‌هایی از اوستا و ریگ‌ودا را شاهد مثال می‌آورد که درباره پیدایش جهان سروده شده‌اند. در بخشی از ریگ ودا وضعیتی خائوس‌وار تصویر می‌شود که براساس آن «هیچ‌کس نمی‌داند جهان چگونه به وجود آمده است»؛ آنجا که چنین می‌خوانیم: «در آن هنگام نه نیستی بود و نه هستی».

مخبر چنین تردیدی در وجود پدیدآورنده هستی، آن‌هم در سه هزار سال قبل را، حاوی مشابهتی عمده می‌بیند با نظریه مهبانگ درباره پیدایش جهان: «در نظریه مهبانگ نیز زمان با انفجار بزرگ آغاز شده و پیش از آن چیزی وجود نداشته و یا ما چیزی نمی‌دانیم. در واقع این سرود نوعی تبیین آفرینش به وسیله نیروهایی غیرشخصی و اجتناب‌ناپذیر بودن آن است. وضعیت شکننده‌ای که در آن نه هستی وجود دارد و نه نیستی، به ناگزیر پدیدارشدن هستی و نیستی را در پی خواهد داشت.» طبق چنین تفسیری «میرایان که سهل است، حتی خدایان هم شاید ندانند جهان چگونه به وجود آمده است.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...