کتاب «حماسه استالینگراد (۱۹۹روز مبارزه در جنگ جهانی دوم)» [199days: the battle for Stalingrad] نوشته ادوین پالمر هویت[Edwin Palmer Hoyt] با ترجمه محمد قهرمانی توسط انتشارات آرمان رشد منتشر شد.

به گزارش مهر، نبرد استالینگراد که ۱۹ ژوئن ۱۹۴۲ آغاز شد و تا ۲ فوریه ۱۹۴۳ ادامه داشت، برهه‌ای از تاریخ جنگ جهانی دوم است که نیروهای ارتش و مردم شوروی، مقابل حمله‌ نیروهای آلمان نازی مقاومت کرده و آن‌ها را پس زدند. جمعی از مورخان، این‌ برهه‌ تاریخی را مهم‌ترین و خون‌بارترین نبرد در جنگ جهانی دوم تلقی می‌کنند. خلاصه ماجرا هم در این‌بحث خلاصه می‌شود که آلمان علی‌رغم پیمان عدم تجاوزی که با شوروی امضا کرده بود، در سال ۱۹۴۱ تحت نام عملیات بارباروسا به شوروی حمله کرد و پیشروی‌های زیادی هم داشت. اما روس‌ها در نهایت،‌ آلمانی‌ها را قدم‌به‌قدم عقب راندند.

در آگوست ۱۹۴۲ بود که گروه ب ارتش مهاجم آلمان، به حوالی شهر صنعتی استالینگراد رسید؛ شهری با سکنه کارگری در غرب رود ولگا که آخرین مانع طبیعی پیشروی آلمان‌ها برای رسیدن به استالینگراد محسوب می‌شد. اگر نیروهای آلمانی از این‌رود عبور می‌کردند، دیگر مهارنشدنی بودند و به نقاط استراتژیک و حساس روسیه دست پیدا می‌کردند. آن‌سوی ولگا،‌ خطوط حمل‌ونقل، کارخانه‌های تولید جنگ‌افزار و سربازخانه‌های شوروی قرار داشتند که نیروی نظامی شوروی را سر پا نگه داشته بودند. هم هیتلر اهمیت استالینگراد را می‌دانست هم استالین. رهبر آلمان نازی، قوی‌ترین بخش ارتشش یعنی ارتش ششم در جبهه شرق را برای فتح استالینگراد اعزام کرد و استالینگراد هم دستور حفظ شهر را به‌هرقیمتی صادر کرد. در نتیجه اتفاقاتی رخ دادند که به حماسه استالینگراد معروف شدند.

ادوین پالمر هویت نویسنده کتاب «حماسه استالینگراد» پیش از شروع متن کتاب، خود را مدیون رابرت گلیزن سرویراستار انتشارات توربوکز می‌داند که نگارش این‌کتاب را به او پیشنهاد داده و در زمینه پیدا کردن اسناد و مدارک لازم او را یاری کرده است. هویت همچنین می‌گوید رابرت گلیزن، نسخه‌ای از نوشته «سرباز گمشده»‌ اثر گی ساژه را در اختیارش قرار داده که دربرگیرنده بهترین روایت نظامی ممکن در نوع خود از جنگ جهانی دوم بوده است.

کتاب پیش‌رو، ‌۱۵ بخش اصلی دارد که به‌جز مقدمه، سخن آغازین، شخصیت‌های مرتبط، پیشگفتار و سپس یادداشت‌ها و ملاحظات و کتاب‌نامه هستند. عناوین بخش اول تا پانزده کتاب به‌ترتیب عبارت‌اند از:

دروازه جهنم، آغاز عقب‌نشینی، دیوارنبشته: تهاجم نخست روس‌ها، فرار روس‌ها: طراحی بزرگ هیتلر، در درون شکاف جبهه، «شما استالینگراد را تا ۲۵ آگوست تصرف خواهید کرد...»، انهدام شهر، رویارویی در کارخانه‌ها، آخرین تهاجم ژنرال پاولوس، دام، بحران: ۱-۱۵ دسامبر، حمله مانشتاین، گرسنگی، سقوط استالینگراد، پس از استالینگراد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

در ۲۹ آگوست ژنرال هوت در راس فرماندهی ارتش چهارم پانتسر پیشروی دیگری را از آبگانروو آغاز کرد. حمله به خوبی پیش می‌رفت و در جبهه هر دو ارتش ۶۴ و ۶۲ روسی شکاف حاصل شد. نفرات لشکر ۱۲۶ ام روسی دچار وحشت شده بودند. لشکر ۲۰۸ امر به محاصره درآمد. هزاران نفر اسیر شدند بدون آنکه رزمی صورت گیرد. به نظر می‌آمد موقعیت مناسبی برای به محاصره کشیدنِ ارتش‌های ۶۴ و ۶۲ فراهم شده بود،‌اگر،‌ همان‌طور که هوت از جنوب پیش آمده بود، ژنرال پالوس هم از شمال حمله می‌کرد. ولی پاولوس بسیار از وضعیت خطیر ارتش خود نگرانی داشت و حرکت نمی‌کرد. وقتی که فشار روس‌ها در ۲ سپتامبر کاهش یافت،‌ پاولوس تانک‌هایش را برای رسیدن به تانک‌های هوت پیش فرستاد، ولی هنگامی که آن‌ها رسیدند خیلی دیر بود. الحاق دو قوا به طور کامل انجام گرفت اما، دشمنی به دام نیفتاد. روسی‌ها به خوبی در فرصت به‌ دست‌آمده گریخته بودند. آلمان‌ها اکنون از همه جهات فشار شدیدی به شهر وارد می‌کردند، روحیه نظامی ارتش‌های روسی به شدت کاهش یافته بود. بعضی فرماندهان به‌منظور مهار فرارها و تسلیم‌ها اقدامات دارکویی در پیش گرفته، سربازانی را که در مواجهه با دشمن به بزدلی متهم می‌شدند اعدام می‌کردند. یک فرمانده هنگ نفرات خود را به خط کرده، در طول خط راه رفته بود و دهمین نفر از هر ده نفرِ ایستاده از نخستین ردیف صدنفریِ هنگ را به ضرب گلوله از پای درآورده بود. انبوه اجساد کشتگان از این حیث به منزله اخطار به کسانی بود که در جای خود نمی‌ایستادند.

این‌کتاب با ۳۱۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۶۳ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...