روایت یک تودهای از کودتا | سازندگی
نقش حزب توده، فرازوفرودهایی که در حمایت از مصدق یا به تعبیر بسیاری خالی کردن پشت او در کودتای ۲۸ مرداد داشتهاند، هنوز ابهامات و گفتهها و ناگفتههای بسیاری دارد. حوزهای که نیاز به بازخوانیهای مکرر و آشکار شدن اسناد و روایتهای دست اول از آن فراز تاریخی دارد. کتاب «کارنامه مصدق» که حاصل پژوهش و تجربههای شخصی ارسلان پوریا از اعضای حزب توده است، برای علاقهمندان این برههی تاریخی مفید و جذاب خواهد بود.
سرنوشت دستنوشتهها
کتاب «کارنامه مصدق» نوشته ارسلان پوریا در واقع متن کاملشده کتاب «کارنامه مصدق و حزب توده» است که انتشارات ققنوس زمستان سال ۹۶ آن را به بازار عرضه کرد. کتاب براساس دستنوشتههای ارسلان پوریا پس از کودتای ۲۸ مرداد که فرصتی برای اندیشیدن در جریان رخدادها و نقد و بررسی نقش حزب توده در جریان ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق داشته، شکل گرفته و حاصل پژوهشها و تجربههای شخصی او از دوران نخستوزیری محمد مصدق و نقش حزب توده در اتفاقات آن دوران است. ارسلان پوریا از اعضای پیشین حزب توده ایران و معاون نادر شرمینی در سازمان جوانان توده بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ به زندان افتاد و از حزب توده برید.
اهمیت این کتاب از آن روست که به عنوان منبعی دستاول و توسط یکی از اعضای مهم حزب توده نگاشته شده است و مهمتر از آن بنا به ادعای خسرو شاکری، مصدق خود در زمان حیات آن را مطالعه و اصلاح کرده است. منبع تاریخی دستاولی چون این اثر با توجه به نقش نویسنده در حزب توده و اصلاحات مصدق، نقش اول نهضت ملی شدن نفت، اعتباری فزاینده مییابد.
بهمن پوریا، فرزند نویسنده، در مقدمهای که بر کتاب نگاشته، داستان دستنوشتهها و چاپ آنها را اینگونه میآورد: «در سالهای ۱۳۴۸-۱۳۴۷ پوریا کتاب کارنامهی مصدق را در پنج دفتر (بخش) نوشت. دکتر محمد مصدق پس از خواندن دستنوشتهی کتاب آن را کاری سترگ، پاک و بیپیرایه یافت. به توصیهی زندهیاد مصدق، ارسلان پوریا دفتر اول دستنوشته را حذف کرد.
به پراکنده شدن دستنوشتهی کارنامهی مصدق با بازداشت نویسنده از کار و آموزش پاسخ داده شد. سه بخش کتاب کارنامهی مصدق ابتدا با نام کارنامهی مصدق و حزب توده در سال ۱۳۵۴ در فلورانس ایتالیا چاپ شد. سپس برای بار دوم دو بخش آن در زمستان ۱۳۵۷ در تهران به نام کارنامهی مصدق با نام مستعار نویسنده (پارسا یمگانی) به چاپ رسید. این کتاب را برای بار سوم انتشارات ققنوس در زمستان ۱۳۹۶ در تهران چاپ کرد که عیناً همان نسخهی چاپشده در فلورانس است (با تغییرات جزئی)؛ و کتابی که هماکنون در دست دارید صورت کامل آن است که دفتر (بخش) چهارم (که تا کنون چاپ نشده) به آن اضافه گردیده و برای اولینبار به صورت کامل چاپ میشود.»
کتاب در چهار بخش اصلی «سیاست موازنه منفی»، «ملیشدن صنعت نفت یا بهنام سعادت ملت ایران»، «فرمانروایی مردم» و «فرمانفرمایی مردم» تنظیم شده است.
ریشههای یک اختلاف تاریخی
بخش اول کتاب با محور قرار دادن سیاست موازنهی منفی مصدق، به مقایسه اصلاحات رضاخانی و رویکرد اصلاحی مصدق که مبتنی بر تکامل ملت و نه به واسطهی دیکتاتور مصلح بود، میپردازد و سیاستهای درپیش گرفته و پیشنهادی مصدق پس از شهریور ۲۰ و برافتادن رضاخان را بررسی میکند. در ادامه به تفاوتهای ارزیابیهای مصدق و حزب توده و شکاف تاریخی میان نگاه این دو جریان پرداخته و علت دوری مصدق از حزب توده را بازمیجوید؛ با اشاره به سخن مصدق که: «ایران کشور مستقلی است. اگر ما هرچه را در شمال برای شوروی و در جنوب برای انگلیس تصدیق کنیم، دو منطقهی نفوذ درست کردهایم» مخالفت او را از اساس با شکلگیری هرگونه منطقهی نفوذ در ایران دانسته و سیاست او را ضداستعماری میداند.
نویسنده با ارجاعهای مکرر به سخنرانیهای مصدق و موضعگیریهای حزب توده در مقابل امتیازخواهیهای شوروی، پیشینهی تاریخی اختلاف این دو جریان را بررسی میکند و درحالیکه آشکارا موضعی انتقادی نسبت به حزب توده اتخاذ میکند، همدلی و همراهی بسیار با مصدق دارد. از جمله در فراز پایانی بخش نخست در اشاره به فرقهی دموکرات مینویسد: «نجنگیده گریختن فرقهی دموکرات با آن همه وعدههایی که از پیش برای نبرد داده بودند یکباره تضاد میان گفتار و کردار را نشان داد و این کار یکبار دیگر با مقیاس بیشتری در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از سوی حزب توده که از ماهها پیش از کودتا وعده میداد که کودتا را به جنگ علیه کودتاچیان تبدیل خواهد کرد، در روز عمل یک گام پیش نگذاشت. نیروی رزمندهی بیپایان خود را در خانه نگه داشت و مصدق را تنها گذاشت. بدینسان در کمتر از ده سال دوباره تضاد میان گفتار و کردار رهبران جنبش دیده شد.»
به نام سعادت مردم ایران
نویسنده بخش دوم را به نهضت ملی شدن صنعت نفت و نقش تاریخی مصدق در این مهم اختصاص داده و به نقد رویکرد دول استعماری و جریانهای داخلی مخالف میپردازد و معتقد است ملی کردن صنعت نفت «تنها گسیختن زنجیر بردگی ملت ایران نبود، بلکه از آن گذشته کوبهی بزرگی به دستگاه امپریالیسم در سراسر جهان میزد.» در این میان نقش حزب توده را نه در حمایت از جنبش ملی شدن نفت که در مقابل آن میداند که به جای پیش بردن شعارهای ملی کردن در میان اعتصاب کارگران صنعت نفت آنها را به بحثهای انحرافی چون تقاضای دستمزد بیشتر سوق دهد. پوریا نخستوزیری مصدق را به مثابه تبدیل دستگاه نخستوزیری به ستاد پیکار ملت علیه استعمار بیگانه و طبقهی حاکم درونی میداند و در بخش سوم با تلقی نخستوزیری مصدق به فرمانروایی ملت، به رخدادهای سیاسی این دوران میپردازد.
اصلاحات درونی
در بخش سوم که به سیاستها و اقدامات مصدق در دوران نخستوزیری میپردازد، نویسنده سیاستهای مصدق را در ملی شدن صنعت نفت منحصر نمیداند، بلکه معتقد است مصدق همچون جامعهشناسی کهنهکار به ضرورت اصلاحات درونی برای توفیق در جنبشهای بزرگتر واقف بود و قدم در این راه گذاشت. در این میان نقش حزب توده را در کوبیدن مصدق میبیند. در این بخش به فرآیند خلع ید، مذاکرات مصدق، مواضع جریانهای سیاسی از جمله حزب توده و همراهی مردم پرداخته و وقایع تاریخی را تا روز سیام تیر ماه ۱۳۳۱ روایت میکند. روزی که به زعم او روز پیروزی مردم ایران و شکست استعمار انگلیس و آمریکا بود.
روزهای دشوار
روزهای پس از پیروزی سیام تیر روزهای همگامی همگانی بود؛ روزهای پیوستن تودههای مردم بههم و نزدیک شدن جریانهای سیاسی. «حزب توده و جبههی ملی که پیش از سیام تیر همواره در دو صف برابر به جنگ با یکدیگر میایستادند، اینک به هم نزدیک شده بودند... برای نخستینبار تودهایها و جبههایها کنار هم نشستند و بر یکدیگر دست برنیاوردند... تودهی مردم خواهان این همگامی همگانی بود. مصدق نیز میکوشید تا یگانگی صفها را نگه دارد.» همدلیای که دیر نپایید و در بزنگاه تاریخ مصدق را تنها گذاشت. بخش چهارم با بررسی مفصل رخدادهای میان سیام تیر ۱۳۳۱ تا کودتای ۲۸ مرداد، سخنرانیها و اقدامات مصدق و مواضع حزب توده تصویری کامل از روزهای دشوار مصدق و کودتا به دست میدهد.