«اومبرتو اکو» نویسنده و فیلسوف مطرح ایتالیایی، در مقاله‌ای که به تازگی در این کشور منتشر شده از دولت «سیلویو برلوسکونی» به شدت انتقاد کرد.

به گزارش ایبنا به نقل از خبرگزاری اتریش، «اکو» همچنین هم‌میهنان خود را به دلیل نداشتن درک و دانش سیاسی مورد انتقاد قرار داده است. وی نه فقط «برلوسکونی» را مشکل کشور ایتالیا می‌داند، بلکه مردم این کشور را نیز از مشکلات ایتالیا برشمرده است.


در این مقاله آمده است: این داستان از ماجراهایی سرشار است که هیچ گیرایی ندارد و برای دولت نیز از مفهوم اندکی برخوردار است.اما همین ماجراها برای افرادی چون نمایندگان مجلس و قضات، که در صدد حفظ قدرت شخصی خود هستند، دارای معانی گسترده‌ای است و این مقامات نیز وضعیت وخیم اجتماعی را نادیده می‌گیرند. اصولا وقتی جامعه‌ای چنین رهبری داشته باشد، خود آن جامعه تبدیل به اصلی‌ترین معضل می‌شود.

وی می‌افزاید جامعه ایتالیا بیمار است و وقتی برلوسکونی، جز به حفظ جایگاه سیاسی خود به چیز دیگری نمی‌اندیشد، به این جامعه هیچ کمکی نمی‌توان کرد. در عین حال بسیاری از مردم ایتالیا هم مقصرند زیرا مردم مسایل و مشکلاتی را تحمل می‌کنند که توسط دولت برلوسکونی و قدرت وی در رسانه‌ها به وجود می‌آید.

اما سوال این جاست که چگونه باید برای جامعه‌ای که از سواد سیاسی برخوردار نیست زنگ خطر را به صدا در آورد؟ در سال 1931 زمانی که از پروفسورهای دانشگاه‌های ایتالیا خواسته شد که برای دولت فاشیستی وقت ایتالیا سوگند وفاداری یاد کنند، از میان 1200 نفر ، تنها 12 نفر از خوردن این قسم امتناع کردند. این 12 نفر موقعیت کاری خود را از دست دادند ، اما با این کار آبروی دانشگاه‌ها و آبروی کشورشان را نجات دادند.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...